آينده فعاليت ما در کردستان
حزب ما به يک بررسى و بازبينى اساسى فعاليت ما در کردستان نياز دارد. نه صرفا از اين لحاظ که با خاتمه جنگ ايران و عراق تغييرات اجتناب ناپذيرى در اوضاع تشکيلات علنى و اردوگاههاى نظامى ما پيش ميآيد، بلکه اساسا به اين دليل که حرکت ما براى جامه عمل پوشاندن به جهتگيرىهايى که از کنگره پنجم کومهله در دستور ما بوده و در کنگره ششم نيز تدقيق و تأکيد شده است رضايتبخش نبوده است. ختم جنگ ايران و عراق يک نقطه عطف اساسى در شرايط ناظر به فعاليت ماست. اما حرکت ما نه از اين شرايط بلکه بدوا از انتظارات ما از فعاليت حزب در دوره آتى و از اهدافى که در کردستان دنبال ميکنيم استنتاج ميشود. در واقع آنجه روش برخورد ما را به اوضاع کنونى تعيين خواهد کرد تلقىاى است که ما، هر يک از ما، از کومهله و وظايف و دورنماى آن داريم. به اين منظور قبل از آنکه وارد بحث اوضاع مشخص کنونى و طرح فعاليت دوره آتى کومهله بشوم، لازم است تجسم خود را از آنچه کومهله هست و دونمايى که در برابر آن قرار دارد بدست بدهم.
حقايقى انکار ناپذير
در کنگره دوم حزب و در کنگرههاى پنجم و ششم سازمان کردستان حزب مکررا به اوضاع مساعدى که براى کمونيسم و کومهله در کردستان بوجود آمده است اشاره کردهايم. شايد براى برخى اين بيش از تهييج و روحيهبخشى به تشکيلات معنايى نداشته است. اما به اعتقاد من ديدن اين حقايق سياسى و طبقاتى شرط لازم يک رهبرى اصولى و اتخاذ تصميمات انقلابى و واقعبينانه است. اين حقايق کدامند؟
١- رشد مناسبات توليد سرمايهدارى در کردستان، گسترش شهرنشينى، زوال بقاياى مناسبات و فرهنگ پيشاسرمايهدارى و عقب افتاده در طول دهسال گذشته انکار ناپذير است. طبقه کارگران مزدبگير بسرعت از نظر کمى گسترش يافته است.
٢- پلاريزاسيون سياسى، بر مبناى شکاف طبقاتى ميان کارگر و سرمايهدار تعميق شده است. جنبش عموم-خلقى عليه سلطنت به سرعت به دو قطب بورژوايى و راست، که توسط حزب دمکرات نمايندگى ميشود و سوسياليسم و راديکاليسم که توسط کومهله و فقط کومهله نمايندگى ميگردد، تجزيه شده است. نکته قابل توجه اينجاست که اولا به درجهاى که کومهله بر خصلت و اهداف کمونيستى خود با شفافيت بيشترى تأکيد کرده است و به درجهاى که خود را حزب کارگران ناميده است، بر قدرت و نفوذ آن افزوده شده است. ثانيا در جدال ميان اين دو قطب که به طرز اجتنابناپذيرى به رويارويى قهرآميز کشيده شده است جريان بورژوايى بشدت متضرر شده و کومهله بر نفوذ و اقتدار سياسى خود افزوده است. کمونيسم در کردستان به يک نيروى اجتماعى قدرتمند و به يک قطب معتبر در جدال بر سر قدرت سياسى بدل شده است. جريانات سنتى بورژوايى در کردستان مکان سابق خود را در صحنه سياسى به نفع کمونيسم رو به رشد از دست دادهاند. از سوى ديگر کارگران به پيشاپيش صحنه اعتراض سياسى قدم گذاشتهاند. هويت طبقاتى در قبال هويت ملى تقويت شده است، مسأله خودمختارى به جزئى از يک اعتراض وسيعتر حول مطالبات اقتصادى طبقاتى و دمکراسى وسيع سياسى تبديل شده است.
٣- اين روند اوضاع نه تصادفى و نه ويژه کردستان است. زوال جريانات سنتى اپوزيسيون در کردستان و قدرتگيرى کارگرى و کومهله جزئى از يک روند بينالمللى است که در توسعه سرمايهدارى در دهههاى گذشته ريشهدارد. کارگر منشاء مادى هر نوع راديکاليسم در دوره معاصر است و هر جريانى که بتواند، ولو مانند ما بطور نيمبند و ناقص، خود را در موضع نمايندگى سياسى اين طبقه قرار دهد در برابر نيروهاى سياسى سنتى دست بالا خواهد يافت. از اينرو روند تضعيف جريان سنتى روندى ريشهدار و پابرجا است. (رجوع کنيد به گزارش عمومى کميته مرکزى به کنگره سوم حزب کمونيست ايران). اما آينده نه از آن راديکاليسم و سوسياليسم بطور کلى، بلکه از آن جرياناتى است که بتوانند به احزاب مستقيم، بلاواسطه و پيگير اعتراض طبقاتى کارگران چه در سياست و اقتصاد و چه در قلمرو ايدئولوژى و فرهنگ بدل شوند. احزابى که تجسم تشکيلاتى اعتراض کارگرى و تشکيلات کارگران معترض باشند.
٤- در کردستان بهترين شرايط براى پيشرفت سريع اين کمونيسم کارگرى بوجود آمده است. کومهله به حزب طبيعى کارگر کُرد تبديل شده است. بورژوازى خود هر اعتراض کارگرى و هر کارگر معترض را به کومهله و کمونيسم منتسب ميکند. بر خلاف موقعيت ما در مقياس سراسرى، کارگر کُرد در مقياس وسيع هماکنون به کومهله بعنوان حزب رهبر خود مينگرد. پيوند تشکيلاتى و عملى اين کارگران با کومهله بسيار ضعيف است. اما تعلق آگاهانه آنان به اين جريان و اين واقعيت که کومهله بودن جزئى از هويت خودبخودى کارگر معترض کُرد است قابل انکار نيست. بعلاوه، اين نفوذ مترادف با نفوذ کمونيسم بطور کلى است. کومهله در هيأت يک سازمان کمونيستى و مارکسيستى مورد حمايت کارگران قرار دارد. اين به معناى درهم شکسته شدن موانع ايدئولوژيکى و فرهنگى انقلاب کارگرى، و وجود پتانسيل عظيمى در جامعه براى دست زدن به اقدامات کمونيستى راديکال در مراحل آتى مبارزه طبقاتى و انقلابى است. نفوذ کمونيسم و کومهله در کردستان نه در سازش تاکتيکى با طبقات و اقشار صاحب مالکيت و نه با تخفيف ايدهآلهاى کارگرى، بلکه دقيقا با قد عَلَم کردن در برابر کل موجوديت سياسى و ايدئولوژيکى بورژوازى بدست آمده است. اين سنگ بناى پيشروىهاى عظيم آتى است.
٥-
اين نوشته بى امضاء و بى تاريخ و ظاهرا نا تمام است. مصاحبه علنى منصور حکمت درباره همين موضوع در کمونيست ٥٩ منتشر شده است.
hekmat.public-archive.net #4053fa.html
|