Status             Fa   Ar   Tu   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  
Audio   دستنوشته

ريشه‌هاى اوضاع نامطلوب حزب در خارج کشور


اين نوشته جمعبندى فشرده ما (ک. اجرايى) از ريشه‌هاى اوضاع نامطلوب ما در خارج کشور است. اين نوشته در سطحى کلى و بدون ورود به جزئيات خطوط استدلال ما را ارائه ميکند. توضيحات و استدلالات تفصيلى در جلسه پلنوم بطور شفاهى ارائه خواهد شد.
م. حکمت.


فعاليت حزب در خارج کشور يکى از نقاط ضعف قديمى و مزمن در کار ماست. تمام دوران پس از تشکيل حزب را ميتوان در تلاشهاى کم حاصل براى ايجاد يک سازمان حزبى جا افتاده در خارج کشور خلاصه کرد. واقعيات کنونى بى هيچ شبهه‌اى نشان ميدهد که هيچيک از اقدامات، اصلاحات و طرح‌هايى که تاکنون توسط دفتر سياسى و ساير ارگانها و رفقاى مسئول براى بهبود فعاليت در اين عرصه به پيش بُرده شده‌اند، تغيير کيفى جدى‌اى ببار نياورده است. امروز ما از يک سازمان حزبى جا افتاده در خارج کشور و از کار روتين قوام گرفته و اصولى کمونيستى در اين عرصه همانقدر بدوريم که در فرداى کنگره مؤسس.

اين تنها زيان ناتوانى ما در خارج کشور نبوده است. متأسفانه عدم ارزيابى اصولى از علل و ريشه‌هاى اين عدم موفقيت در هر مقطع، تأثيرات نامطلوبى در روحيه و برخورد کادرهاى بالاى حزبى که چه از درون ک.خ.ک و چه از درون دفتر سياسى به اين مسأله پرداخته‌اند داشته است. عدم اعتماد به نفس، تشويش در مورد آينده فعاليت در اين عرصه، اختلافات و چند دستگى‌هايى که هنوز اساسا بر سر برداشتهاى کلى و يا امور جزئى و يا حتى فاکتها وجود دارد، تغيير گاه و بيگاه ترکيب کميته که مايه دلسردى و کاهش اعتماد متقابل کادرها شده است، اينها گوشه‌اى از عواقب عدم موفقيت ما در سازماندهى اصولى کار حزبى در اين عرصه است. امروز اوضاع بصورتى درآمده است که هيچ طرحى براى بهبود فعاليت در اين عرصه نميتواند بدون بوجود آمدن يک همدلى ناشى از تحليل و ارزيابى مشترک و واحد در سطح کادرهاى مرکزى حزب، تأثيرى جدى داشته باشد.

روشى که در بررسى تجربه کار حزب در خارج کشور بايد از آن قطعا اجتناب کرد، خُردبينى رايجى است که مشاهدات نا مطلوب را محور قرار ميدهد و عيب و ايراد اقداماتى را که توسط کميته‌هاى ما در خارج کشور در دوره‌هاى مختلف انجام شده است را زير ذره‌بين قرار ميدهد. اختلاف سليقه و اختلاف سبک در ميان رفقايى که تاکنون در اين عرصه کار کرده‌اند غير قابل انکار است. به اعتقاد ما صرفا از بررسى آنچه که انجام شده است نميتوان به درک روشنى از مسائل حزب در خارج رسيد. بايد به آنچه که نشده است و همه به آن اذعان دارند پرداخت. تشکيلات ما در خارج، مستقل از اينکه در هر دوره چقدر فعال و نا فعال، منضبط و در هم ريخته، "سر خط" و آشفته‌فکر بوده باشد، در هيچ دوره‌اى با آن واقعيات اجتماعى که در بيرون ما نيازمند پراتيک فعال ماست تناسب نداشته است. ما در هيج دوره‌اى سازمانده و رهبر صدها هزار ايرانى از جمهورى اسلامى گريخته و آواره‌اى که محتاج افق و هدايت هستند نبوده، سازمانى براى اِعمال فشار عليه بورژوازى ايران و جمهورى اسلامى در خارج نبوده، تشکيلاتى براى تأثيرگذارى بر جوّ چپ راديکال در کشورهاى محل اقامت خود نبوده، پشتوانه مادى و معنوى جدى‌اى براى کار حزب در داخل کشور نبوده، ظرفى براى آموزش انقلابيون جديد و کادرسازى براى فردا نبوده. اگر اينها اهداف ما باشد، بايد گفت که تشکيلات ما در خارج کشور در هيچ دوره‌اى بطور شاخصى دراين جهات گام بر نداشته.

اينها انتظارات نابجايى نيست. اينها انتظاراتى طبيعى از سازمان خارج کشور حزبى است که امروز بحق معتبرترين، قدرتمندترين و راديکال‌ترين نيرو در اپوزيسيون انقلابى ايران است. بر اين مبناست که ما بايد بتوانيم موفقيت و عدم موفقيت خود را بسنجيم. سازمان خود را ساختن و حفظ کردن، سر خط و با انضباط نگهداشتن به خودى خود، ضمن ارزشى که دارد، هنوز تازه ميتواند يک نقطه شروع باشد.

به اعتقاد ما (ک. اجرايى) نواقص مهمى در شيوه برخورد تاکنونى رهبرى حزب به مسأله کار در خارج کشور وجود داشته است. در اين جمعبندى به رئوس اين اشکالات اشاره ميکنيم و در پايان رئوس نکاتى را که بايد در سازمانى آتى فعاليت در خارج مدّ نظر باشد ذکر ميکنيم. اميدواريم اين نوشته بتواند مبناى بحثى قرار بگيرد که در طى آن اتفاق نظر حياتى براى ايجاد تحول در اين عرصه بدست بيايد.

١) کار خودبخودى، فقدان يک تحليل بنيادى اوليه از اهميت و روشهاى کار در خارج کشور

اين ايراد در وحله اول ممکن است نابجا بنظر برسد، چرا که تقريبا به تعداد جلسات مشترک د.س و ک.خ.ک در طول تمام دوره پس از تشکيل حزب (شامل کميته موقت اوليه)، شرح وظايف و نقشه عمل براى کار در خارج وجود دارد. اما يک مقايسه ساده ميان شيوه برخورد ما به تجديد سازمان حزب در داخل کشور با خارج کشور کمبودهاى ما را آشکار ميکند. شروع کار ما در شهرها به يک پشتوانه تحليلى و انتقادى محکم متکى بود. مباحثات مربوط به سبک کار کمونيستى، کارگرى شدن، سازماندهى منفصل، شناخت مکانيسم حرکت طبقه کارگر و غيره بسيار قبل از تشکيل حزب به نتايج روشن و قابل اتکايى رسيده بود. تمام گامهاى عملى بعدى ما متکى بر انتقاد عميق و پيگيرى بود که از روشها و سنتهاى موجود چپ در عرصه کار سازماندهى کرده بوديم. اين مسأله موضوع بحث کنگره‌ها و سمينارهاى متعدد بود. مقالات تفصيلى‌اى که در اين باره نوشته شد و از زواياى گوناگون جوانب مختلف فعاليت ما تحليل و بررسى شد. رشد سريع حزب در ميان کارگران، استحکام سياسى و عملى و امنيتى تشکيلاتهاى ما در شهرها و اعتماد به نفس کادرهاى ما در اين عرصه در غياب يک چنين پشتوانه تحليلى و انتقادى‌اى قابل تصور نبود. در مورد خارج کشور، اما، هيچ اقدام مشابهى انجام نشد. فعاليت در خارج يا کم اهميت‌تر و يا شسته و رُفته‌تر و دانسته‌تر از آن فرض گرفته شد که نيازمند چنين صَرف انرژى باشد. صرفا رفقايى با ليستى از شرح وظايف، براى‌هدايت فعاليت در اين عرصه اعزام شدند. در تمام نشريات سه ساله اخير (و از جمله اکتبر)، تا قبل از کمونيست در اين اواخر کوچکترين تلاشى براى ارائه يک تحليل از مسائل کادر در اين عرصه مشاهده نميشود. در واقعيت عرصه خارج کشور کمتر از داخل نيازمند يک بازبينى بنيادى نبود. سنتهاى ماقبل کمونيستى در اين عرصه ريشه‌دار و دامنه‌دار بودند. مسائلى نظير موضوع کار ما در خارج، رابطه اين فعاليت با کار کمونيستى حزب بطور کلى، اهداف ما در اين عرصه، نگرش ما به جوانب مختلف فعاليت در اين عرصه و غيره، نيازمند بازبينى و تجديد تعريف به شيوه کمونيستى بودند. اين کارى بود که انجام نشد.

خلاء ارزيابى انتقادى و تحليلى جامع از کار در خارج در درجه اول خود را در نبود يک اتفاق نظر و همدلى عميق در سطح کادرهاى مسئول منعکس مينمود. مدتى طولانى طول کشيد تا اين واقعيت آشکار شود. اتفاق نظر و همرايى‌اى که در قبال کار در شهرها، يا کردستان و يا مسائل تئوريک و غيره در حزب وجود دارد، در مورد خارج کشور موجود نيست. اما ضرر اصلى اين وضعيت اين است که نقص تحليلهاى ما خود را بصورت عدم رضايت و ناخشنودى از کار و سبک کار اين يا آن رفيق مسئول جلوه‌گر ميکند. حال آنکه بى تحليلى ما در اين عرصه بطور قطع پراتيک هر رفيقى را که در اين مقطع به سرپرستى فعاليت ما در خارج مأمور شود ناقص و محدود خواهد کرد.

نکات اساسى‌اى که در طول اين دوره در تحليل ما از قلم افتاده است را ميتوان چنين خلاصه کرد:

١- فقدان يک ارزيابى انتقادى از سنتهاى فعاليت اپوزيسيون ايرانى در خارج کشور در دوران شاه و نيز فعاليت گروههاى هوادار تشکلهاى داخل کشور در شرايط انقلاب که مرکز ثقل فعاليت سياسى در داخل کشور قرار گرفته بود. اين سنت‌ها هم امروز هم قوى‌ترين عامل در شکل دادن کار ما در خارج هستند.

٢- فقدان درک روشنى از اوضاع سياسى که با مهاجرت وسيع ايرانيان به خارج کشور بوجود ميآيد و تأثيراتى که اين واقعه عظيم تاريخى بر پراتيک تشکل کمونيستى در خارج کشور خواهد داشت. اين آن عاملى بود که تشکيلاتهاى هوادارى پيشين ما را با بن‌بست عملى مواجه کرد و هم امروز ريشه يکى از تضادهاى مخرّب در درون تشکيلات ما در خارج کشور است.

٣- عدم تحليل جدى وظايف بين‌المللى حزب ما - گروههاى سياسى خارجى نزديک به ما و استراتژى عملى ما در عرصه نزديکى‌ها و اتحاد عملهاى‌ تشکيلاتى در سطح بين‌المللى.

٤- عدم تحليل جايگاه و اهميت کار در خارج کشور در شرايط امروزى، يعنى دوره پس از يک انقلاب و حاکميت ضد انقلاب، با نسل نوينى از فعالين و مجموعه تحلولات فکرى‌اى که چپ ايران از سر گذرانده است. نديدن خارج کشور بعنوان يک مرکز ثقل اساسى فعاليت و لذا بى وظيفه ماندن تشکيلات براى دوره طولانى، ناآمادگى در برخورد به جوّ دلسردى سياسى و شکاکيت تئوريک و...

٥- عدم تحليل و درک عواقب سياسى اعزام رفقاى زخمى از کردستان و آماده شدن براى مقابله با اين عواقب. مسأله رفقاى اعزامى مداوما بعنوان يک معضل تشکيلاتى طرح شده است حال آنکه گرايشات اساسى که با اعزام اين رفقا در خارج کشور زمينه وجود مييابند به رسميت شناخته نشده و همواره بصورت معضلات غير قابل هضم و پيش‌بينى نشده درک شده است. حزب کمونيست ايران تنها جريانى است که در خارج کشور معضل ناسيوناليسم کُرد را دارد و تحت فشار اين گرايش قرار دارد.

٦- عدم تحليل عواقب سياسى و تشکيلاتى جدى‌تر وجود دو سازمان حزبى در خارج (ک.خ.ک و نمايندگى کومه‌له). برخورد سهل‌انگارانه به اين تناقض و تلاش در رفع و رجوع عواقب حرکت خودبخودى در اين عرصه بصورت اقدامات مقطعى تشکيلاتى و ادارى.

٧- عدم تحليل رابطه نقشه عمل سياسى با ماتريال انسانىاى که بايد اين نقشه عمل را متحقق کند. فقدان کار جدى انتقادى- آگاهگرانه- آموزشى براى کادرسازى مناسب در خارج کشور و بنا کردن تشکيلات خارج بر شانه اعضاى حزب که تحت شرايط ديگر و در متن سنتهاى متفاوتى به عضويت حزب در آمده بودند.

بديهى است که درباره تک تک اين نکات همواره بطور جسته و گريخته، و عمدتا در پاسخ به معضلات عملى‌اى که بر سر ما نازل شده است، مباحثاتى صورت گرفته. اما هم امروز هم نميتوان از يک درک سيستماتيک و مشترک در مورد اين نکات صحبت کرد.

يک دوره‌بندى فعاليت ما در خارج تأثير اين ناروشنى‌ها را بهتر نشان ميدهد. اولين حرکتهاى حزبى در خارج نه به اعتبار تصميم دفتر سياسى حزب، بلکه به دنبال فعاليت قائم به ذات و ابتکار عمل رفقاى هوادار جريانات حزبى در خارج شکل گرفت. اين مقارن با دوره‌اى بود که حزب کمونيست تأکيد زيادى بر استقلال سياسى و ايدئولوژيک خود از چپ ايران داشت. نفس پروسه تشکيل حزب و دفاع از حقانيت اين پروسه و همچنين بيان تفاوتهاى نظرى و سياسى ما در ترسيم هويّت عملى ما مکان برجسته‌اى داشت. رفقاى ما در خارج به ناگزير، طبيعتا و به درست تشکيلاتى ايدئولوژيک ، با سطح تئوريک بالا و اندازه‌هاى کوچک ساخته بودند. کار توده‌اى هم به دليل موقعيت خود حزب در بدو تأسيس و هم بدليل اينکه هنوز مرکز ثقل فعاليت سياسى اپوزيسيون ايران به خارج کشور منتقل نشده بود در دستور اين تشکيلات نبود. اينکه هواداران ا.م.ک و نه سازمان سراسرى هوادار کومه‌له (که فلسفه وجوديش را دفاع از يک جنبش عملى تشکيل ميداد) توانستند خود را بعنوان ستون فقرات سازمان ما در خارج عرضه کنند، ناشى از همين ترتيب اولويت در سيمايى بود که حزب ما از خود ترسيم ميکرد. هواداران اوليه حزب در خارج منضبط، ايدئولوژيک و قادر به دفاع تئوريک از مواضع حزب بودند، در صحنه بين‌المللى قابليت فعاليت داشتند. اما از نظر بافت اعضا، مشغله‌ها و توانايى‌ها سازمانى براى جابجا کردن نيروها و تأثيرگذارى بر تناسب قواى سياسى و عملى نبودند. اين سازمان سازمان کار توده‌اى تبليغى، ترويجى و جذب نيرو نبود. اين سازمان در عين حال سنت‌هاى عملى خود را نه از اپوزيسيون دوره شاه در خارج و نه از پوپوليسم، بلکه از چپ راديکال و منزوى اروپا گرفته بود. تئورى و مواضع مشغله اصلى و عامل اصلى در ترسيم چهره اين سازمان بود.

اولين تلاشهاى د.س براى سازماندهى خارج در محدوده سر و سامان دادن و يک کاسه کردن هواداران حزب در خارج و سوق دادن آنها به کار عملى قرار ميگرفت. اين فشار عمدتا بدون تحليل موقعيت و نيازهاى حزب، بدون توضيح دوره‌بندى فعاليت حزب و ضرورت ارتقاء به سطح جديدى از کار و مهمتر از همه بدون تلاش در جذب ماتريال مناسب براى کار عملى صورت گرفت. سازمان ايدئولوژيک موجود ميبايست پا به عرصه‌اى بگذارد که از درک پارامترهاى آن ناتوان بود و در سيستم فکرى خود ارزش چندانى براى آن قائل نبود. براى مدتى طولانى ادراکات سازمان هواداران مدام، عليرغم پذيرش رهنمودهاى د.س توسط رفقاى خارج، بيرون ميزد و يک منبع اساسى تناقض، اصطکاک و نا خشنودى متقابل بود. فشار دفتر سياسى در اين دوره تشکيلات سابق را متزلزل کرد بى آنکه بطور واقعى و مادى پايه‌هاى تشکيلات طراز نوينى را بوجود آورده باشد. اما علت بحران اين سازمان فشار د.س نبود. اين فشار تنها بحران را تسريع کرد. موج ورود پناهندگان و آوارگان ايرانى به خارج و همراه آن تبديل شدن خارج کشور به يک عرصه اساسى ابراز وجود تشکيلاتى سازمانهاى چپ ايرانى خودبخود تشکيلات موجود هواداران حزب در خارج را به اين بن بست ميکشاند. کسى که نتواند ميان هزاران سرباز فرارى، پيکارى سابق، زنان و مردان ميانسال و از هستى ساقط شده‌اى که بايد دنبال نان شب خود بدوند کار سياسى کند نميتواند حتى بعنوان يک تشکيلات فرقه‌اى ايدئولوژيک شادابى خود را حفظ کند. تشکيلات سابق محکوم به بن بست بود.

متأسفانه در اين دوره رهبرى حزب تحليل جامعى از مسأله بدست نداد. توضيحات د.س، ضمن اينکه اشارات زيادى به مسأله سبک کار در خارج داشت، به اندازه کافى عميق و متحول کننده نبود. بويژه اينکه از همان بافت سابق انتظار کار نوينى داشت و اين بدون هيچگونه باز‌آموزى از طريق انتقاد علنى- نظرى به سنت‌ها و مسائل گذشته صورت ميگرفت. ورود رفقاى اعزامى (سمبل‌هاى پراتيک انقلابى) به خارج خودبخود تضاد جديدى را مطرح کرد. اين حرکت به خودبخودى‌ترين شکل موجود صورت گرفت. مدتى طول کشيد تا دو بخش تشکيلات موجود يکديگر را بسنجند و بر مبناى سابقه تجربى و ديدگاههاى متفاوت با هم گلاويز شوند. "جناح" انترناسيوناليست، ايدئولوژيک، چپ" در يک سو و جناح "ناسيوناليست، کم‌دانش و راست" شکل گرفت. چيزى که از هر دو سو جز بروز تقابل گرايشات خودبخودى متکى بر تجارب کهنه و نامربوط به دوره و موقعيت موجود نبود. بخش اعظم انرژى کادرهاى ما در خارج صَرف در افتادن اخلاقى- تشکيلاتى با اين معضل اساسا سياسى شده است.

مشکل اساسى دوره اخير تناقض ميان ايده‌هاى شکل گرفته‌تر رهبرى حزب در مورد خارج کشور با ماتريال انسانى و سنتهاى تجربى موجود در ميان فعالين ماست. ک.خ.ک در دور اخير قربانى اين خوشباورى شده است که گويا در غياب يک نقد علنى- اجتماعى از نيروها و گرايشات موجود در خارج کشور، از سنتها و از انسانهاى طراز کهنه‌اى که فعالين چپ را ميسازند، ميتواند با يک پروسه "درون تشکيلاتى" و "فردى" و از طريق آموزش "اصول" به فعالين موجود، ماتريال جديد را بوجود بياورد. در دوره اخير پايه‌هاى مادى و سياسى معضلات ک.خ.ک ديده نشده و تلاش اساسا کم راندمانى براى تغيير شکل انسانهاى موجود (که در صد بسيار کوچکى از فعالين بالقوه کمونيست در خارج را تشکيل ميدهند) صورت گرفته است. مشکلات ک.خ.ک دوره اخير از فقدان يک تحليل جامع سياسى- اجتماعى در سطح رهبرى خارج کشور ناشى ميشود و اختلاف سليقه‌هاى موجود در مورد روش فعاليت کميته خارج از کشور (کار و انديشه، مسأله نحوه سازمان دادن فونکسيونها و...) مسائل بسيار فرعى و کم اهميتى است.

مسئوليت اوضاع کنونى در خارج کشور نه با کادرهايى که در طول تمام اين دوره سرپرستى اين فعاليت را بر عده داشته‌اند، بلکه اساسا با رهبرى حزب است. استنکاف از تأمين افق سياسى لازم، ناتوانى در تحليل شرايط و اوضاع و احوالى که فعاليت در آن صورت ميگيرد، و مهمتر از همه عدم تلاش جدى براى مخاطب قرار دادن و جذب کردن و آموزش دادن ماتريال انسانى که کادر اين دوره فعاليت در خارج کشور ميتواند باشد، و در يک کلمه تسليم شدن به يک سير خودبخودى در خارج کشور، رئوس ضعف رهبرى ما در اين دوره است.

حزب ما توانسته است در شرايطى بسيار دشوارتر و با معضلاتى بسيار پيچيده‌تر، در متن جوّى بسيار سرکوبگرانه و مخاطره‌آميز و از نقطه‌اى زير صفر، تشکيلات سياسى کارگرى رو به رشدى در داخل کشور ايجاد کند. روش ما در اين فعاليت امروز الگوى هر سازمانى است که به فکر کار در ايران است. مقايسه نحوه فعاليت رهبرى ما در مورد داخل کشور با شيوه برخورد آن به خارج کشور به روشنى ريشه مسائل امروز ما را توضيح ميدهد.

به اعتقاد ما هيچ نوع جابجايى افراد، هيچ نوع تغيير آرايش ادارى و تشکيلاتى بدون متکى کردن فعاليت حزب در خارج به تعداد معيّنى از کادرهايى که افق سياسى و درک نظرى لازم براى پاسخگويى به مسائل اين دوره را بدست آورده باشند مقدور نيست. تشکيلات خارج کشور امروز ما تنها سکّوى پَرِشى براى سازماندهى کار کمونيستى در خارج کشور است، و نه بيشتر.

به اعتقاد ما هنوز براى متکى کردن کار ما در خارج کشور به يک تحليل جامع و يک تلاش جدى براى جا انداختن اصول کار کمونيستى در خارج دير نشده است. اين نوشته مبنايى براى ارائه يک بحث اثباتى در مورد خارج کشور است که امکان مدون کردن آن در اين فرصت کوتاه نبود و رئوس آن شفاها در مبحث مربوط به خارج کشور بحث خواهد شد.

م. حکمت
با تأييد کميته اجرايى.



hekmat.public-archive.net #4047fa.html