Status             Fa   Ar   Tu   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  
Audio   گوش کنيد

مصاحبه با بخش فارسى بى بى سى
در مورد تحولات اروپاى شرقى

(متن پياده شده و منتشر شده در نشريه اکتبر)


در بهمن ماه ٦٨ بخش فارسى BBC مصاحبه‌اى با رفيق منصور حکمت در مورد تحولات اروپاى شرقى ترتيب داد. در زير متن اين مصاحبه را ميخوانيد:

٭ ٭ ٭

گوينده بى‌بى‌سى: تحولات اخير و بيسابقه در کشور شوراها و در اروپاى شرقى احزاب کمونيست را در سراسر جهان به ارزيابى مجدد مواضع و بنيانهاى عقيدتى خود واداشته است و احزاب کمونيست ايران هم از اين قاعده مستثنى نبوده‌اند. در ادامه رشته صحبتهاى کسرى ناجى با رهبران احزاب چپ ايران در همين باره، امروز نظر منصور حکمت عضو کميته مرکزى حزب کمونيست ايران را ميشنويم که نخست از احساس شخصى خود درباره تحولات اخير شوروى و اروپاى شرقى صحبت ميکند.

منصور حکمت: ببينيد ما فکر ميکنيم که اتفاقى که آنجا دارد ميافتد ناشى از يک واقعيت اقتصادى اساسى است، سيستم اقتصادى، مدل اقتصادى بلوک شرق يعنى سرمايه‌دارى دولتى برنامه‌ريزى شده الان حدود يک دهه است که بطور جدى به بن‌‌بست رسيده. شايد اين مدل مدتى کار کرده بود، اوايل در دوره‌اى که پايه‌هاى صنعتى اقتصاد شوروى ريخته ميشد، ولى الان با سطح تکنيکى امروز و نيازهاى بارآورى کار امروز در جامعه سرمايه‌دارى خوانايى نداشت و به بن‌بست رسيد و عملا از پاسخگويى به مسائل اقتصادى جامعه ناتوان بود. اين واقعيتى که ما ميبينم حاصل يک بن‌بست است و حاصل پيروزى اقتصاد بازار. اين به يک معنا پيروزى سرمايه‌دارى متکى به بازار بر اين مدل بوده. در نتيجه بطور اجتناب ناپذيرى اين مدل بايد تخريب بشود و مدل بازار جايش را بگيرد. منتها چيزى که به اسم پروسترويکا يا گلاسنوست از آن صحبت ميشود يک سلسله برنامه‌ها و تمهيداتى است براى اين که اين جايگزينى به شيوه‌اى هدايت شده و کنترل شده صورت بگيرد و اين تحول جامعه را دچار تلاطم جدى نکند، که البته بنظر ميرسد که در آن خيلى موفق نيستند.

سؤال: ببينم منظورتان اين است که آقاى گورباچف با اين برنامه پروسترويکا و گلاسنوست در واقع هدفش جايگزين کردن اقتصاد مرکزى شوروى با اقتصاد آزاد است؟

منصور حکمت: نتيجه‌اش اين است. ممکن است هدف آقاى گورباچف اين باشد که اين جايگزينى به شيوه‌اى پيش برود که کنترل شده و تدريجى باشد و الا نتيجه اجتناب ناپذيرش اين است و فکر ميکنم اين را ميدانند. بله.

سؤال: يعنى آقاى گورباچف سوسياليسم را کنار گذاشته و حالا به بازار آزاد کاپيتاليسم رو آورده؟

منصور حکمت: آقاى گورباچف هيچوقت سوسياليسم را بدست نگرفته بود که الان کنار بگذارد. آن چيزى که به آن در بلوک شرق سوسياليسم ميگويند و فکر کنم غرب هم اصرار دارد به آن سوسياليسم بگويد، همانطور که گفتم سرمايه‌دارى دولتى برنامه‌ريزى شده است. اين را البته ميخواهد کنار بگذارد و اين که همه دوست دارند به اين سوسياليسم بگويند، مسأله ديگرى است.

سؤال: شما اسمش را چه ميگذاريد؟ همين که گفتيد؟

منصور حکمت: بله ما اين را گفته‌ايم. در واقع بخشهاى زيادى از جنبش کمونيستى در طول چندين دهه اين واقعيت را توضيح داده‌اند که اقتصاد شوروى و واقعيات شوروى ابدا اقتصاد سوسياليستى نيست و حزب کمونيست شوروى براى مثال، يک حزب کمونيستى نيست. اين مسأله تازگى ندارد.

سؤال: من در يکى از نشريات حزب کمونيست ميخواندم که هدف از پروسترويکا در واقع کمکى به طبقه کارگر شوروى نيست ولى نتيجه اين روندى که در شوروى شروع شده در نهايت به نفع طبقه کارگر شوروى تمام ميشود. ممکن است توضيح بدهيد که منطق کجاست و چيست؟

منصور حکمت: اين که در نهايت به نفع طبقه کارگر تمام ميشود، فکر نميکنم نتيجه‌گيرى مستقيم از مسأله پروسترويکا باشد. ببينيد، آن اتفاقى که دارد در شوروى ميافتد اين است که يک سيستم کنترل شده و برنامه‌ريزى شده سرمايه‌دارى جاى خودش را به بازار با همه مکانيسمهايش ميدهد. در عين حال روبناى سياسى اين جامعه متناسب با آن تغيير ميکند، آن چيزى که به نفع طبقه کارگر عمدتا در عرصه سياسى ميتوان جستجو کرد، اينست که در عرصه‌اى اجازه تشکل، اجازه مبارزه بيشترى پيدا ميکند که ابراز وجود سياسى بکند. در عرصه اقتصادى نتيجه‌اش اين خواهد بود که طبقه کارگر، بخشهاى مختلف طبقه کارگر، تحت شرايط متفاوتى قرار ميگيرند، درست مثل اروپاى غربى. از بخشهاى بيکار و فقير تا بخشهاى ماهر که ممکن است از نظر رفاهى وضعشان بهتر شده باشد. در مجموع از نظر اقتصادى پروسترويکا پيشرفتى براى طبقه کارگر نيست. ابدا! از نظر سياسى ميشود گفت که باز شدن اجتناب ناپذير فضاى سياسى به اتحاد طبقه کارگر و تشکلش کمک ميکند، ولى اين هم اتفاقا هدف پروسترويکا نيست.

سؤال: در اروپاى شرقى ميبينيم که کشورهاى مختلف اروپاى شرقى يکى بعد از ديگرى، کمونيسم در حال عقب‌نشينى و حتى شکست است. اينها در واقع کمونيسم نيست که شکست خورده، يک سيستم خاص خود اين کشورهاست؟

منصور حکمت: ببينيد، اين يک واقعيت است که بطور کلى تبليغات بعد از جنگ دوم در اروپاى غربى و آمريکا سعى کرده که کمونيسم را با اتحاد شوروى تداعى بکند و با وقايع شوروى و واقعيات شوروى تداعى بکند، و اين در افکار عمومى کمونيسم را تا حد زيادى اينطور تعريف کرده، منتها هر کس کمتر اطلاعى از جنبش کمونيستى و تاريخش داشته باشد ميداند که به همان درجه و به همان اندازه‌اى که اين بلوک مدعى شده است که اين سوسياليسم و اين کمونيسم است، به همان درجه هم در کنارش از همان ابتدا جرياناتى وجود داشته‌اند که گفته‌اند خير اين کمونيسم نيست. احزابى که مدلشان شوروى بوده، احزابى که بجاى سوسياليسم سرمايه‌دارى دولتى را تبليغ ميکرده‌اند... و اين يک جنبش اجتماعى ديگر است. خوب طبعا اينها دارند مضمحل ميشوند ولى براى آن احزاب ديگر و بخصوص براى ما بعنوان حزب سوسياليستى کارگرى و يک حزب مارکسيستى، اضمحلال شوروى بمعناى درست از آب درآمدن حرفهايمان راجع به اين اردوگاه است.

سؤال: ممکن است توضيح بدهيد تأثير اين تحولات بر طرز فکر شما چى بوده؟

منصور حکمت: اين فشارها، روى عرصه کار ما فشارهاى عينى هستند. از جمله اين که روزنامه‌ها و راديوهاى مختلف پايان کمونيسم را اعلام ميکنند يا فعاليتهاى چائوشسکو را بحساب کمونيسم ميگذارند، در حالى که اين مدلها را غرب به آنها داده. فشارها در اين حد است که ما طبعا در کوتاه‌مدت با يک موج ناباورى روبرو ميشويم. ولى تأثيرش روى خود افکار ما آنطور که گفتم نميتواند مهم باشد. آن چيزى که فرو ريخته، افکار ما نبوده، سوسياليسم ما نبوده، سوسياليسم ما متکى به اعتراض جنبش طبقه کارگر است و يک مارکسيسم، مارکسيسم واقعى که تعريف کرده‌ايم. بنابراين فکر نميکنم جنبش کمونيستى به معنى‌اى که ما تعريف ميکنيم و جنبش اجتماعى متفاوتى است از حرکتى که در بلوک شرق وجود داشته، فى‌نفسه احتياج به تجديد نظر داشته باشد. ما فکر ميکنيم اين دهه، دهه‌اى است که در آن اتفاقا براى يک نوع کمونيسم اصيل و کارگرى جا باز ميشود. جنبش کارگرى ناگزير است از اين وضع خلاص بشود. فکر ميکنم بشريت بايد آزاد بشود.

سؤال: بعنوان آخرين سؤال. ممکن است خدمتتون سؤال کنم که حزب کمونيست آيا خودش را هنوز مارکسيست-لنينيست ميداند؟ لنينيسم هنوز به نظر شما موردى دارد؟

منصور حکمت: در مورد اين عنوان بگويم که حزب کمونيست هيچوقت اين عنوان را براى خودش بکار نبرده. حزب مارکسيست-لنينيست، اين يک عنوان مشخص است و در جنبش مدعى سوسياليسم سابقه خودش را دارد. ولى در مورد لنين ميپرسيد بايد بگويم که من يک مارکسيست هستم و فعال جنبش سوسياليستى طبقه کارگر، و لنين رهبر و متفکر همين جنبش است. اتفاقا همانطور که گفتم فکر ميکنم به درجه‌اى که مرکز ثقل سوسياليسم به درون کانونهاى کارگرى منتقل ميشود، به درجه‌اى که يک روايت اصيل‌تر از مارکسيسم ميتواند مطرح بشود، لنينيسم به اين معنى که من بکار ميبرم احيا ميشود، ولى نه به آن تعبيرى که بلوک شرق از لنينيسم بدست داده و رسانه‌هاى اروپاى غربى بدست ميدهند.

گوينده: مصاحبه‌اى بود با منصور حکمت عضو کميته مرکزى حزب کمونيست ايران.

٭ ٭ ٭


منتشر شده در نشريه اکتبر، نشريه کميته خارج کشور حزب کمونيست ايران، دوره دوم، شماره ١ - مه ١٩٩٠ (صفحات ٢٤ و ٢٣)
لحن محاوره‌اى نوشته براى انتشار در اين سايت، تغيير داده شده است.

hekmat.public-archive.net #3950fa.html