حزب کمونيست در آستان ششمين سال
گفتگوى راديو صداى حزب کمونيست ايران با منصور حکمت
صداى حزب: رفيق حکمت، ضمن تشکر از شما، شش سال از تشکيل حزب کمونيست ايران ميگذرد. شش سال پيش همين روزها، سى و چند نفر از رفقاى ما در کنگره موسس حزب گرد آمدند و اين حزب را پايه گذاشتند، با انتظارات و افقهائى براى اين حزب، با تجسمى از آيندهاش. امروز بعد از گذشت شش سال وقتى به حزب نگاه ميکنيد آيا فکر ميکنيد در اين مدت بر طبق اين انتظارات و افقها پيش رفتهايم؟
منصور حکمت: با ملاک انتظارات عمومى کنگره موسس نه فقط آنچه در اين مدت ميبايست انجام بشود شده بلکه حزب کمونيست بسيار از آن فراتر رفته. نميدانم چقدر از اين پيشرفت را بايد به حساب حرکت ارادى خود حزب گذاشت و چقدر را به حساب تحول عينى در سطح جامعه و در روند مبارزه طبقات در ايران و مقياس بينالمللى. بى شک هر دوى اينها نقش داشتهاند. به هر حال وقتى به دورنماهاى مسلــط به کنگره موسس نگاه ميکنيم و موقعيت امروز حزب را در نظر ميگيريم، اين پيشرفت چشمگير را ميبينيم. خيلىها يادشان رفته که حزب کمونيست در چه فضاى سياسى و در چه چهارچوب اجتماعى و فکرىاى تشکيل شد. حزب کمونيست در متن يک يورش عظيم رژيم اسلامى به کارگر و کمونيسم، به دموکراسى و حتى به ابتدائىترين حقوق انسانى در جامعه ايران تشکيل شد. چپ راديکال ايران قبل از حزب کمونيست تحت تسلــط افکار و تئورىهائى بود که امروز حتى عقبماندهترين بخشهاى چپ ايران به آنها ميخندند. حزب کمونيست ايران در برابر اين چپ عقب مانده و خرده بورژوائى تشکيل شد. در سطح جهانى مارکسيسم بعنوان يک مکتب رسما توسط جناحهائى از خود بورژوازى و قطبهاى بين المللى بورژوائى مصادره شده بود. حزب کمونيست پرچم مارکسيسم راديکال و واقعى را برداشت. آن موقع صحبت از اين بود که بايد در برابر اينها يک قطب مارکسيستى پيشرو و يک حزب مارکسيستى متعهد به سازماندهى طبقه کارگر و انقلاب کارگرى ايجاد کرد. آن موقع صحبت از تبديل شدن به بستر اصلى سوسياليسم راديکال در ايران بود. همه اينها و حتى بيشتر از اينها در اين شش سال اتفاق افتاد. حزب کمونيست ايران خودش را تثبيت کرد و به اين بستر اصلى در جامعه ايران تبديل شد. حزب کمونيست ايران نه فقط جلوى اضمحلال چپ راديکال را گرفت، بلکه ظرفى درست کرد که در آن حرکت سوسياليسم کارگرى و تبديل آن به يک قدرت اجتماعى ميتوانست عليرغم هجوم بورژوازى و دولت اسلامىاش به کارگر و به مارکسيسم در سطح جامعه، دنبال بشود. حزب کمونيست ايران يک خلاء واقعى در جامعه را پر کرد. واقعا پر کرد. يک حزب مارکسيستى راديکال و معطوف به طبقه کارگر بوجود آمد. حزب کمونيست در باز کردن افق مبارزه کارگرى و ايجاد قطبى در جامعه، که مطالبات طبقاتى کارگر را بيان ميکند، نقش بسيار مؤثرى بازى کرد. هر کارگر کمونيست و هرکس که خود را سوسياليست و کمونيست ميداند ميتواند تصور کند که اگر حزب کمونيست تشکيل نشده بود الان چه موقعيتى در جامعه، در جنبش کارگرى، در جنبش مارکسيستى و غيره برقرار بود.
بهرحال همانطور که گفتم با افق شش سال قبل و با ملاک شش سال قبل حرکت اين حزب کاملا رضايتبخش است. اما در واقع خود همين افق و انتظارات شش سال قبل است که ديگر رضايتبخش نيست. سه سال است که ديگر داريم صريحا از ضرورت بالا بردن انتظارات خودمان از مبارزه کمونيستى و از حزب کمونيست حرف ميزنيم. در کنگره دوم اين مساله را مطرح کردهايم. اگر بر مبناى افقى که در کنگره دوم جلوى حزب گذاشته شد، افق کمونيسم کارگرى، بخواهيم حرف بزنيم آنوقت ديگر من ارزيابىام فرق ميکند و ميتوانم به نواقص و کمبودها و کندىهاى جدى در کارمان اشاره کنم.
صداى حزب: ميگوئيد انتظارات عوض شده و کمونيسم کارگرى افق متفاوت و شتاب متفاوتى در کار حزب را جلوى ما ميگذارد. در اين چند سال درباره کمونيسم کارگرى زياد صحبت کردهايد و منهم نميخواهم، و تصور نميکنم بشود، بطور جدى وارد اين مبحث بشويم. با اينحال مفيد است اگر چند کلــمه در اين باره صحبت کنيد. اگر از رفيق ما در کارخانه بپرسند که لــُـب و لــُـباب اين جريان کمونيسم کارگرى را در چند دقيقه برايمان بگو چه جوابى ميتواند بدهد؟
منصور حکمت: اولا بگذاريد بگويم که من گفتم انتظارات "بايد" عوض بشود و نه اينکه عوض "شده". اگر ما واقعا توانسته باشيم اين حزب را در مجموعهاش به اين انتظارات جديد و به اين افق کمونيسم کارگرى متقاعد کنيم، اگر ما توانسته باشيم کارى کنيم که کمونيسم کارگرى آن زاويه نگرشى باشد که حزب کمونيست از بالا تا پائينش به خود و دنياى بيرون خودش دارد، يک پيشرفت اساسى کردهايم. اين تحولى است که در جريان است. با همه افت و خيزهايش.
اما اينکه گفتيد در چند دقيقه درباره کمونيسم کارگرى چه ميشود گفت. اگر من باشم و واقعا وقت آنقدر تنگ باشد اين را ميگويم: بحث کمونيسم کارگرى اينست که کمونيسم و حزب کمونيستى مال کدام طبقه است. ما ميگوئيم مال کارگر. همه با اين موافقت ميکنند. اما براى ما پشت اين حکم ساده يک کشمکش اساسى اجتماعى نهفته است. کشمکشى بر سر تعلق تئورى کمونيسم به کارگر، تعلق سازمان کمونيستى به کارگر، تعلق اهرمهاى حزبى به کارگر، تعلــق حزب به سنت اعتراض کارگرى، جدا نبودن سازمان کمونيستى و مبارزه کمونيستى از اعتراض کارگرى، و از همه مهمتر مبارزه براى "مال کارگر کردن" کمونيسم و حزب کمونيستى در دنياى واقعى است. دنيائى که در آن سوسياليسم و کمونيسم عملا موجود در بهترين حالت حرکتهائى براى جلب نيروى کارگر به مبارزه براى اهداف محدودى بوده که حتى اگر اوضاع کارگر را بهبود نسبى ميداده، رهائى قطعى کارگر را ببار نمياورده و دنيا را آنطور که مورد نظر کارگر است سازمان نميداده است. کمونيسم کارگرى خيلى چيزهاست. کمونيسم کارگرى يک جنبش اجتماعى است. جنبش اعتراضى يک طبقه اجتماعى به اسم طبقه کارگر است. بحث کمونيسم کارگرى اينست که بايد بيائيد به اين جنبش بپيونديد. نفس مارکسيست شدن و حزب مارکسيستى ساختن شما را عضو اين جنبش نميکند. هرچند يک گام اساسى در اين جهت است. بايد به اين اعتراض اجتماعى بپيونديد. در واقع مارکسيست شدن به معنى واقعى کلمه هم بدون حضور در متن اين اعتراض و تبديل شدن به عنصر فعال اين اعتراض اجتماعى که به اندازه عمر سرمايهدارى قدمت دارد، مقدور نيست. کمونيسم کارگرى يک تئورى و يک نگرش و نقد انقلابى و طبقاتى به جامعه است. بايد اين نگرش و نقد را فهميد و قبول کرد و نه آنچه را جريانات چپ طبقه حاکمه با الهام از ناسيوناليسم و رفرميسم و دموکراسى و غيره در مارکسيسم چپاندهاند. مارکس را بايد نه به عنوان مصلح ماوراء طبقاتى جامعه، بلکه بعنوان کارگر معترض بخوانيد و جوهر انتقادى و زير و رو کنندهاش را دريابيد. کمونيسم کارگرى بنابراين يک جدال تئوريک، جدالى براى تغيير نگرش به جامعه و تاريخ اجتماعى و حتى نگرش به خود مارکسيسم بعنوان يک تئورى هم هست. کمونيسم کارگرى يک سنت مبارزه حزبى است. يک قطب معين حزبى است که ميکوشد احزاب کارگرى کمونيستى بر مبناى خطوطى که گفتم بسازد. کمونيسم کارگرى، بالاخره، تلاشى در درون حزب کمونيست ايران است براى تحقق اين افق و نه هيچ چيز کمتر از آن. بنابراين کمونيسم کارگرى يک جريان فکرى، يک حرکت اجتماعى، يک سنت حزبى است با اهداف و روشها و دورنما و وظايف ويژه خودش. درست مانند هر سنت مبارزه اجتماعى ديگر. بعد از اين توضيح کوتاه البته، اگر من باشم، از رفيقمان خواهم خواست که برود و مطالب زيادى که درباره کمونيسم کارگرى تاکنون نوشته و گفته شده را مطالعه کند.
صداى حزب: اين انتظارات چطور بايد متحقق بشود. منظورم اينست که جريان تبديل شدن حزب کمونيست به حزب سوسياليسم کارگرى در ايران از چه مراحلى ميگذرد و پيشروىاش به چه عواملى بستگى دارد؟
منصور حکمت: بنظر من قبل از هر چيز اين به عکسالــعمل خود طبقه کارگر و بخش پيشرو و سوسياليست آن بستگى دارد. گفتم که کمونيسم کارگرى يک جنبش اجتماعى است. بنابراين پيشروىاش، حتى در بــُـعد حزبى هم، منوط به حرکت نيروهاى اجتماعى است. راستش تا همينجا هم هر پيشروى مارکسيسم و هر پيروزىاى که حزب کمونيست ايران بدست آورده انعکاس يک تحرک و قدرت طبقاتى در جامعه بوده است. همان مبارزه عليه سوسياليسم خرده بورژوائى را در نظر بگيريد که حزب کمونيست ايران از درون آن پيدا شد. خيلى کوتهنظرى ميخواهد اگر ما بخواهيم اين پيروزى را صرفا به حساب مبارزه فکرى خودمان و تلاشهاى تشکيلاتى خودمان بنويسيم. اگر کارگر ايرانى در انقلاب ٥٧ به آن وسعت به ميدان نيامده بود، اگر کارگر صنعت نفت براى دورهاى عملا رهبرى انقلاب را بدست نگرفته بود، اگر جنبش شوراهاى کارگرى و جنبش کارگران بيکار در آن ابعاد پيدا نشده بود، مشکل ميتوانستيم پيروزىاى به آن سرعت و سهولت به تفکرات ملىگرايانه و خلقى حاکم بر چپ ايران بدست بياوريم، نميتوانستيم ديدگاهها و برنامه مارکسيستى خود را آنطور باقدرت به کرسى بنشانيم. پشت قدرت کمونيسم کارگرى بعنوان يک جريان فکرى و يک جريان حزبى، قدرت کارگر بعنوان يک نيروى اجتماعى معترض نهفته است. اين را فقط در يک مقياس ملى نميگويم، هرچند تحرک طبقه کارگر در ايران و گسترش اعتراض راديکال در اين بخش طبقه تاثير مستقيمترى بر کار ما دارد. معدنچى انگليسى و يکسال مبارزه بىامانش، جنبش ٣٥ ساعت کار در آلمان و مبارزه کارگران در آفريقاى جنوبى هم دست ما را قوى ميکند و راه مبارزه ما را هموار ميکند. ربط مستقيم قدرت اجتماعى کارگر با پيشروى کمونيسم را در کردستان هم ديديم. اينکه حزب ما توانست آنطور با قدرت در برابر ضد دموکراتيسم و تعرض قهرآميز بورژوازى محلى بايستد و آنرا بر سر جاى خود بنشاند، نه فقط حاصل استقامت و رشادت تحسين برانگيز يک سازمان و حزب معين، بلــکه اساسا نشانه به ميدان آمدن کارگر در کردستان بعنوان يک نيروى قدرتمند اجتماعى است. اين واقعيت، يعنى اينکه با تحرک اجتماعى کارگر ما بعنوان يک حزب و يک خط تقويت شدهايم، يک شاخص و ملاک مهم براى درک حقانيت کمونيسم کارگرى و مايه يک اطمينان خاطر عميق نسبت به آينده است.
قبلا هم گفتهام، بنظر من کمونيسم کارگرى يک حزب وسيع اجتماعى است که تنها گوشهاى از آن را در حزب کمونيست ايران مييابيم. آينده اين جريان، آينده کمونيسم کارگرى، در همين مقياس اجتماعى تعيين ميشود. اين مائيم که بايد براى اين آينده برنامه بريزيم و آگاهانه دقايق و لحظات مختلف آن را به جلو برانيم. اين مائيم که بايد موانع فکرى و سياسى و تشکيلاتى اين پيشروى را بکوبيم و براى ايفاى نقش اين نيروى عظيم اجتماعى راه باز کنيم. هر چه باشد اين مائيم که حزب کمونيست تشکيل دادهايم و پرچم انقلاب کارگرى بلند کردهايم. اما يک لحظه نبايد از اين واقعيت غافل شد که نيروى واقعى اين تحول و بستر واقعى اين کمونيسم کارگرى، در جامعه، در طبقه کارگر و در گرايش سوسياليستى درون اين طبقه است.
بنظر من تمام بحث کمونيسم کارگرى از نظر حزبى و تشکيلاتى، لااقل در اين دوره، به اين برميگردد که آيا سنت سوسياليسم کارگرى و جريان کارگران کمونيست، حزب کمونيست را در يک مقياس اجتماعى بعنوان حزب سياسى خود ميشناسد و بعنوان ابزار مبارزه خود بدست ميگيرد يا نه. هرکسى اين را ميداند که هر کارى ابزار مناسب خودش را ميخواهد. هر کارخانهاى نميتواند هر محصولى را توليد کند و هر آچارى به هر پيچى نميخورد. اگر کارگر و سنت اعتراض راديکال کارگرى قرار است حزب را بعنوان ابزار خود بدست بگيرد آنوقت بايد اين حزب ابزار مناسبى براى اين کار باشد. از نظر فکرى، عملى، تشکيلاتى و غيره. بنابراين بخشى از مبارزه براى کمونيسم کارگرى مبارزه براى تبديل حزب کمونيست ايران به يک چنين ابزارى و فائق آمدن بر موانع فکرى و عملى متعددى است که بر سر راه ما قرار ميگيرد. اين خصلت اصلى فعاليتى است که ما بايد بعنوان اعضاء يک حزب معين بکنيم.
بنابراين فکر ميکنم بايد اعضاء کل اين حزب وسيع اجتماعى را مخاطب قرار داد. بايد کارگران را مخاطب قرار داد. اگر وقتى کارگر قانون کار اسلامى را خنثى ميکند ما اينچنين نيرو ميگيريم، ميتوانيد تصور کنيد که اگر مستقيما در سرنوشت حزب کمونيست و روند تبديل آن به يک حزب کارگرى دخيل شود، افق امروز ما با چه سرعتى عملى خواهد شد.
صداى حزب: به اين ترتيب فراخوان شما بمناسبت ششمين سالــگرد تشکيل حزب کمونيست فراخوانى به کارگران و سوسياليسم کارگرى بطور کلى است و نه صرفا به اعضاء و فعالين حزب.
منصور حکمت: راستش تمام تلاش ما بايد اين باشد که اين تفکيک را کاملا و عملا از ميان برداريم. اينجا فراخوان من براى کمونيسم کارگرى خطاب به همان حزب وسيع است و عضو حزب کمونيست را هم بعنوان فعال اين حزب وسيع مخاطب قرار ميدهم. از آنهائى که در حزب کمونيست ايران متشکلند ميخواهم که اهميت انتقال و تحول اجتماعىاى را که حزب ما بايد از سر بگذراند درک کنند. با حزب کمونيست ايران و با طرح بحث کمونيسم کارگرى در اين حزب و توسط اين حزب، سوسياليسم در ايران به يک نقطه عطف تعيين کننده رسيده است. دهها سال است تحت اين نام کارگر را براى ملى کردن اين يا آن صنعت و اصلاح کردن اين يا آن گوشه نظام سياسى و اقتصادى سرمايهدارى به ميدان کشيدهاند. تا پيش از ما سوسياليسم در ايران جنبش ناراضيان طبقات حاکم و جنبش حک و اصلاح سرمايهدارى بوده است. بخش وسيعى از اين سوسياليسم اصلا سراغ کارگر نرفت. و بخشهائى که رفتند با محدوديت افق خودشان و با جدائى واقعىشان از امر کارگر، هر بار، اعم از اينکه به مشروطهشان رسيدند يا نرسيدند، جنبش کارگرى را سرخورده و بى سازمان و بى دستاورد زير دست بورژوازى رها کردند. ما، حزب کمونيست مارکسيست و راديکالى که محصول يک انقلاب و محصول يک تحرک عظيم طبقه کارگر هستيم، در موقعيتى قرار داريم که اين وضعيت را يکبار براى هميشه دگرگون کنيم. ما در موقعيتى هستيم که اگر بدرستى وظايفمان را بشناسيم و از موانع سر راهمان نترسيم، ميتوانيم آن سنت کمونيستى در جامعه را سازمان بدهيم که بسترش اعتراض کارگر است، نيروى محرکه اش کارگر است و پيروزى اش يک انقلاب کارگرى بى کم و کاست خواهد بود. کمونيسم کارگرى پرچم اين تحول است و هر عضو حزب کمونيست بايد همانطور که دهسال قبل با آن شور و با آن اراده خلاف کل جريان چپ موجود پرچم مارکسيسم انقلابى را در جامعه بلند کرد، امروز پرچمدار کمونيسم کارگرى و فعال اين تحول مهم اجتماعى باشد.
به رفقاى کارگرى که عضو حزب کمونيست ايران نيستند، ميگويم اين حزب شماست. تنها صدائى است که در سراسر ايران بنام کارگر بلند شده است. اين حزب بنام شما تشکيل شده و بنام شما کار ميکند. بايد رسما و عملا مال خود بکنيدش. بايد بدست بگيريدش. پيشروى اين حزب تا امروز از مبارزه شما جدا نبوده است و در آينده هم جز اين نيست. بايد صفوفش را پر کنيد، بايد به سرنوشت اين حزب حساس باشيد، بايد کمک کنيد تا اين حزب واقعا به آن سلاحى تبديل شود که کارگر در مبارزه هر روزهاش و در انقلابش به آن احتياج دارد. تبديل اين حزب به اين ابزار و به اين سلاح کارگرى بدون دخالت مستقيم و فعال شما ممکن نيست. دوران دنباله روى کارگر از اين و آن و اميد بستن کارگر به اين و آن براى بهبود زندگىاش بسر رسيده است. بايد با حزب مستقل طبقاتى خودمان در صحنه سياسى و در هر جدال روزمره بر سر منفعت کارگرى به ميدان بيائيم. پيشروى زيادى در اين مسير کردهايم. حزب کمونيست و پرچم کمونيسم کارگرى که در آن بلند شده است، نشانهاى از اين پيشروى است. اما هر پيشروى ديگر از اين مرحله به بعد ديگر تماما به اين بستگى دارد که شما با اين حزب چه ميکنيد. اين حزب فقط سازمان فعالين ثبت شدهاش و اعضايش نيست. حزب هر کارگر ناراضى از سرمايهدارى و معترض به سرمايهدارى است، حزب هر کارگرى است که اين دنيا را در شأن آدميزاد نميداند و نميخواهد همين سرنوشت را براى فرزندانمان باقى بگذارد. اين حزب هر کارگرى است که زير بار فشار زندگى روزمره فراموش نميکند که حکومت کارگرى ممکن است، پايان دادن به استثمار و مشقات انسانها ممکن است، يک جامعه آزاد جهانى ممکن است، که پيروزى قطعى کارگر بر سرمايه و سرمايهدارى ممکن است. اين حزب هر کارگرى است که ارج و قرب خود را بعنوان يک کارگر فهميده است. شش سال پس از کنگره موسس حزب کمونيست فراخوان من به کارگر ايرانى فقط يک جمله است. حزبتان را بدســت بگيريد.
* * *
اين مصاحبه در تاريخ ١١ شهريور ١٣٦٨ با راديو صداى حزب کمونيست ايران انجام گرفته است و براى اولين بار در نشريه کمونيست شماره ٥٣، بتاريخ شهريورماه ١٣٦٨ بچاپ رسيده است.
جلد هفتم مجموعه آثار، صفحات ١٤٩ تا ١٥٦
hekmat.public-archive.net #3500fa.html
|