نامه به رفيق طاهر پاسخ به انتقادات و حمله به حرمت حزب
رفيق طاهر عزيز، با سلامهاى گرم. اميدوارم که خوب و سر حال باشى و کار معالجهات زودتر به انجام برسد. از دريافت نامهات خيلى خوشحال شدم. من هم مشتاقم که در اولين فرصت خدمت برسم تا علاوه بر احوالپرسى حضورى درباره مسائل زيادى که مطرح کرده بودى صحبت کنيم. متأسفانه آمدن من فوراً مقدور نيست. کار و بار زيادى روى سرم ريخته که نميتوانم از جايم تکان بخورم. اما حتما در اولين فرصت ممکن سعى ميکنم همديگر را ببينيم.
اما در مورد نکاتى که در نامه مطرح کردهاى. اجازه بده اول مسأله را از نظر دفتر سياسى توضيح بدهم. دفتر سياسى بر مبناى گزارشات رفقايى که از داخل آمده بودند به اين جمعبندى رسيد که ک.م. کومهله در برخورد به برخى جوانب و مسائل ناشى از مباحثات مربوط به رفقاى منتقد قاطع برخورد نکرده و اهرمهاى تشکيلاتى و انضباطى را آنطور که موظف بوده در دفاع از حفظ حرمت و سلامت مناسبات درون تشکيلاتى، يعنى خواست کل اعضاى حزب با هر ديدگاه و نگرشى، بکار نبرده است. ک.م فرصت کافى براى پخته شدن و ابراز نظرات رفقاى منتقد داده است، و اين کاملا درست و بجا بوده است، اما در مواردى که تحت پوشش اختلافات سياسى، نفس حرمت حزب، اعتبار ارگانها و اعضاى آن، آرمانهاى آن و سلامت و مناسبات درونى آن توسط افراد معدودى مورد تعرض قرار گرفته، ک.م از حق و وظيفه خود در مقابله قاطعانه انضباطى با اين موارد تا حدودى عدول نموده. حزب کمونيست اهانت بخودش را در خارج خودش بى جواب نميگذارد، تا چه رسد به اينکه از درون صفوف خودش مورد توهين قرار بگيرد. هر اغماضى در اين مورد به معناى پامال کردن حق هر مبارز شريف حزبى، مستقل از مواضع و سياستهايى که درست ميداند، براى داشتن يک تشکيلات محترم، معتبر و منضبط است. من و شما و ک.م. کومهله و هر عضو حزب بطور کلى، اگر چنين حزبى را ميخواهيم بايد طرفدار چنان قاطعيتى در برخورد به موارد تخطئه و تحقير حزب باشيم. محيط سالم براى برخورد نظرات مختلف، براى حل و فصل اختلافات سياسى، فقط در چنين شرايطى ميتواند بوجود بيايد و حفظ بشود.
خود تو اذعان ميکنى که بطور مکتوب برخورد "تحقيرآميز" به ک.م. کومهله داشتهاى. ک.م. کومهله از "تحقير و اهانت و افترا" صحبت ميکند، و بعلاوه ميگويد که در جلسه اخيرتان مجددا چنين مواردى تکرار شده است. من متأسفانه نامه اوليه تو را دريافت نکردم. گزارش جلسه اخيرتان هم هنوز بدست ما نرسيده. با اين وجود فکر ميکنم کليد تصحيح و اصلاح وضعيتى که پيش آمده از ابتدا - و هم امروز هم - در دست خود توست. رفيقى که - تحت هر شرايط روحى - به حزب، رهبرى، اعضا و ارگانهاى آن اهانت ميکند، بايد مورد بازخواست قرار بگيرد، و براى اينکه جايش را در صفوف حزب پيدا بکند بايد از خودش انتقاد کند. من ميپرسم اگر رفيقى که بقول خودت "١٠ سال با چنگ و دندان از کومهله و سياستهاى آن دفاع کرده" بخودش اجازه بدهد که با پيدا شدن اختلافات سياسى برخورد اهانتآميز و تحقيرآميز بکند، حرمت و صلاحيت همسنگران خودش را به زير سؤال بکشد، چه چيزى از ارزش و اعتبار همان ١٠ سال مبارزه و همان حزبى که "به عضويت در آن افتخار ميکنيم"، باقى ميماند. در چنين حالتى ديگر به دشمنانى که اهانت به حزب و تحقير حزب امر طبقاتىشان است چه ميتوان گفت؟ بنابراين اگر ايرادى به ک.م. کومهله وارد باشد تأخير در برخورد به چنين مواردى است و نه نفس مضمون اين برخورد، بخصوص که بعد از اينهمه مدت خود تو حاضر نيستى الفاظ و عباراتى را که ظاهرا در شرايط ديگرى بر قلمت جارى شده پس بگيرى و از چنين برخودهايى انتقاد کنى. گذشت ١٠ ماه از نامه تو، تغييرى در اصل مسأله نميدهد. اگر اين ١٠ ماه باعث تغيير برخورد تو به نامهات شده بود، اگر اين فرصت ده ماهه امکان داده بود تا تو به انتقادى جدى از "برخورد توهينآميز و تحقيرآميز" قبلىات برسى، آنوقت چنين اوضاعى اصلا پيش نميآمد. در همان جلسه، بعنوان يک کادر حزب که بقول خودت "عضويت در حزب را مايه افتخار خود ميداند"، آن نامه را محکوم ميکردى و مسأله تماما حل ميشد. اما متأسفانه، به دلايلى که بر من معلوم نيست، تو از انتقاد از اقدامى که بنظر ميرسد خودت هم آن را خطا ميدانى امروز استنکاف ميکنى. اين بنظر من علت وضعى است که پيش آمده.
اما درباره سؤالاتت. درباره سؤال اول: پذيرش اساسنامه و برنامه و انضباط حزبى شرط لازم عضويت در حزب است. شرطهاى ديگرى هم هست که جزء وظايف بديهى اعضاست و يکى از آنها حفظ حرمت و سلامت مناسبات درون حزبى است. خود تو کسى را که برنامه و اساسنامه را قبول داشته باشد اما مثلا امنيت حزب، اموال حزب و يا سلامت اخلاقى درون حزب را به مخاطره بياندازد قطعا عضو نگه نميدارى. آيا قبلا چنين موارد نداشتهايم؟ آيا خود تو در مسئوليتهاى مختلف بر مبناى اين شاخصها (غير از پذيرش برنامه و اساسنامه) تقاضاى تنبيه تشکيلاتى براى کسى نکردهاى؟
٢- تنبيه تشکيلاتى براى يک خطاى مشخص تشکيلاتى صورت ميگيرد. درست است. اما آيا "توهين و تحقير" يک ارگان حزبى که مسئوليت هدايت و حفظ يکپارچگى و رزمندگى صفوف حزب را دارد يک خطاى مشخص تشکيلاتى نيست؟ آيا ميتوان کسى را به اتهام کِش رفتن يک بيسکوئيت از سهميه تدارکات پَل تنبيه کرد و ديگرى را عليرغم تعرضش به حرمت رهبرى کومهله، يعنى تعرض به اعتماد سياسى درونى حزب، بى جواب گذاشت؟ خود تو بعنوان مسئول تا بحال چنين عمل کردهاى؟
٣- آيا کسى را بخاطر نگرش خاص به پديدهها ميتوان تنبيه کرد؟ قطعنا نه. اينبار هم چنين نبوده. اگر منظورت اختلافات سياسى است، بارها و بارها تذکر داده شده که هيچکس بخاطر نظرات سياسيش مورد بازخواست قرار نميگيرد. آيا واقعيات اين مدت پايبندى ک.م. کومهله به اين پرنسيپ را ثابت نکرده است؟ آيا خود تو صميمانه و صادقانه معتقدى نه بخاطر "توهين و تحقير" بلکه بخاطر "نگرش به پديدهها" مورد بازخواست قرار گرفتهاى؟
٤- آيا در خود ک.م. کومهله هم فقط يک نگرش به موضوعات وجود دارد؟ بطور قطع در ک.م. کومهله هم مانند هر ارگان حزبى ديگر ارزيابىها و تحليلهاى مختلف از مسائل وجود دارد. اما اين چه ربطى به مسأله مورد بحث دارد؟ مسأله اينجا بر سر جلوگيرى از بى ارزش شدن حرمت و اعتبار تشکيلات و آرمانها و مبارزهاش است. فکر ميکنى اگر بساط تحقير و توهين روزگارى در حزب ما عموميت پيدا کند چه کسى قربانى اول آن خواهد بود؟ قطعا کسانى که بخواهند تحليل و نگرش متفاوتى از "خط رسمى" را ابراز کنند. آيا فکر نميکنى کسى که خودش حاضر نيست اهانت به حزب را محکوم کند با عمل خود زمينه درز گرفته شدن هر نوع بحث سياسى، تقابل آراء به شيوه سياسى و کمونيستى و تحمل اقليت در حزب را هموار ميکند. فکر نميکنى که ک.م. کومهله با مقابله (بنظر من با تأخير) با اهانت به حرمت حزب و اعضايش دارد عملا از حرمت و ارزش کسانى دفاع ميکند که اتفاقا نظرات مخالفى دارند و ميخواهند در يک جوّ سالم بحث سياسى بکنند و بر سياستهاى تشکيلاتشان تأثير بگذارند؟ بنظر من که جز اين نيست.
٥- آيا اين برخورد رفقا "در شرايطى" که تو "عازم سفر بودهاى" مبارزه با ليبراليسم است؟ ما طرفدار اين بودهايم که ک.م. زودتر اقدام کند. اگر ک.م اقدام نميکرد، دفتر سياسى به هر حال دير يا زود ميبايست چند مورد عمدهاى که بنظرش ميرسيد، خودش بررسى کند تا لااقل رفقاى خاطى فکر نکنند مرور زمان ميتواند چنين برخوردهايى را موجّه کند. من به سهم خودم، اگر نامهات را دريافت کرده بودم، به تو اعتراض ميکردم و ميخواستم که به عنوان يک رفيق حزبى، بعنوان يک کمونيست، اين اهانتها را محکوم کنى. آمدن تو به هر حال مقارن شده است با اطلاع رفقاى ک.م از جهتگيرى دفتر سياسى و ظاهرا رفقا اينطور تشخيص دادهاند که بهتر است قبل از رفتن موضوع را با تو مطرح کنند. سفر تو گسستى در امکان تو براى براى پاسخگويى و يا تجديد نظر در برخوردت ايجاد نميکند. بنظر من مسأله ده ما تأخير را نميتوان و نبايد بزرگ کرد، تقاضاى من اين است که مضمون بحث را جدى بگيرى و قضاوت کنى.
٦- آيا اين برخورد "براى بى حيثيت کردن و بى اعتبار کردن" تو به دليل "ابراز انتقاد و نظرات مخالف" نيست؟ آيا از روز روشنتر نيست که چنين نيست؟ آيا همان ک.م. کومهله تريبونهاى مختلف را براى ابراز نظر رفقاى منتقد بوجود نياورد؟ در ثانى اِعمال شدن انضباط حزبى کسى را بى اعتبار و بى حيثيت نميکند. آنچه که ميتواند به اين اعتبار و حيثيت لطمه بزند استنکاف از محکوم کردن عملى است که خودت آن را بصورت "توهين و تحقير" بيان ميکنى. اگر تعليق شدن از عضويت از حزب اينچنين دردناک است، خودت ميتوانى قضاوت کنى که عضو حزب بودن و به حزب ايمان داشتن و شاهد اين بودن که هر کس بتواند با هر رنجشى اين يا آن ارگان حزب و اين يا آن تلاش حزب را تخطئه و تحقير کند به مراتب دردناکتر است. ک.م. کومهله يک رهبرى مشروع و فداکار و با درايت است که تشکيلات را در لحظات خطيرى به جلو هدايت کرده. هر قدر انسان با اين يا آن سياست آن مخالف باشد نميتواند و نبايد بخودش اجازه بدهد که اين رهبرى را "تحقير" کند. اين کار به اعتبار و حيثيت سياسى انسان لطمه ميزند و نه پذيرفتن صادقانه و صميمانه اين واقعيت که اهانت به حزب و تحقير کادرها و اعضاى حزب نادرست و محکوم است. اگر امروز ک.م. کومهله چنين موضعى نگيرد، فردا نميتواند از اعتبار و حيثيت سياسى اعضا و کادرهاى خود، و از جمله طاهر خالدىهايى که با اين يا آن سياست آن مخالفند، قاطعانه در برابر تخطئه و تحقير دفاع کند.
٧- آيا برخورد ک.م "منصفانه، عادلانه، کمونيستى و انقلابى" است؟ من جزئيات اين برخورد را نميدانم، اما اقدام انضباطى در مورد رفقايى که به حزب بى حرمتى کنند را کاملا عادلانه و منصفانه ميدانم. نظر خود من، که در پلنوم قبلى از آن دفاع کردم و خواستار اجراى آن شدم، پايان دادن به هر نوع برخورد ليبرالى و مماشاتجويانه به موارد هتک حرمت حزب است. مخالف سياسى موجود ارزشمند و محترمى است، اما کسى که بخود اجازه بدهد انگيزهها و آرمانهاى حزبى ما را به زير سؤال ببرد، کسى که حس اعتماد متقابل و مناسبات رفيقانه و کمونيستى درون حزب را با برخورد موهن تضعيف کند، اعم از اينکه "موافق يا مخالف" باشد، بايد مورد برخورد قرار بگيرد. من متأسفم که رفيقى که "١٠ سال با چنگ و دندان در جهت سياستهاى اين تشکيلات مبارزه کرده"، رفيقى که "قلبش براى صدها کمونيست و انقلابى ميتپد که در سختترين شرايط مشغول فداکارى هستند"، رفيقى که "عضويت در حزب براى او افتخارآميز است"، بايد خود را در موقعيتى بيابد که بعنوان کسى که حرمت و اعتبار حزب را جريحهدار کرده مورد اقدام انضباطى قرار بگيرد، و از اين بدتر حاضر نباشد برخورد نادرست گذشته خود را محکوم کند. طاهر عزيز، اگر من جاى تو بودم نامه "تند و تحقيرآميز" خود را پس ميگرفتم، آن را محکوم ميکردم و از ک.م. کومهله ميخواستم که در تصميم خود مبنى بر تعليق عضويت تجديد نظر کند و امکان بدهد که هر چه زودتر جاى خودم را در صف مبارزه حزبى پيدا کنم. برخورد تو (چه نامه اوليه و چه امتناع از محکوم کردن آن و برجسته کردن مسأله ١٠ ماه تأخير) براى من قابل هضم نيست.
اميدوارم بتوانم هر چه زودتر ترتيبى براى ديدارمان بدهم. آنچه گفتم موضع من و موضع آن رفقاى د.س است که امکان صحبت با آنها وجود داشت. من جداً از وضعى که پيش آمده متأسفم. اما مقصر را خود تو ميدانم و معتقدم خود تو ميتوانى با برخورد اصولى به اين مسأله پايان بدهى. حضورا ميتوانيم مفصّل در اين مورد بحث کنيم.
همه رفقا سلام ميرسانند و بويژه در مورد سلامتىات ميپرسند. اميدوارم که مسأله جدى نباشد و درمان سخت و طولانى نشود و هر چه زودتر مشکل برطرف بشود. در اين فرصت شايد امکان قدرى مطالعه و کار نوشتنى برايت باشد. خيلى خوشحال ميشوم اگر مقاله و نوشتهاى دارى (اعم از اينکه مربوط به بحثهايت با ک.م باشد يا هر موضوع ديگرى) براى من و ساير رفقا بفرستى. دستت را ميفشارم و برايت آرزوى تندرستى ميکنم.
رفيق تو
نادر (م. حکمت)
١٤ خرداد ١٣٦٦
hekmat.public-archive.net #4054fa.html
|