مؤخرهای شامل چند نکتۀ توضیحی ضمیمۀ این متن است.
یکصد و سی سال پس از «مانیفست کمونیست»، کمونیستها در سراسر جهان نشان دادهاند که ثابتقدمترین بخش جنبش کارگری و پرچمدار این جنبش برای نابودی نظام استثمار سرمایهداری هستند و نشان دادهاند که تنها کمونیسم میتواند جنبش جهانی کارگری و جنبشهای دمکراتیک را به پیروزی راهبر گردد. مدتهاست که کمونیسم خود را بعنوان تنها سلاح انقلابی که قادر به دفن نظام طبقاتی بورژوایی است، در سراسر جهان تثبیت کرده است.
این پیروزی نه تنها بورژوازی را در مبارزۀ آشکارش علیه کمونیسم درندهخوتر کرده است، بلکه در عین حال او را واداشته است که در جنگ بیامان خود علیه کمونیسم بیش از پیش تحت نام کمونیسم سخن گوید و از درون نیز با آن بستیزد. کمونیستها همیشه ملزم بودهاند که نظرات، اهداف و تمایلات خود را به روشنترین وجه بیان کنند و موقعیّت کنونی ادای این وظیفه را بیش از همیشه مبرم ساخته است.
ما در پاسخ به این وظیفۀ مبرم اعلام میداریم که کمونیست هستیم، بر تئوری مارکس، انگلس و لنین اتکاء داریم و بر صحت و حقانیت آموزشهای این تئوری پای میفشاریم. این تئوری راه مبارزۀ ما را روشن نموده و ثابت کرده است که نابودی سرمایهداری و بنا نهادن جامعۀ نوین سوسیالیستی تنها از طریق انقلاب اجتماعی پرولتاریا امکانپذیر است.
این تئوری به ما آموخته است که هیچگاه برای اصلاح سرمایهداری طرح نریزیم، هیچگاه برای بهبود وضع کارگران به سرمایهداران و دولتشان متوسل نشویم و به آنان پند و اندرز ندهیم، و هیچگاه برای رسیدن به قدرت سیاسی به فریب و دسیسه و توطئه نیندیشیم. ما اعتقاد داریم که طبقه کارگر تنها به نیروی خود آزاد میگردد، و وظیفۀ خود را این قرار دادهایم که در همه جا تضاد منافع کارگران و سرمایهداران را افشاء کنیم، مبانی استثمار و مشقات طبقۀ کارگر در نظام سرمایهداری را توضیح دهیم، ضرورت، خصلت و شرایط انقلاب اجتماعی پرولتاریا را روشن نماییم و مبارزۀ طبقاتی کارگران را در جهت پیروزی این انقلاب سازماندهی و رهبری کنیم.
از اینرو ما برنامۀ خود را اعلام میداریم، طبقۀ کارگر را به مبارزه حول آن فرامیخوانیم و برای تبدیل احکام و مبانی آن به پرچم جنبش انقلابی طبقۀ کارگر ایران پیگیرانه مبارزه میکنیم.
بدین سان در ایران نیز همچون دیگر کشورهای سرمایهداری، مبارزۀ استثمارشوندگان علیه استثمارکنندگان بر محور مبارزۀ پرولتاریا و بورژوازی بمثابه طبقات اصلی جامعه شکل میگیرد.
۲
خصلت جهانی نظام سرمایهداری به جنبش عظیم طبقۀ کارگر برای رهایی، ناگزیر خصلتی جهانی میبخشد. کارگران میهن ندارند و مبارزۀ پرولتاریا علیه سرمایهداری مبارزهای بینالمللی است. اما طبقۀ کارگر هر کشور باید در وهلۀ اول کار را با بورژوازیِ کشور خود یکسره کند.
۳
ما، «اتحاد مبارزان کمونیست»، خود را جزئی از جنبش طبقۀ کارگر ایران و به این اعتبار جزء یکی از گردانهای ارتش جهانی طبقۀ کارگر میدانیم، و برای همان هدفی مبارزه میکنیم که کمونیستهای سراسر جهان پیشاروی خود قرار دادهاند. این هدف که بوسیلۀ خصوصیات بنیادی جامعه سرمایهداری و روند توسعۀ آن معیّن گشته است، برچیدن نظام طبقاتی سرمایهداری و جایگزینی آن با سوسیالیسم است.
۴
نظام سرمایهداری منشأ تمامی مشقات و محرومیّتهای مادی و معنوی و موقعیّت ناامن و نابسامان تودههای وسیع کارگر و زحمتکش در سراسر جهان است. این نظام بانی فقر و فلاکت، بیکاری و بیخانمانی، تبعیضات اجتماعی و بیحقوقی سیاسی، ستم ملی و ستمکشیِ زن، جهل، فحشاء و اعتیاد، و کلیه مصائبِ گریبانگیر تودههاست.
خصوصیت اصلیِ این نظام کالا شدن نیروی کار و استثمارِ کارِ مزدی است. در این نظام بخش اعظم و عمدۀ وسایل تولید و مبادله در مالکیّت خصوصی طبقهای است که اقلیت ناچیزی را در جامعه در بر میگیرد و برای کسب سودِ هرچه بیشتر، اکثریت عظیم جامعه را که عمدتاً از پرولترها و نیمهپرولترها تشکیل میشود که برای ادامۀ حیات ناچار از فروش نیروی کار خویش هستند، استثمار میکند. در این نظام هر قدر کارگران بیشتر و شدیدتر کار میکنند و به ثروت اجتماعی میافزایند، سرمایه قدرتِ اجتماعیِ بیشتر مییابد؛ و هر چه سرمایه قدرتمندتر میشود، تودههای وسیع کارگر و زحمتکش به نابسامانی و محرومیتهای اجتماعی عمیقتری دچار میگردند.
یک جزء لایتجزای تولید سرمایهداری، رقابت و هرج و مرج تولیدیِ ناشی از آن است. و دقیقاً از درون و مجرای این هرج و مرجِ تولید است که قوانین کورِ اقتصادی جامعۀ سرمایهداری خود را اِعمال میکنند و نتایج و عواقب فلاکتبار خود را به بار میآورند. همراه با انباشت و تمرکز ناگزیر و روزافزون سرمایه، از یکسو استثمار تودههای کارگر شدت مییابد و از سوی دیگر اقشار هرچه وسیعتری از تولیدکنندگانِ خُرد به ورشکستگی کشیده شده و به صفوف طبقۀ کارگر رانده میشوند. همچنین بحرانهای اقتصادیِ ادواری و مکرر سرمایهداری که نتیجۀ اجتنابناپذیر تضادِ ذاتی این نظام، یعنی تضاد میان خصلت اجتماعیِ تولید و خصلت خصوصیِ مالکیّت است، هر بار بمراتب بر ابعاد مشقات تودههای میافزاید و شکاف میان فقیر و غنی را عمق و گسترش بیشتری میبخشد.
۵
اما نابودی سرمایهداری اجتنابناپذیر است. چرا که این نظام در سیر توسعۀ خود ضرورت و شرایط نابودی خود را فراهم میآورد. نظام سرمایهداری از یکسو به دلیل تضادهای بنیادیِ اقتصادیش و اساساً به این دلیل که همراه با انباشتِ سرمایه عرصۀ سودآوری، بیشتر بر سرمایه تنگ میشود، به بنبست میرسد. و از سوی دیگر این نظام در سیر توسعۀ خود گورکنِ خویش یعنی پرولتاریا را به وجود میآورد. در روندِ توسعۀ سرمایهداری بر شمارِ کارگران افزوده میشود و بموازاتِ این گسترش کمّی، قدرت و همبستگیِ طبقۀ کارگر افزایش مییابد، پرولتاریا قدرت خود را بیشتر حس میکند و نبرد او بر ضد استثمارگران حادتر و پرتوانتر میشود. بعلاوه رشد قدرت تولیدی و اجتماعی شدن هرچه بیشترِ تولید در نظام سرمایهداری، مقدمات و امکان تحقق سوسیالیسم را فراهم میسازد.
همراه با توسعۀ سرمایهداری نارضایتی عمومی از وضع موجود شدت میگیرد، اما در مقابل تمامیِ زحمتکشانِ غیرِ پرولتر که علیرغم شرایط نامساعد زیست خویش، کلاً در حفظ بنیادهای سرمایهداری ذینفع اند، این تنها پرولتاریا است که به دلیل جایگاه ویژۀ خود در تولید اجتماعی، تنها طبقۀ تا به آخر انقلابی و قادر به نابودی نظام سرمایهداری است.
۶
انقلاب اجتماعی پرولتاریا با سلب مالکیّت از استثمارگران، مالکیّت اجتماعی وسایل تولید و مبادله را به جای مالکیّت خصوصىِ بورژوایی مینشاند، و تولیدِ سازمانیافته و برنامهریزیشده در سطح جامعه را جایگزین تولید سرمایهداری و هرج و مرج ذاتی آن میسازد، به تمامی اَشکال بهرهکشیِ بخشی از جامعه از بخش دیگر و به تقسیم جامعه به طبقات پایان میدهد، و حداکثرِ رفاه و ارتقاء همهجانبۀ تمامی آحاد مردم را تأمین میکند. و به این ترتیب انقلاب اجتماعی پرولتاریا بشریت را به جامعۀ کمونیستی رهنمون میشود - جامعهای که در آن دولت زوال یافته و بشر برای اولین بار بر سازمان اجتماعیِ خود و بر طبیعت مسلط خواهد شد و بدینسان بمعنای واقعی آزاد خواهد گشت.
۷
شرط لازمِ تحقق انقلاب اجتماعی پرولتاریا و برقراری سوسیالیسم، در هم کوبیدن ماشین دولتی بورژوایی، تسخیر قدرت سیاسی توسط طبقۀ کارگر و استقرار دیکتاتوری پرولتاریاست. دیکتاتوری پرولتاریا، پرولتاریای سازمان یافته بمثابه طبقۀ حاکمه است. این دولتِ نوین وظیفۀ به فرجام رساندن انقلاب اجتماعی و سرکوب مقاومت استثمارگران را به عهده دارد. دیکتاتوری پرولتاریا، دمکراسی برای کارگران و زحمتکشان و سرکوب برای استثمارگران است و این کاملترین و عالیترین نوع دمکراسی است.
۸
برای آنکه طبقه کارگر به انجام رسالت تاریخیِ خود نائل شود، باید که حزب مستقل طبقاتی و ستاد رهبریکنندۀ مبارزۀ خود علیه سرمایهداری، یعنی حزب کمونیست، را برپا دارد. حزبی که با اتکاء بر تئوری مارکس، انگلس و لنین کلیه وجوه مبارزۀ طبقاتی پرولتاریا علیه بورژوازی را سازمان داده و طبقۀ کارگر را در انجامِ انقلاب اجتماعی رهبری نماید. حزبی که علاوه بر این چارهناپذیریِ مشقات و محرومیّتهای کلیه تودههای تحت ستم و استثمار را، در چهارچوب سرمایهداری، برای آنان توضیح داده و آنان را در مبارزه برای رهاییِ کامل به ترک موضع طبقاتیِ خود و پیوستن به صفوف پرولتاریای انقلابی فراخواند.
بعلاوه در فقدان یک بینالملل لنینی پرولتاریا از ستاد رهبریِ جهانی خود محروم مانده است و لذا یکی از وظایف اساسی کلیۀ احزاب و نیروهای کمونیست در سراسر جهان، تلاش و مبارزۀ پیگیر در راه برپا داشتن این ستاد، یعنی بینالملل نوین کمونیستی است.
۹
امروز قریب هشتاد سال از ورود سرمایهداری به مرحلۀ امپریالیسم میگذرد. امپریالیسم، یا عصر سرمایۀ مالی، عصری است که در آن رقابتِ آزاد میان اقشار مختلفِ سرمایه جای خود را به رقابت سبعانه میان انحصارات بزرگ امپریالیستی و دولتهای امپریالیست که جهان را از نظر اقتصادی و ارضی میان خود تقسیم نمودهاند میدهد و با صدور سرمایه، تمامی کشورهای جهان زیر یوغ سرمایه و امپریالیسم کشیده میشوند. بحرانهای سرمایهداری اینک با فواصل کمتر و عمق و دامنۀ بیشتر رخ میدهند. بیکاری و خانهخرابیِ میلیونها انسان در سراسر جهان، سرکوب مستمر و خونینِ کارگران و خلقهای تحت ستم کشورهای مختلف، میلیتاریسم و ارتجاع سیاسی در اَشکال متنوع، همه بیانگر این واقعیّت است که امپریالیسم بمثابه بالاترین مرحلۀ سرمایهداری تمامی خصوصیات استثمارگرانه و تمامی تضادهای بنیادىِ اقتصادیِ این نظام و نیز تمامی مشقات ناشی از آن را شدت میبخشد. جنگهای امپریالیستی که بخاطر استیلا یافتن بر جهان، بمنظور تحصیل بازارهای کار و کالا برای سرمایۀ مالی و به قصد انقیادِ ملتهای کوچک و ضعیفتر برپا میشوند، در این عصر اجتنابناپذیر اند. دو جنگ جهانی و خانمانبرانداز اول و دوم چنین جنگهایی بودهاند. نظر به عوامل فوق، امپریالیسم نه تنها بالاترین مرحلۀ سرمایهداری، بلکه مرحلۀ گندیدگی، زوال و فروپاشی آن نیز هست. عصر امپریالیسم در عین حال عصر انقلاب سوسیالیستی پرولتاریاست.
۱۰
یکی از موانع اصلیِ سد راهِ مبارزۀ پرولتاریا برای سوسیالیسم، رویزیونیسم است. رویزیونیسم یک پدیدۀ بینالمللی است و با وجود اینکه در هر کشور ممکن است مضمون و شکل ویژهای به خود بپذیرد، اساساً به معنای عدول از مبانی تئوری و برنامۀ انقلابیِ مارکسیسم-لنینیسم و تحریف بورژوایی آن است که در زمینۀ سیاسی به معنای نفی مبارزۀ طبقاتی و دیکتاتوری پرولتاریاست. رویزیونیستها و احزاب مختلف رویزیونیست که در کشورهای مختلف نمایندگان فکری و عاملین نفوذ بورژوازی در صفوف جنبش انقلابیِ طبقۀ کارگر میباشند، نقشی جز کشانیدن پرولتاریا به زیر سلطه و نفوذ بورژوازی ندارند. لذا، مبارزه برای سوسیالیسم از نقطه نظرِ پرولتاریای انقلابی از مبارزه علیه رویزیونیسم و اَشکال متنوع آن جُدا نیست. رویزیونیسم در سطح بینالمللی امروز عمدتاً در اَشکال رویزیونیسم مدرن (خروشچفی)، رویزیونیسم «سهجهانی»، تروتسکیسم، «کمونیسم اروپایی» و رویزیونیسم پوپولیستی به خیانتِ خود به طبقۀ کارگر ادامه میدهد.
۱۱
حاکمیت رویزیونیسم بر احزاب کمونیست شوروی و چین به شکست و عقب رانده شدنِ طبقۀ کارگر جهانی از دو سنگر مهمِ خود در این کشورها انجامیده است. اکنون بورژوازی در شوروی موفق شده است که دیکتاتوری پرولتاریا را امحاء کند و حاکمیّت سیاسی خود و نظام سرمایهداری را در این کشور احیاء نماید. در چین نیز با تسلط قطعیِ رویزیونیسم بر حزب کمونیست این کشور، طبقۀ کارگر از قدرت سیاسی بیرون رانده شده و قدرت بورژوازی و نظام سرمایهداری در آن تحکیم یافته است. امروز این دو کشور به اردوگاه ضدانقلاب بورژوا-امپریالیستی جهان تعلق دارند. شوروی امروز در سطح جهانی پرچمدار و نقطۀ اتکاء رویزیونیسم خروشچفی و مدافع رفرمیسم بورژوایی - که در عصر امپریالیسم جریانی ارتجاعی است - میباشد. چین نیز پرچمدار و نقطۀ اتکاء رویزیونیسم «سهجهانی» و مدافع ارتجاعیترین گرایشات و جریانات بورژوایی است.
اما علیرغم همۀ شکستهای موقتی که بورژوازی و امپریالیسم بر طبقۀ کارگر و تودههای ستمکشِ تحت رهبری او تحمیل کردهاند و علیرغم تمامی موانعی که بر سر راه انقلاب پرولتری قرار میدهند، مبارزۀ طبقاتی پرولتاریا ادامه یافته و پیروزی نهائی او اجتنابناپذیر است.
۱۲
نظر به ویژگیهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگیِ کشورهای مختلف، کمونیستها برای رسیدن به هدف نهائی و مشترکِ خود ناگزیرند در هر کشور مبارزه برای اهداف فوریِ متفاوتی را در دستور کارِ خود قرار دهند. امپریالیسم بنا بر ماهیّتِ خود تقسیمبندیِ پایهای و مهمی در جهان به وجود آورده است؛ کشورهای امپریالیست و کشورهای تحت سلطۀ امپریالیسم که مبارزۀ طبقاتی در هر یک از آنها از شرایط خاص خود برخوردار است.
در سطح اقتصادی، امپریالیسم در کشورِ تحت سلطه، شدیدترین شرایطِ استثمار را بر طبقۀ کارگر و دیگر طبقات زحمتکش اِعمال میکند و در کشورهای امپریالیست دقیقاً به اتکاء همین پروسۀ تولیدِ فوق سود، پایههای مادی ایجاد اشرافیت کارگری - بخشی از طبقۀ کارگر که از این فوق سود بهرهمند میشود - را به وجود میآورد.
در سطح سیاسی، در کشور تحت سلطه، دیگر طبقات و اقشار زحمتکش این قابلیّت را دارند که در کنار طبقۀ کارگر به مبارزۀ انقلابی کشیده شوند و در کشور امپریالیست بخشی از خودِ طبقۀ کارگر - اشرافیت کارگری - خصلت انقلابی خود را از دست میدهد و به پایۀ مادی نفوذ ایدئولوژی بورژوایی در طبقۀ کارگر و سازمانهای سیاسی آن بدل میگردد. امپریالیسم در کشور تحت سلطه عمدتاً با تکیه بر دیکتاتوری عریان و نفی دمکراسی در تمام ابعاد آن، حاکمیّت بورژوازی را سر پا نگاه میدارد، حال آنکه در کشورهای امپریالیست عمدتاً با اتکاء بر جریانات رفرمیستی، رویزیونیستی و اپورتونیستی خائن به طبقۀ کارگر، جنبش کارگری را از درون مهار میزند و بر همین مبنا امکان مییابد تا حاکمیّت بورژوازی را با حفظ شکلِ دمکراسی بورژوایی، تداوم بخشد.
۱۳
ایران کشوری سرمایهداری و تحت سلطۀ امپریالیسم است که اساس اقتصادِ آن را تولید فوق سودِ امپریالیستی بر مبنای استثمارِ نیروی کارِ ارزانِ طبقۀ کارگر تشکیل میدهد. نتیجۀ تبعی این رابطۀ معیّن میان کار و سرمایه، مکان ویژهای است که تولیدکنندگانِ خردهپا در شهر و روستا احراز میکنند. سطح معیشت این اقشار نیز، به دلیل اینکه بخش اعظمِ اضافه تولیدشان توسط بورژوازی تصاحب میشود، به سطحی بسیار نازل کاهش یافته و مستمراً در معرض جُدایی کامل از وسایل تولیدِ خود قرار دارند و به این اعتبار غیرمستقیم و بالقوه جزئی از ارتش ذخیرۀ کار به شمار میروند.
در سطح سیاسی، طبقۀ کارگر و زحمتکشان ایران سالهاست که خشنترین دیکتاتوریهای پلیسی و نظامی و وحشیانهترین شیوههای سرکوبگرانۀ بورژوازی و امپریالیسم را تجربه کردهاند. امپریالیسم و بورژوازی عصر امپریالیسم گرایش ذاتیِ خود را به نفی دمکراسی بطور کلی در ایران به نمایش گذارده است.
در چنین شرایطی پرولتاریای آگاه ایران و حزب کمونیست او ناگزیر است تا در وهلۀ اول مساعدترین زمینهها و پیششرطهای اقتصادی و سیاسی را، برای هرچه فشردهتر کردنِ صفوف خود، برای جلب بخش وسیعی از کارگران و زحمتکشان به زیر پرچم خود و برای حرکت نهاییِ خود بسوی سوسیالیسم، از طریق یک انقلاب دمکراتیک پیروزمند علیه بورژوازی به کف آورد. این انقلاب طلیعۀ انقلاب سوسیالیستیِ پرولتاریای ایران و جزء لایتجزای انقلاب سوسیالیستی جهانی است.
از اینرو ما اعلام میکنیم که پرولتاریای انقلابی از هر جنبش دمکراتیک-ضدامپریالیستی که بشیوهای انقلابی بر علیه نظام موجود دست به مبارزه زند حمایت مینماید.
ما اعلام میکنیم که شرط لازمِ پیروزی انقلاب دمکراتیک ایران، تشکیل حزب کمونیست و تأمین رهبری و هژمونیِ پرولتاریای سوسیالیست در صفوف جنبش انقلابی است، و در عین حال تأکید میورزیم که برای پرولتاریای انقلابی و حزب او پیروزی در انقلاب دمکراتیک پایان کار نیست و او از این انقلاب بیدرنگ و درست به میزانِ نیروی خویش، یعنی نیروی پرولتاریای آگاه و متشکل، به انقلاب سوسیالیستی گذر خواهد کرد. ما کمونیستها خواهان انقلاب بیوقفهایم.
۱۴
انقلاب دمکراتیک کنونی ایران که بر زمینۀ بحران اقتصادیِ سال ۱۳۵۵ شکل گرفت، در اولین مراحلِ خود و با قیام بهمن، رژیم سلطنت را که مدافع مستقیم استثمار و ارتجاع امپریالیستی در ایران بود به زیر کشید. اما اساساً به دلیل فقدان صف مستقل پرولتاریا و عدم تأمین رهبرىِ پرولتاریای سوسیالیست بر جنبش انقلابی، رهبری جنبش در اختیار جریانات و نیروهای خردهبورژوا و بورژوا-لیبرالی قرار گرفت که از همان پیش از قیام خواستار مصون داشتن دستگاه حکومتِ بورژوازی از ضربات انقلاب و حفظ پایههای اساسی حاکمیّت سرمایه در ایران بودند. بدین ترتیب رژیم جمهوری اسلامی از بدو استقرارِ خود ممانعت از رشد و گسترش انقلاب و سرکوب جنبش انقلابی بالاخص جنبش کارگری و کمونیستی را در دستور خود قرار داده و برای تحقق این هدفِ ضدانقلابی خویش فعالانه کوشیده است. رژیم جمهوری اسلامی بنا بر ماهیّتِ خود، نه میخواهد و نه میتواند به خواستهای انقلابی و دمکراتیک تودههای کارگر و زحمتکش جامۀ عمل پوشد و گریزی از این ندارد که بمثابه ابزاری در خدمت نجات بورژوازی و امپریالیسم از مهلکۀ انقلاب و اعادۀ نظم ضدانقلابیِ مطلوب بورژوازی عمل نماید.
اما، علیرغم تلاشهای بورژوازی و امپریالیسم برای سرکوبِ انقلاب ایران، که با اتکاء بر رژیم جمهوری اسلامی و احزاب بورژوایی و ضدانقلابی گوناگون چه در داخل حکومت و چه در اپوزیسیونِ آن، صورت میگیرد، این انقلاب ادامه یافته و امروز میرود تا در صورت شرکت فعال و آگاهانۀ پرولتاریای انقلابی از اعتلای نوینی برخوردار شود.
★ در چنین شرایطی:
«اتحاد مبارزان کمونیست» وظیفۀ مقدمِ خود را تلاش و مبارزه برای متحد کردن صفوف جنبش کارگری در حزب کمونیست و برای متحقق ساختنِ آنچنان نظام سیاسی قرار میدهد که به بهترین وجهی حقوق و آزادیهای اساسیِ اجتماعی را تضمین کند و با نفی عملیِ سلطۀ امپریالیسم بر شرایط زیست و مبارزۀ پرولتاریا، بویژه مناسبترین شرایط اقتصادی و سیاسی مبارزۀ او برای سوسیالیسم را فراهم سازد.
آن نظام سیاسی که میباید با سرنگونیِ رژیم جمهوری اسلامی گردد نمیتواند جمهوری پارلمانی باشد. تجربۀ سراسر جهان، و نیز اکنون تجربۀ ایران، بخوبی ثابت کرده است که پارلمان همچون ارتش، پلیس و دستگاه بوروکراتیک دولت، یعنی ابزارهای حکومت سرمایهداران اعم از سلطنتی و جمهوری، چیزی جز ابزار سرکوب تودهها نیست.
«اتحاد مبارزان کمونیست» برای «جمهوری انقلابی-دمکراتیک کارگران و زحمتکشان ایران» مبارزه میکند که در آن:
ب) ارتش و سایر نیروهای مسلح حرفهای برچیده گشته و تسلیح عمومی مردم و میلیشیای تودهای، جایگزین آنها شود.
ج) بوروکراسی دولتی، از میان رفته و کلیه مصادر امور، از پایین تا بالا، انتخابی بوده و هرگاه که اکثریت انتخابکنندگان اراده کنند قابل عزل باشند و کلیۀ افرادی که به این ترتیب در مصادر امور قرار میگیرند، بدون استثناء حقوقی حداکثر برابر با متوسط دستمزد یک کارگر ماهر دریافت دارند.
«جمهوری انقلابی-دمکراتیک کارگران و زحمتکشان ایران» که بر ارگان فوق متکی است باید نکات زیر را بنحوی همهجانبه و پیگیر تأمین کند:
۲) انحلال ارتش و سایر نیروهای مسلح حرفهای و سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی مخفی؛ تسلیح عمومی مردم، تشکیل میلیشیای تودهای و انتخابی شدن کلیۀ فرماندهان و مربیان نظامی.
۳) شرکت مستقیم مردم در ادارۀ امور کشور؛ لغو اکید انتصاب استانداران، فرمانداران، شهرداران و بخشداران از سوی دولت، انتخابی بودن این مقامات در کلیۀ سطوح توسط مردم و قابل عزل بودن آنان هرگاه که اکثریت انتخابکنندگان اراده کنند.
۴) انتخابی بودن قضات و سایر مقامات قضایی؛ قابل عزل بودن آنان هرگاه که اکثریت انتخابکنندگان اراده کنند. لغو اکید هرگونه دادگاههای ویژه، علنی بودن کلیۀ محاکمات.
۵) نظارت کامل مردم بر سیاست خارجی؛ لغو اکید دیپلماسی سرّی، شناسایی برابری حقوق کلیۀ ملل و پشتیبانی بدون قید و شرط مادی و معنوی از جنبشهای انقلابیِ کارگری، دمکراتیک و ضدامپریالیستی در سراسر جهان.
۶) جدایی کامل مذهب از دولت؛ لغو اکید:
کلیۀ افراد کشور در اختیار کردن هرگونه مذهب و یا نداشتن هیچگونه مذهب و تبلیغات مذهبی و ضدمذهبی آزادند.
۷) حق ملل در تعیین سرنوشت خویش؛ کلیه ملیّتهای کشور آزادند که سرنوشت خویش را به هر شکل و منجمله با جدایی کامل و تشکیل دولت مستقل تعیین کنند. «جمهوری انقلابی-دمکراتیک کارگران و زحمتکشان ایران» بر اساس اتحاد داوطلبانۀ ملیّتها، و نه الحاق اجباری آنها، تشکیل میگردد.
۸) لغو اکید هرگونه زبان رسمی اجباری؛ آزادی ملیّتها و قومها در به کار بردن زبان مادری خویش در مدارس، ادارات، رسانههای گروهی و ... در کلیۀ نقاط کشور.
۹) آزادی بدون قید شرط عقیده، مرام سیاسی و حق تبلیغ و اشاعۀ آن برای کلیۀ افراد کشور؛ آزادی نامحدود بیان، قلم، مطبوعات و انتشارات.
۱۰) آزادی بدون قید و شرط هر گونه تشکل، فعالیت سیاسی و صنفی، تجمع، تظاهرات، اعتصاب و تحصن.
۱۱) تساوی کامل حقوق قانونی کلیۀ افراد کشور صرفنظر از جنسیت، مذهب و مرام و عقیدۀ سیاسی؛ برابری کامل زن و مرد در کلیه حقوق قانونی، رفع هرگونه تبعیض و محدودیت قانونی از اقلیتهای مذهبی، و رفع هرگونه محدودیت در حقوق قانونی افراد بر حسب مرام و عقیدۀ سیاسی.
۱۲) آزادی انتخاب شغل و محل سکونت؛ آزادی سفر و اقامت در تمام نقاط کشور برای کلیۀ افراد و مصونیّت قانونی هر فرد و محل سکونت او.
★ به منظور مصون داشتن طبقۀ کارگر از تباهی جسمی و روحی و افزایش توان او در مبارزه برای رهایی از یوغ استثمار و ستم سرمایهداری، «اتحاد مبارزان کمونیست» خواستار تحقق نکات زیر برای کلیۀ کارگران است:
۲) تعیین حداقلِ دستمزد رسمی توسط نمایندگان سراسری منتخب کارگران بر پایۀ وسایل معیشت و رفاه خانوادۀ ۵ نفری و افزایش سطح دستمزدها متناسب با بالا رفتن بهای وسایل معیشت و رفاه.
۳) تعیین دستمزد، مزایا و مدت استراحت در فواصل کار روزانه بر حسب سختی، مخاطرات، وضعیت بهداشتی و دیگر شرایطِ فیزیکی کار توسط نمایندگان منتخب کارگران.
۴) ممنوعیت اخراج کارگران توسط کارفرما و احالۀ تصمیم نهایی در همۀ موارد به رأی مجمع عمومیِ کارگران واحد مربوطه؛ نظارت نمایندگان منتخب کارگران بر امر استخدام.
۵) ممنوعیت هرگونه اضافهکاری.
۶) ممنوعیت شبکاری (۱۰ شب تا ۶ صبح) در تمام رشتهها باستثناء رشتههایی که به دلایل فنی و یا رفاه اجتماعی شبکاری در آنها اجتنابناپذیر است؛ محدود شدن کارِ شبانه در این رشتهها به حداکثر ۴ ساعت با پرداخت دستمزد و مزایای کامل.
۷) ممنوعیت هرگونه کار-مزدی (اعم از قطعهکاری و کار کنتراتی) و ممنوعیت پرداخت دستمزد به صورتِ جنسی و غیرنقدی.
۸) ممنوعیت هرگونه جریمههای پولی و کسر دستمزد به بهانههای مختلف؛ پرداخت حقوق برای غیبتهای موجّه، دوران بیماری و نقاهت، زمان اعتصاب و هرگونه توقف تولید به دلایل مختلف و یا به بهانههای کارفرما.
۹) احتساب زمان ایاب و ذهاب، استحمام بعد از کار، صَرف غذا و زمان تشکیل مجمع عمومی و شرکت کارگران در کلاسهای سوادآموزی، جزو ساعات کار کارگران.
۱۰) تضمین ایمنی و بهداشت محیط کار و تقلیل مخاطرات محیط کار به حداقلِ ممکن، مستقل از ملاحظات اقتصادی؛ نظارت و معاینۀ پزشکی منظم در برابر مخاطرات و بیماریهای خاصِ ناشی از نوع کار، به هزینۀ کارفرمایان و دولت.
۱۲) تشکیل دادگاههای کارگریِ حل اختلاف با هیأت منصفهای متشکل از نمایندگان منتخب کارگران برای حکمیّت در موارد اختلاف کارگر و کارفرما؛ هزینۀ تشکیل دادگاهها باید تماماً بر عهدۀ کارفرمایان باشد.
۱۳) بیمۀ کامل کارگران در مقابل صدمات و خسارات ناشی از کار، اعم از اینکه در محیط کار و یا خارج از آن رخ دهد و بدون اینکه کارگر نیازی به اثبات قصور کارفرما یا مدیریت واحد تولیدی داشته باشد، به هزینۀ کارفرمایان و دولت با تشخیص و نظارت نمایندگان منتخب کارگران؛ پرداخت خسارت به کارگرانی که در اثر سوانح و ضایعات ناشی از کار دچار بیماری و نقص عضو میشوند و یا توانایی کار کردن را از دست میدهند. پرداخت حقوق و مزایای کامل بازنشستگی به کارگران مورد اخیر.
۱۴) تقلیل حداکثر سن بازنشستگی به ۵۰ سال و یا پس از حداکثر ۲۵ سال سابقۀ کار و پرداخت حقوق و مزایای کامل به کارگران بازنشسته، پرداخت حقوق و مزایای کامل بازنشستگی کارگران متوفی به افراد تحت تکفل آنان. ترمیم حقوق و مزایای بازنشستگی همراه با افزایش سطح دستمزدها.
۱۵) ممنوعیت کار زنان در رشتههایی که از نظر جسمانی برای زنان زیانبخش است و ممنوعیت سپردن کار سنگین به زنان باردار.
۱۶) ۱۶ هفته مرخصی دوران بارداری و زایمان برای زنان کارگر بدون کسر حقوق و مزایا.
۱۷) کاهش روزکار مادران شیرده به ۶ ساعت و دادن حداقل نیمساعت تنفس و استراحت به زنان شیرده در فواصل حداکثر سه ساعته.
۱۸) ممنوعیت کار حرفهای برای کودکان و نوجوانان زیر ۱۸ سال.
۱۹) تأمین کلیۀ نیازهای رفاهی و فرهنگی در محیط کار و محلات سازمانی مسکونی؛ از قبیل: سالن اجتماعات، سالن استراحت، غذاخوری، حمام و دستشویی، زمین و سالن ورزش، شیرخوارگاه و مهد کودک، درمانگاه، کتابخانه و کلاسهای سوادآموزی بزرگسالان به هزینۀ کارفرمایان و دولت.
۲۰) تشکیل هیأتهای بازرسی کارگری به انتخاب کارگران. این هیأتها از چگونگی تحقق نکات فوق در کلیۀ واحدهای تولیدی و بطور کلی تمام اماکنی که کارگران در آن مشغول کارند (از جمله خدمات خانگی) بازرسی و حسابرسی خواهند کرد.
★ «اتحاد مبارزان کمونیست» همچنین بمنظور تسهیل امرِ بسط مبارزۀ طبقاتی در روستا و نیز بمنظور ارتقاء سطح فرهنگ و رفاه عمومی که به نوبۀ خود امر پیوستن سایر زحمتکشان جامعه را به مبارزۀ طبقۀ کارگر برای رهاییِ قطعی تسهیل خواهد کرد؛
اولاً در برخورد به جنبشهای دهقانی و مسأله ارضی اعلام میدارد که:
۱ از جنبههای انقلابی و دمکراتیک جنبش دهقانی حمایت کرده و اقدامات اتحادیهها، شورها و ارگانهای دمکراتیک منطقهای و محلی را در امر مصادره، واگذاری و ادارۀ تمام اراضی، منابع آب و وسایل تولید کشاورزی و دامداری به هر نحو که این ارگانها صلاح بدانند، به رسمیت میشناسد.
۲ خواهد کوشید تا همراه با تبلیغ مستمر سوسیالیسم بمثابه راه حل نهاییِ از میان بردن فقر و استثمار، پرولتاریای روستا را در تشکیلات مستقل طبقاتیش سازماندهی کرده و او را در تعیین سمت و سوی جنبش دهقانی، کسب و اِعمال رهبری در ارگانهای محلی در مناطق روستایی و در تعیین چند و چون واگذاری و ادارۀ اراضی و وسایل تولید مصادره شده، حمایت و رهبری نماید.
۳ «جمهوری انقلابی-دمکراتیک کارگران و زحمتکشان» کلیۀ منابع آب و اراضی شهری و روستایی سراسر کشور را ملی خواهد نمود. منظور از ملی کردن این است که کلیۀ اراضی و منابع آب کشور تحت مالکیّت دولت قرار گیرد، در حالیکه حق بهرهبرداری و واگذاری آن در اختیار ارگانهای دمکراتیک محلی و منطقهای مردم است.
ثانیاً در زمینۀ رفاه عمومی تحقق نکات زیر را مطالبه میکند:
۲) تأمین و تضمین مسکن مناسب (از نظر فضا، بهداشت و خدمات شهری) برای کلیۀ افراد کشور و اقدامات عاجل در این زمینه از طریق: مصادرۀ کلیۀ اماکن و فضاهای مسکونی مازاد بر احتیاج اقشار مرفه، ساختمانهای ادارات و دوائر دولتی زائد، هتلها و مهمانسراهای لوکس و اجرای پروژههای کوتاهمدت خانهسازی در اراضی مصادره شده به هزینۀ دولت، با تشخیص و توسط ارگانهای دمکراتیک مردمی.
۳) بهداشت و درمان ملی، رایگان و مناسب برای کلیۀ افراد و اتباع کشور، انحلال طب خصوصی و معاینۀ اجباری سالانه و منظم تمام افراد و اتباع کشور.
۴) آموزش رایگان در کلیۀ سطوح و برای کلیۀ افراد، اجباری بودن آموزش تا سن ۱۸ سال.
۵) لغو کلیۀ دیون و بدهیهای دهقانان به زمینداران و دولت و کلیۀ بدهیهایی که جنبۀ ربایی دارند.
۶) ایجاد تسهیلات فرهنگی و رفاهی در روستاها؛ از قبیل برق، تلفن، لولهکشی آب آشامیدنی، حمام، راه، مدرسه، درمانگاه، سالن اجتماعات و غیره به هزینۀ دولت.
۷) لغو هرگونه مالیاتِ غیرمستقیم.
۸) قرار گرفتن کلیۀ کودکان و نوجوانان زیر ۱۸ سال که فاقد تأمین معیشتی و رفاهی از طریق خانواده میباشند، تحت تکفل دولت و همچنین تأمین زندگی و رفاه معلولین و سالخوردگان توسط دولت.
۹) استفادۀ رایگان تمامی مردم از امکانات و تسهیلات فرهنگی، تفریحی و ورزشی عمومی.
۱۰) لغو هرگونه عوارض دولتی در مواردی چون ثبت ازدواج و طلاق، صدور اسناد و مدارک تحصیلی و گواهینامههای فنی و پزشکی؛ و رایگان بودن امر کفن و دفن.
۱۱) ممنوعیت ازدواج دختران و پسران کمتر از ۱۸ سال و آزادی تمامی افراد بالاتر از ۱۸ سال در تشکیل خانواده به ارادۀ خود و بدون کسب اجازه از والدین؛ به رسمیّت شناخته شدن ازدواج از طریق ثبت در دفاتر دولتی بدون برگزاری هیچگونه رسم و آیین اجباری؛ لغو تعدد زوجات، برابری حقوق زن و مرد در امر طلاق و تکفل فرزندان.
دولت انقلابی کارگران و زحمتکشان ایران، مطالبات فوق را به هزینۀ سرمایهداران و از جمله از طریق مصادره و ملی کردن سرمایهها در هر سطح که لازم بداند، ملی کردن موقوفات و مقرر داشتن مالیات تصاعدی بر ارث و دارایی و بر درآمدهای حاصله از مالکیّت وسایل تولید و مبادله تأمین خواهد کرد.
«اتحاد مبارزان کمونیست» قاطعانه اعلام میدارد که تأمین پیگیر و همهجانبۀ مطالبات سیاسی و اقتصادی حداقلِ پرولتاریای ایران تنها از طریق «جمهوری انقلابی-دمکراتیک کارگران و زحمتکشان ایران» ممکن خواهد بود. از اینرو، «اتحاد مبارزان کمونیست» با تمام احزاب و جریانات رفرمیستی که گسترش دخالتهای پلیسی و بوروکراتیک دولت در امور زندگیِ تودههای زحمتکش را بعنوان گامی به پیش تبلیغ میکنند، پیگیرانه مبارزه خواهد کرد. در عین حال خود را موظف به پشتیبانی از هر جنبشی میداند که مخالف نظام اجتماعی-سیاسی موجود بوده و بنحوی انقلابی در راه تحقق این مطالبات مبارزه کند.
مؤخره:
چند نکتۀ توضیحی
۱- به اعتقاد ما، با انتشار متن حاضر، اولین نمونۀ واقعی یک برنامۀ کمونیستی در دوران جدید فعالیت جنبش کمونیستی ایران، به جنبش طبقۀ کارگر ایران ارائه میشود. در این شک نیست که تاکنون سازمانها و نیروهای مختلف، متونی تحت عنوان «برنامه»، بطور وسیع و علنی، و یا صرفاً در سطح درون جنبش کمونیستی، ارائه دادهاند. اما هیچیک از این متون، صرفنظر از درجۀ اتکاء و یا عدم اتکاء آنها به احکام و اصول تئوری و برنامۀ مارکسیسم انقلابی، برنامهای کمونیستی نبودهاند. مِلاک لنینی در تعریف یک برنامۀ کمونیستی، مشخص است. برنامه «تصویر روشنی از هدف نهایی، شناخت صحیح از راه رسیدن به آن هدف، و مفهوم دقیقی از شرایط واقعیِ آن نقطه، یا وظایف فوری جنبش» به دست میدهد (لنین، آوانتوریسم انقلابی). این تعریف روشن از ارکان یک برنامۀ کمونیستی، صحت ادعای فوق ما را، برای تمام کسانی که امروز این امکان را دارند تا «برنامه»ها، «مشی و برنامه»ها و «قطعنامه»ها، «فراخوان»ها و غیرۀ گروهها و سازمانهایی چون «سازمان پیکار...»، «سازمان رزمندگان...»، «گروه کمونیستی نبرد»، و غیره را با متن حاضر مقایسه کنند، به ثبوت میرساند. در تمامی نمونههای فوق اصول احکام و ملزومات پایهای یک برنامۀ کمونیستی اساساً غایب است. آن اصول بنیادی چون ضرورت انقلاب اجتماعی پرولتاریا، خصلت بینالمللی جنبش طبقۀ کارگر، اعلام اجتنابناپذیری سوسیالیسم بر مبنای توضیح خصلت و تضادهای جامعۀ سرمایهداری، ضرورت دیکتاتوری پرولتاریا و بالأخره شرایط ویژۀ هر مقطع معیّن از مبارزۀ طبقاتی و اهداف فوری (حداقل) پرولتاریای انقلابی، هیچیک مگر به گونهای خام، مخدوش و ناقص، طرح نشدهاند. نه هدف، نه شناخت صحیح از راه رسیدن به آن و نه درک روشنی از وظایف فوری، هیچیک در اینگونه متون منظور نبودهاند. و همین امر، صرفنظر از محتوای غیرکمونیستی اکثر این متون و نوشتهها، مانع از آن است که بتوان آنها را «برنامه» و آنهم «برنامۀ کمونیستی» نامید.
آنچه خصلت اساسی اینگونه بیانیهها، قطعنامهها، و پلاتفرمها را، علیرغم اینکه بغلط در مواردی نام برنامه بر آن نهاده شده است، تشکیل میدهد، نوعی موضعگیری تاکتیکی در قبال انقلاب دمکراتیک و آنهم در قبال برخی وجوه معیّن آن بوده است. تفاوت میان برنامۀ کمونیستی و «بیانیۀ اعلام مواضع» را میتوان بروشنی در سیر حرکت خود ما و در مقایسۀ جزوۀ «انقلاب ایران و نقش پرولتاریا - خطوط عمده» آذرماه ۱۳۵۷، با برنامۀ حاضر مشاهده کرد. «خطوط عمده»، علیرغم اینکه واقعیات مبارزۀ طبقاتی صحت و استواری احکامش را بروشنی به ثبوت رسانیده است و نیز علیرغم اینکه بیش از دو سال نقطۀ اتکاء و راهنمای ما، بویژه در امر مبارزۀ ایدئولوژیک علیه سلطۀ تفکر خردهبورژوایی بر جنبش کمونیستی ایران بوده است، در مقایسه با متن حاضر، بسختی میتواند حتی «شکل جنینی یک برنامۀ کمونیستی» محسوب شود. «خطوط عمده» در تحلیل نهایی برخوردی پرولتری به یک انقلاب دمکراتیک معیّن را تبیین میکند. و علیرغم اینکه این نقطۀ قدرت را دارد که انقلاب حاضر را از دریچۀ تحقق ملزومات اقتصادی و سیاسی تحول بیوقفۀ این انقلاب به یک انقلاب سوسیالیستی مینگرد، اما هنوز تصویر روشنی از هدف نهایی، راه رسیدن به آن و اهداف فوری جنبش به دست نمیدهد. در شرایطی که بخشهای هرچه وسیعتری از جنبش کمونیستی میروند تا تازه موضع پرولتری، استحکام مبانی، و حتی محسنات شکل عرضۀ تزهای جزوۀ «خطوط عمده» را «کشف» کنند و با سرعت تمام (چون پیکار تئوریک ۲) به اقتباس و حتی رونویسی از قطعات و بندهای مختلف آن بپردازند، ما، خود اعلام میکنیم که دو سال مبارزه بر اساس جزوۀ «خطوط عمده»، امروز ما را به فراتر رفتن از آن و ارائه این برنامه ملزم و قادر ساخته است، و این برنامه چکیدۀ دو سال پیشروی از سنگرهای زمستان ۵۷ را در خود جمع دارد.
این واقعیات، در کنار محتوی و جهتگیری طبقاتی روشنِ این برنامه، و مرزبندی صریح و قاطع آن در تمامی بندها، با ادراکات بورژوایی و خردهبورژواییِ رایج در جنبش کمونیستی، به ما اجازه میدهد که صریحاً اعلام کنیم که دقیقاً چون «خطوط عمده» در دو سال قبل، برنامۀ حاضر ما، پیشروترین سطح ادراکات برنامهای جنبش کمونیستی ایران را در این مقطع معیّن نمایندگی میکند و ما مصرانه برآنیم که جنبش کمونیستی و کارگری ایران را به مبارزه حول پرچم مبانی این برنامه فراخوانیم.
اما این پیشروترین سطح ادراکات برنامهای نیز خود پدیدهای رو به تکامل است، و در شرایط انقلابی حاضر و با خیزش نوین جنبش طبقۀ کارگر، سریعاً هم رو به تکامل است. ما به سهم خود خواهیم کوشید تا بر مبنای سیر رو به اعتلای مبارزۀ طبقاتی در عرصههای ایدئولوژیک، سیاسی و اقتصادی، خود فعالترین عنصر تکاملبخش این برنامه باشیم. پرچم این برنامه امروز در نیمه راه تشکیل حزب طبقاتی پرولتاریای ایران برافراشته میشود و تنها میتواند جای خود را به آن پرچمی بدهد که پرولتاریایی متشکلتر، آگاهتر و مبارزۀ طبقاتیای، بسطیافتهتر را نمایندگی خواهد کرد. دست یافتن به آن سطح اعتلایافتۀ مبارزۀ طبقاتی و آن پرچم در آینده، امروز معنای عملی دیگر و راه دیگری جز مبارزه، در تمام سطوح، حول پرچم این برنامه ندارد.
۲- نکتۀ دیگری که باید به آن اشاره کنیم، اهمیّت و جایگاه ویژۀ یک برنامۀ روشن کمونیستی در اوضاع سیاسی کنونی ایران است. در شرایطی که جنبش تودهای و کارگری اعتلای نوینی مییابد و لیبرالیسم بورژوایی میرود تا بار دیگر خائنانه این جنبش را به مسلخ تسلیم به ضدانقلاب رهنمون شود، نقش حیاتی کمونیستها و آلترناتیو پرولتری در سازماندهی و رهبری جنبش پرولتری و اردوگاه انقلاب اهمیّتی صد چندان مییابد. ما در متون مختلف، و بالاخص در سرمقاله و قسمت سوم بحث «دو جناح در ضدانقلاب بورژوا-امپریالیستی»، مندرج در نشریۀ «بسوی سوسیالیسم» شمارۀ ۴، بتفصیل جایگاه محوری برنامه را در تبدیل جنبش کمونیستی به آلترناتیوی برای رهبری جنبش انقلابی شکافتیم و در اینجا از توضیح بیشتر این مسأله اجتناب میکنیم و خواننده را به مطالعۀ مقالات فوق رجوع میدهیم.
۳- توضیح چند نکته در مورد ترکیب این برنامه و مبانی نگارش آن ضروری است. این برنامه به دو بخش کلی تقسیم میشود. بخش حداکثر (اصولی)، رئوس آن احکامی را که هدف نهایی جنبش کمونیستی و راه رسیدن به آن را تعریف میکند، در بر میگیرد. سوسیالیسم و اجتنابناپذیری آن، خصلت بینالمللی جنبش طبقۀ کارگر، دیکتاتوری پرولتاریا، حزب و... رئوس آن احکام پایهای است که در این بخش برنامه بطرز فشردهای طرح میگردد. در این بخش بحث از مشاهده و اعلام استقرار سرمایهداری در ایران و مکان محوری مبارزۀ پرولتاریا علیه بورژوازی در کشور ما آغاز شده و خصوصیات اساسی و عام جامعۀ سرمایهداری که تحقق سوسیالیسم را اجتنابناپذیر میسازد، را بر میشمارد، ملزومات پیروزی انقلاب اجتماعی را تعریف میکند و سپس در سطح خاصتری به ویژگیهای کنکرت سرمایهداری عصر حاضر میپردازد. خصوصیات ویژۀ سرمایهداری ایران، که اهداف فوری خاصی را در دستور جنبش طبقۀ کارگر ایران قرار میدهد، تأکید میشود و سپس این قسمت با شرح کوتاهی از خصوصیتِ اصلیِ موقعیّتِ کنونیِ مبارزۀ طبقاتی و انقلاب حاضر پایان میپذیرد. بخش دوم، بخش اهدافِ فوریِ طبقۀ کارگر ایران، یعنی بخش حداقل برنامه است که محتوای سیاسی و اقتصادی پیششرطهای بسیج پرولتاریا برای انقلاب سوسیالیستی را در چهارچوب اهداف فوری معیّنی تبیین میکند. این بخش خود شامل تعریف روشنی از مبانی کلی «جمهوری انقلابی-دمکراتیک کارگران و زحمتکشان»، بعنوان چکیدۀ کل برنامۀ حداقل، بخش مطالبات سیاسی، مطالبات اقتصادی فوری برای کارگران و مطالبات عمومی (شامل برخورد به جنبش دهقانی و مسألۀ ارضی) است که اساساً ارتقاء سطح مبارزۀ زحمتکشان غیرپرولتر در جامعه را مد نظر دارد.
در تدوین این برنامه، ما عامدانه برخی از اصول کلاسیک نگارش برنامه، برای مثال اصل اجتناب از تکرار و تفصیل، را با توجه به ذهنیّت کنونی جنبش کارگری و کمونیستی ایران و انحرافات و ابهاماتی که بر سر بسیاری مقولات پایهای حتی در جنبش کمونیستی ما رواج دارد، تا حد معیّنی زیر پا گذاشتهایم. به عبارت دیگر تا حدودی اصولیگری در شکل را فدای روشنتر عرضه کردن محتوای برنامه کردهایم. همچنین، به همین خاطر، در دو بند ۸ و ۱۰ بخش اصولی، دو پاراگراف به صورت تبصره به بندهای اصولی آوردهایم که عملاً از سطح تحلیل و تجرید در این بندها فراتر میروند، و به موقعیّت خاصِ حاضر اشاره میکنند (امری که وظیفۀ پلاتفرمها و قطعنامهها است). برای اینکه این تبصرهها روند تحلیلی و سطح تجرید بخش اصولی را بر هم نزند، ما این دو پاراگراف را با ستاره * مشخص کردهایم. این عمل را ما در این مقطع مفید دانستهایم، اما طبیعی است که در یک برنامۀ تدقیقشدۀ حزبی که خود تنها میتواند بازتاب و حاصل سطح ارتقاءیافتهتری از مبارزۀ پرولتاریا در سطوح مختلف باشد، رفع این نواقص در شکل، ضروری و در عین حال ممکن خواهد گشت.
۴- این برنامه مبنای اهداف و شعارهای تاکتیکی و آکسیونی ما، چون «اتحاد کارگری علیه بیکاری»، «تشکیل شوراهای انقلابی کارگری» و امثال آن است. به عبارت دیگر شعارهای تاکتیکی و آکسیونی ما آن شکل مشخص انقلابیای است که مبارزه برای تحقق اهداف حداقل، و یا جنبههای خاصی از آن، در هر مقطع باید بر بستر آن شکل گیرد و سازمان یابد.
۵- طبعاً ضروری است که در کنار برنامه تفصیل آن نیز منتشر شود. این اقدام در دستور کار ما قرار میگیرد. اما بر این نکته تأکید میکنیم که بسط واقعی این برنامه، تا آنجا که بسط تئوریک آن مد نظر است، کلیّت آن مباحثات تئوریک، پلمیکهای سیاسی و نوشتههای آموزشی خواهد بود که حول این برنامه سازمان مییابد و بخش عمدۀ آنچه ما در طول دو سال گذشته تدوین و طرح کردهایم در محتوای امر جز بسط تفصیلی بخشهایی از این برنامه نبودهاند. اینک با ارائۀ این برنامه ما امکان مییابیم که به پراتیک خود در عرصههای مختلف اقتصادی، سیاسی و تئوریک مبارزۀ طبقاتی خصلتی آگاهانهتر و نقشهمندتر ببخشیم. در زمینۀ مبارزۀ ایدئولوژیک، این امر به معنای سازماندهی مبارزه علیه رویزیونیسم، اپورتونیسم و آنارشیسم در ارتباط تنگاتنگ با بندهای مشخص این برنامه است. اینک بروشنی میتوان نشان داد که این یا آن تز رویزیونیستی و اپورتونیستی مشخصاً کدام حکم و بندِ پایهای یک برنامۀ مارکسیستی-لنینیستی را به زیر سؤال میبرد و نفی و نقض میکند و این خود گام مهمی در افشاء کردن و پایان دادن به زیگزاگهای بیانتهای گرایشات رویزیونیستی و اپورتونیستی خواهد بود. بعلاوه، با سوق دادن و ناگزیر کردن خطمشیهای انحرافی درون جنبش کمونیستی به اعلام اینکه بالأخره «حرف حساب برنامهایشان» در مقابل برنامۀ ما چیست، امکان خواهیم یافت تا گریبان پرولتاریای ایران را از سفسطهبازیهای توجیهگرایانۀ گرایشهای خردهبورژوایی رها کنیم و کار طبقۀ کارگر را در بازشناختن نمایندگان فکری واقعیش، سهلتر نماییم.
۶- از نظر ما این برنامه بعلاوه پلاتفرمهای تاکتیکی و شعارهای آکسیونی که تاکنون طرح کردهایم و در آینده در برخورد به مسائل مبارزۀ طبقاتی و انقلابی طرح خواهیم کرد، مجموعۀ مواضع گروهی ما را در هر مقطع تشکیل میدهد.