باز هم درباره راه کارگر و آوارگان افغانى
نشريه راه کارگر شماره ٦ نوشتهاى در پاسخ مقاله ما "راه کارگر و مهاجرين افغانى" کمونيست شماره ٩، به چاپ رسانده که ظاهرا قرار است نقش يک "تصحيح و پوزش" را بازى کند. (اين مقاله عينا در ريگاى کريکار شماره ١٤، ارگان کميته کردستان اين سازمان نقل شده است). "راه کارگر" ارگان مرکزى اين سازمان، به ما پرخاش ميکند که گويا از روى "هيسترى ضد شوروى"مان "اشتباه" کوچکى را بيش از حد بزرگ کرديم. بقول ارگان مرکزى "رفقاى تهران و قزوين" راه کارگر اشتباه کردهاند چنان موضعى را در برابر افغانىها گرفتهاند و ظاهرا در يک تماس با خود اين واحدها اين موضعگيرى مورد انتقاد قرار گرفته و به آنها تذکر داده شده است که شووينيست نباشند. آنها هم پذيرفتهاند و مساله به خير و خوشى تمام شده است. راه کارگر سپس ادامه ميدهد: "همچنين در شماره يک راه کارگر (فروردين ١٣٦٣) ضمن نقل خبر ياد شده از پيک کارگران واحد قزوين، يادآور شده که "... هم اکنون صدها هزار افغانى آواره که قربانى جنگ داخلى افغانستان هستند بر اثر فريب و جنگ داخلى از ميهنشان آواره گشتهاند، در ميهن ما بسر ميبرند... مردم ما بايد نه از موضع شووينيست، بلکه اساسا به خاطر رهايى زحمتکشان افغانى از دامى که امپرياليسم آمريکا و مرتجعين افغانى و حکومت اسلامى براى آنها گذاشته اند، خواهان بازگشت اين زحمتکشان به ميهنشان و براى مبارزه عليه نيروهاى مرتجع و بخاطر يک افغانستان دمکراتيک باشند". ...
2
اما توجه به اين يادآورى براى حضرات (يعنى نشريه کمونيست) صرف نداشته است". اما مشکل راه کارگر اين است که اين "يادآورى ارگان مرکزى" در واقع عذر بدتر از گناه است. ارگان مرکزى تنها دارد به جوانهاى خام و بىتجربه واحد قزوين راه و چاه ظريفتر سخن گفتن را مىآموزد، وگرنه موضع هر دو يکى است. از قرار معلوم بحث بر سر اينست که مردم ما "از چه موضعى" بايد "خواهان بازگرداندن" اجبارى افغانىها به "ميهنشان" باشند. از موضع شووينيستى؟ خدا نکند! بلکه اين موضع که اين مردم آواره بروند در کشور خودشان مبارزه کنند! راه کارگر ميتواند از هواداران آواره خودش در پاکستان و فرانسه بپرسد که اگر فردا جماعتى با همان روح والاى انترناسيوناليستى ارگان مرکزى، جلوى کاخ ضياء الحق و يا ميتران جمع شوند و خواهان بازگرداندن آوارگان ايرانى به "ميهنشان" بشوند (صد البته "نه از موضع شووينيستى"، بلکه براى اينکه اينها بروند در کشور خودشان مبارزه کنند!)، چه احساسى به آنها دست خواهد داد، انزجار؟، نام اين جماعت را چه خواهند گذاشت، فاشيست؟ ما هم چيزى جز اين احساس و اين لقب را در برابر مقاله مربوطه پيک کارگران و امروز در برابر خود ارگان مرکزى بيان نکردهايم و نميکنيم. فراموش نکنيد، فحش چيزى است که در مورد موصوف صدق نکند، بيان و توصيف علمى يک واقعيت زننده، دشنام نيست. نکات ديگرى نيز در اين "تصحيح و پوزش" راه کارگر هست. از جمله اينکه گفته ما مبنى بر اينکه در مطالبات کارگران نشانى از مليت کسانى که بايد از آن بهرهمند شوند (بومى يا مهاجر) وجود ندارد، فقط با يک عبارت کُلا مخملىمآبانه "بر منکرش لعنت"! بدرقه ميشود که بالاخره معلوم نمىشود جناب راه کارگر با اين گفته موافق است يا مخالف! يا در برابر اين گفته ما که کارگران ايران بايد در قبال کارگران مهاجر افغانى همان نقش سازماندهنده و آگاهگرانهاى را ايفاء کنند که کارگران روسيه در آغاز قرن در برابر کارگران مهاجر ايرانى انجام دادند، ما فقط با اين "رديه" حکيمانه و خيلى "غيرهيستريک" مواجه ميشويم که "آفرين به اين شور و شعور انترناسيوناليستى!" و لابد غايت اين انترناسيوناليسم اينست که هواداران راه کارگر، البته "نه از موضع شووينيستى" و کاملا مستقل از جمهورى اسلامى، افغانىها را بار کاميون کنند و آن طرف مرز تحويل پاسگاههاى "دولت انقلابى افغانستان" بدهند. راه کارگر در حاشيه تلويحا موضع حمايت آشکار خود از دولت افغانستان را هم در انتقاد از خودِ رندانهاش تعديل ميکند و اعلام ميدارد اين حکومت مطلوب راه کارگر نيست. راه کارگر در مقابل عليه "پولپوتيسم" آتى هشدار ميدهد. او ميکوشد، تا درست مانند يک عوامفريب بورژوا- ليبرال و بورژوا- سلطنت طلب، کامبوج را به کمونيسم و کمونيستها بچسباند. اين ممکن است زير دل تجار "ملى" ميهن عزيز راه کارگر را خالى کند، اما بعيد است سر سوزنى از طرف هيچ انسانى که حداقلى درباره کمونيسم و حزب کمونيست بداند جدى گرفته شود. به هر رو "پولپوتيسم" ما يک فرضيه راه کارگر است، اما دفاع راه کارگر از "دولت انقلابى افغانستان" نقل قول مستقيم ما از اسناد اين سازمان بود. آرشيو کمونيست تکميل است و ما آمادهايم تا هر کس بخواهد يک فتوکپى از نشريه پيک کارگر مزبور را مجانا برايش ارسال کنيم.
3
و بالاخره راه کارگر به خيال خود نمونهاى هم از نقض انترناسيوناليسم توسط ما رو ميکند. به روايت ارگان مرکزى سه نفر از فعالين اعزامى راه کارگر از تهران به کردستان حين پيشروى نيروهاى جمهورى اسلامى در يکى از مناطق روستايى با واحدى از پيشمرگان ما روبرو ميشوند و درخواست پناه و کمک مىکنند، و بنابر ادعاى راه کارگر، ما بعد از مدتى آواره کردن آنها، در منطقه خطر رهايشان ميکنيم. راه کارگر سپس فرياد ميزند: "ما در مورد انترناسيوناليسم حضرات هيچ توهمى نداريم، بنابراين ميگوئيم ارزانى خودتان باد". اولا به فرض اينکه اين ماجرا صحت ميداشت، باز هم ما ربط آنرا به انترناسيوناليسم درک نميکرديم (شايد اينکه سه "فارس" از عدهاى "کرد" کمک خواستهاند مساله را به انترناسيوناليسم مربوط ميکند!) ثانيا، اين مساله صحت ندارد. اين روش ما در کردستان نيست. و اين را هر کسى که کوچکترين تماسى با واحدها و مقرهاى ما در کردستان داشته باشد به خوبى دريافته است. از اين رو رفقاى ما در کومهله حضورا از کميته کردستان راه کارگر توضيح خواستند و در پاسخ، کميته کردستان راه کارگر شفاها از چنين واقعهاى اظهار بىاطلاعى ميکند! معلوم نيست کسى که تصميم به تجديد چاپ مقاله ارگان مرکزى ميگيرد چرا تا اين حد استقلال شخصيت و پرنسيپ سياسى ندارد که دو خط هم بعنوان توضيح کميته کردستان به اين سناريوى خيالى مرکزيت خود اضافه کند. معلوم نيست مرکزيت چگونه چنين داستانى را از خود در آورده است، و بالاخره معلوم نيست (يا در واقع خوب هم معلوم است) که اين چه نوع مرکزيت و چه سنت تشکيلاتىاى است که با رو شدن مواضع اپورتونيستى سازمان، بار مساله را بردوش واحد از همه جا بى خبر قزوين خراب ميکند و از قول کميته کردستان خود شکوائيه مينويسد!
منصور حکمت
کمونيست شماره ١٨ - ٣٠ فروردين ١٣٦٤
hekmat.public-archive.net #2850fa.html
|
|