نيروهاى مولده، مالکيت دولتى
اظهار نظر در بحث حميد تقوايى در مورد فدائيان اقليت - کردستان ٦ر٥ر٦٢
متن پياده شده از روى نوار
من ميگويم اين "آگاهى" که طبقه کارگر به اصطلاح بعنوان نيروهاى مولده جامعه سرمايهدارى دارد، آگاهى سياسيش نيست، آگاهى فنى و مهارتش است. کسى که ميگويد من در اين جامعه دارم از طريق رشد آگاهى طبقه کارگر نيروهاى مولده را رشد ميدهم، يا اينکه مبارزه من براى متشکل کردن کارگران مبارزه براى رشد نيروهاى مولده است، اين فقط ميتواند مثلا کارآموزى نساجى، کارآموزى الکتريکى، آموزش حرفههاى مختلف را در بر بگيرد. مارکس هيچوقت نگفته حزب طبقه کارگر جزئى از نيروهاى مولده است. نيروهاى مولده اسمش روى خودش است يعنى نيروهايى که به توليد مربوط است و بر سطح توليد تأثير ميگذارد. تعاونى که در هر دوره بين توليد کنندهها برقرار است، شکل کارخانه، سيستمهاى مشخص توليدى. آگاهى کارگر به استفاده از ابزار، جزو نيروهاى مولده است، ولى آگاهيش به اينکه اين نظام را بايد برانداخت، که ديگر جزو نيروهاى مولده نيست.
تا آنجايى که به جامعه سوسياليستى بر ميگردد که مارکس اين جنبه ذهنى نيروهاى مولده را ميشمارد، ميگويد انسان سوسياليستى. انسانى که تفکرش از قيد خرافات، از قيود تعصباتِ ميشود گفت غير انسانى، آزاد شده است؛ تعصباتى که در تحليل نهايى بورژوايى است. آن انسان به آزادى با طبيعت برخورد ميکند و با استفاده از علوم، خودش را خيلى رشد ميدهد. که اين هم باز مبارزه بر سر آگاهى سياسى نيست. مبارزه بر سر تشکل حزبى نيست. من خواستم اين نکته را اضافه کنم که اصلا به نظر من اينجا اينکه بايد جنبه عينى و ذهنى نيروهاى مولده را در نظر گرفت اهميتى ندارد.
مسأله راه کارگر و غيره هم با نيروهاى مولده به معنى اين لغت نيست، مسألهشان اساسا صنعت است. و فرم اقتصادىاى که بر صنعت حاکم است. آنها ميگويند بايد صنعت بيايد و فرم مالکيتى که بر اين صنعت حاکم باشد، بايد مالکيت دولتى باشد. و اين را مترقى ميدانند. ميخواهم بگويم که براى آنها ملى کردن، يک مالکيت از نوع مشخصى است، مالکيت دولتى، که آن را گامى به سمت سوسياليسم ميدانند. و انتقاد ما هم اينست که گامى به سمت سوسياليسم آن مطالباتى است که ما در برنامه بيان کردهايم و مالکيت دولتى اگر به آنها خدمت بکند، ما اموال بورژوازى و وسائل توليد را تحت مالکيت دولتى در ميآوريم. ولى خود مالکيت دولتى هدف ما نيست؛ چرا براى اينکه مالکيت دولتى يک نوع مالکيت بورژوايى است.
اين را هم اضافه ميکنم که اين حرفِ آنها تصادفى نيست؛ مالکيت بورژوايى دولتى، متمرکز شده در دست دولت، سرمايهدارى انحصارى دولتى، شيوه اقتصادى يک بخشى از بورژوازى جهانى است که بر اين مبنا طبقه کارگر را: ١) استثمار ميکند، ٢) با برنامه ريزى استثمار ميکند و ٣) آن را سوسياليسم جلوه ميدهد.
اقليت و راه کارگر ميگويند بايد اين نوع مالکيت را گامى به سَمت سوسياليسم دانست، بايد براى اين نوع مالکيت رفت، دقيقا بخاطر همين سه دليلى که گفتم: اولا براى اينکه ميتواند استثمار را در يک جامعه عقبمانده سازمان بدهد، ثانيا براى اين استثمار برنامه ميريزد و آن را به يک اقتصاد جهانى متصل ميکند و ثالثا ميتواند آن را سوسياليسم جلوه بدهد و دقيقا با توهّم به سوسياليسم کارگران را سرِ کار بفرستد.
اين کارى است که با توهّم به اين خلع يد از بورژوازى، جمهورى اسلامى هم همين کار را کرد و رفقايى که حتى تجربه حضورى از اين قضيه داشتهاند ميدانند که چطور جمهورى اسلامى وقتى سرمايهها را ملى کرد گفت که ديگر سرمايهدارى در کار نيست! و يک دوره مبارزات کارگرى در ايران از بعد از قيام حول اين مسأله شکل گرفته بود که کارگران مطالباتى از سرمايه و سرمايهدارى ميخواستند و دولت ميگفت سرمايهدارى در بين نيست! اينها همه مال دولت است. آن بابا در لهستان اين را حتى نه بعنوان دولت، دولت آقاى خمينى، به اسم سوسياليسم يعنى آرمان طبقه کارگر جلوه ميدهد و مالکيت دولتى را بعنوان سوسياليسم قالب ميکند. اقليت و فدايى به اين ترتيب خواستار اين قضيه هستند.
آن ايدهاى که رشد نيروهاى مولده را بطور مشخص هدف انقلاب قرار ميداد بنظر من اساسا ايده سه جهانىها بود. ايده طرفداران بورژوازى ملى و مترقى بود که راه کارگر و اقليت تا آنجا که من ميدانم الآن اين را نميگويند؛ يعنى آنها از فُرماسيون اقتصاد دولتى بعنوان شکل پيشرو اقتصاد دوره گذار دفاع ميکنند و تمام اهميت اين شکل هم براى اين بخش اين است که ادعا کنند سوسياليستى است، مترقى است، و بنابراين بتوانند طبقه کارگر را به کار بيشتر سوق بدهند.
ديد رشد نيروهاى مولده، فکر ميکنم خيلى وقت پيش در جنبش کمونيستى ايران و اصلا جنبش چپ ايران بطور کلى، مرد و سمبل آن رنجبران است که ميدانيم به چه روزى افتاده است.
اصل اين مطلب شفاهى است. اين متن را فاتح شيخ از روى فايل صوتى آرشيو منصور حکمت پياده و اديت کرده است.
منتخب آثار منصور حکمت، ضميمه شماره ٢ - آوريل ٢٠٠٧
hekmat.public-archive.net #3879fa.html
|