Status             Fa   Ar   Tu   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  

شیوه بحث با امیر پیام

نامه به محسن ابراهیمی



محسن عزيز،

با سلام گرم و به اميد ديدنت در آينده نزديک.

نوشته‌ات در پاسخ به امير پيام را گرفتم. بنظر من با وجود بندها و بحثهاى خوبى که درش هست، پاسخ مناسبى نيست. به اين دليل:

- اينها را بعنوان آدم سياسى و چپ جدى ميگيرد و براى مردم جدى ميکند. برخورد ما بايد برملا کننده و از بالا و کوتاه باشد و نه استدلالى. بايد احکامشان را بعنوان احکامى پوچ، راست، کهنه، بعنوان بهانه‌هايى براى بريدن از تلاش کمونيستى و ضديت با حزب کمونيست کارگرى برملا کرد و دور انداخت. قبل از نوشتن بايد تصميم گرفت که در پايان نوشته، خواننده بايد چه تصوير و تبيينى از امير پيام و همراهانشان بگيرد. نوشته تو، با اين درجه عميق شدن در مباحثات آنها، اين تصوير را به شخص ثالث ميدهد که آرى ممکن است اينها جناح راست باشند (که تازه لزوما به اين معنى نيست که خوانده شهروند به اين دليل از آنها فاصله ميگيرد)، اما آدمهاى مهمى در جناح راست جنبش سوسياليستى هستند، بحثهاى کشافى دارند، بايد خواند و فکر کرد. نوشته تو از امير پيام (که خودمان ميدانيم چى بارش هست) و از بهمن شفيق که تا اين لحظه در کانادا کسى نميداند کيست (و باز خود ما ميدانيم کى نيست)، مارتف و مارتينف ميسازد، و اين اشتباه است. اسم بهمن را اصلا نبايد آورد. بنظر من نوشته تو در مورد امير پيام بايد همان روح از بالا، طنزآلود، کوتاه و تيزى را داشته باشد که وقتى در مورد کلاوس کينکل و مقامات قازوراتى رژيم مينويسى. نبايد محسن ابراهيمى طرف پلميک سياسى امير پيام‌ها در کانادا بشود. بايد سخنگوى حزبى باشد که لبخند ميزد، حقارت آنها را نشان ميدهد و يکبار ديگر ميگويد که بله، بعنوان يک حزب کارگرى کمونيستى، براى انقلاب سوسياليستى، عليه مذهب، عليه ستمکشى زن، براى برابرى و آزادى و انسانيت براى همه مردم مبارزه ميکنيم. قدرت را هم با حداقل نيروى لازم ميگيريم. مفت هم به کسى نميدهيم، همين هم علامت کارگرى بودنمان است. لنينى هستيم و امير پيام هم ميتواند به کوفى عنان شکايت کند.

و بالاخره نوشته به اين بلندى را چه کسى جز خود رفقاى ما و مستعفيون خواهد خواند؟ يک صفحه برخورد محکم، طنزآلود و از بالا لازم داريم. مطلبى آنقدر کوتاه که تمامش ياد مردم بماند و در ذهن آنها جايگير شود.

نکات متعدد ديگر هست، مثل بزرگ شدن تصوير بهمن در حزب و بيرون آن، اينکه گويا طبيعى بوده است که در حزب ما آدم منشويک و "طبقه متوسطى" بوده باشد، اينکه گويا مستعفيون در اهداف ما شريکند و بر سر راهش اختلاف دارند، هنوز کمونيست و مارکسيست فرض کردن آنها. اينکه واقعا بهمن و امير پيام ناراحتى‌شان اينست که ما همه کارگران را با خود داريم يا نه. در يک کلمه توضيح حقانيت سياسى‌مان به طرف مقابل. اينها بنظر من براى پلميک در نشريات بيرونى مناسب نيست. خواننده تيپيک شهروند سوسياليست و تئوريک نيست. براى او بايد نوشت. اوست که بايد بفهمد امير پيام کسى نيست و حزب جواب خوبى کف دستش گذاشته.

و بالاخره، بنظر من نبايد، مگر استثنائا جايى، رفيق منصور حکمت نوشت. اين رنگ فرقه‌اى به حرفهايمان ميزند. همان اسم و اسم فاميل کافى است.

اگر خواستى زنگى بزن گپ بزنيم.

قربانت
نادر

از آرشیو کورش مدرسی - منتشر شده در "منتخب آثار منصور حکمت، ضميمه ١"، انتشارات حزب کمونيست کارگرى - حکمتيست، ژوئيه ٢٠٠٦ - صفحات ٣٠٩ و ٣١٠


hekmat.public-archive.net #3914fa.html