پيرامون مباحثات و نوشتههاى اخير رفيق حميد تقوائى
درباره جمهورى سوسياليستى ايران
نامه شماره چهار٭
من با طرح شعار جمهورى سوسياليستى ايران بسيار موافقم و طرح مسأله از طرف حميد را يک درافزوده بموقع و حياتى در اين شرايط ميدانم. اما، با زاويه طرح بحث حميد و بخشى از دفاعياتش از اين شعار همراه نيستم. علل موافقتم را پائينتر ميگويم. اما، اول ملاحظاتم روى بحث حميد:
١- بنظر من حميد در طرح مسأله طورى سخن ميگويد که گويا شعار جمهورى سوسياليستى دارد بعنوان يک هدف برنامهاى جديد به حزبى که انقلاب سوسياليستى هدف فورىاش نبوده و فقط به سرنگونى و سکولاريسم فکر ميکرده است ارائه ميشود. "سؤال ميشود که آلترنايتو حکومتى کارگران چيست و هشدار داده ميشود که اگر به اين سؤال پاسخ ندهيم انقلاب را خفه ميکنند. گفته ميشود که تفاوت ما با ديگران نبايد تنها در ضديت ما با رژيم بيان شود و اين کافى نيست. گفته ميشود که نبايد از اين ترسيد که با اين شعار ديگران ما را به ذهنىگرايى متهم کنند و نا ممکنى سوسياليسم را به ما تذکر بدهند. اما حزب هم اکنون در برنامهاش خود را به برقرارى سوسياليسم متعهد کرده و اتهام ذهنىگرايى را هم دارد هر روز ميخورد. مقدمه بخش ٢ برنامه دقيقا و به صراحت همين را ميگويد و اعلام ميکند که حکومت کارگرى، که شورايى است و غيره، فورا نه فقط بخش ٢ بلکه بخش ١ برنامه را هم در دستور ميگذارد".
به نظر من اين زوايه طرح بحث غلط و حتى مضرّ است. اگر طرح شعار جمهورى سوسياليستى بخواهد به اين تعبير شود که حزب اکنون متوجه فوريت سوسياليسم شده و ديگر به سرنگونى طلبى صرف اکتفا نخواهد کرد، خيلى بد ميشود. البته صحيح و منصفانه هم نيست.
٢- رفيق حميد، در اثبات ضرورت و فوريت شعار جمهورى سوسياليستى مخاطب خود را در درون و بيرون حزب در قامت يک چپ پنجاه و هفتى و "مرحله انقلابى" تصوير ميکند و براى چنان ذهنيتى استدلال ميکند. اينکه شايد کسى بپرسد "مگر شرايط ذهنى آماده است"، "مگر پرولتاريا تنها نيروى انقلابى است"، "مگر سرمايهدارى قدرت توسعه اقتصاد را از دست داده است" و غيره و پاسخ دادن به اينگونه ابهامات، فضاى جدلهاى دوران ٥٧ را زنده ميکند.
اشکال اين شکل بحث اين نيست که هيچکس ديگر با اين فرمولبندىها با اين شعار روبرو نخواهد شد، بلکه اساسا اينست که فوريت سوسياليسم و انقلاب سوسياليستى را به پاسخ مثبت به اين سؤالها گره ميزند، يعنى اگر امکان رشد بورژوايى اقتصاد باشد، اگر کارگران متشکل و سوسياليست نباشند (شرايط ذهنى)، اگر غير از پرولتاريا اقشار انقلابى ديگرى وجود داشته باشند، آنوقت انکار فوريت سوسياليسم و مشروعيت شعار جمهورى سوسياليستى زير سؤال ميرود. اين زمينه چينى تئوريک نامناسب و نادرستى براى طرح اين شعار است.
به نظر من امکان رشد اقتصادى تحت رژيم غير سوسياليستى هست. اقشار انقلابى غير از کارگران هم هستند، جناح سوسياليست طبقه کارگر ضعيف است و در طبقه دست بالا ندارد. اما، شعار جمهورى سوسياليستى درست است و سوسياليسم هم بايد بفوريت در دستور حکومت کارگرى و حزب اگر بقدرت برسد قرار بگيرد. ما براى طرح خواست فورى سوسياليسم و اعلام اينکه اگر به قدرت برسيم فورا برنامه سوسياليستى خود را پياده ميکنيم نه احتياج به اثبات آمادگى شرايط داريم و نه لازم است رضايت کسى را جلب کنيم. يک عده سوسياليست هستيم که اين جور جامعهاى را ميخواهيم و لاجرم شعارش را ميدهيم. اگر بگويند ذهنى است، خواهيم گفت آنقدر ميگوئيم تا عينى بشود. مگر مسلمانان و ناسيوناليستها و جامعه مدنىچىها جز اين ميکنند؟
٣- در مورد جايگاه بحث "نان" در اثبات اين شعار هم مطمئن نيستم. اگر اين شعار بخواهد باز بر اين مبنا مطرح شود که با طرح شعار جمهورى سوسياليستى حزب مجددا توجه کافى به مسأله نان (در تمايز با آزادى و سکولاريسم) ميکند و اين "سوسياليستىتر"مان ميکند، موافق نيستم. اگر گفته ميشود که مسأله نان شاخص طبقاتى بودن جنبش آتى و پرچم طبقات محروم در نبرد براى بزير کشيدن رژيم اسلامى است. باز موافق نيستم. بنظر من خاصيت دوران انقلابى اينست که مردم جايگاه سياست و حکومت را در سرنوشت "نان" در مييابند و به اين اوّلى، اولويت ميدهند.
به نظر من طرح شعار جمهورى سوسياليستى که حميد بدرست روى آن انگشت ميگذارد ولى به اندازه کافى بازش نميکند، کنکرت کردن برنامه و اهداف ما براى مردم است. جمهورى سوسياليستى ايران چکيده برنامه و هدف سياسى حزب است به زبان خود مردم و در فرهنگ خود مردم. اين تکليف همه را با ما روشن ميکند. زبانمان را صريح و ساده و تودهاى ميکند و، حميد حق دارد، مردم را متوجه کليّت برنامه ما ميکند. چرا جمهورى؟ مردم از جمهورى رژيم سياسى انتخابى را ميفهمند. چرا سوسياليستى، اين رايجترين نـُرم در فرهنگ جامعه براى توصيف مساوات طلبى و کارگر گرائى است. کلمه کمونيست (که در خود نامناسب نيست و ميتوان دربارهاش فکر کرد) در متن جنگ سرد توسط هر دو اردوگاه چنان مخدوش شده که تصوير "ممنوعه" و مخاطره آميز و فرقهاى را در ذهن بسيارى زنده ميکند. چرا ايران؟ براى اينکه بدون اين کلمه، فوريت و جديت شعار ملموس نميشود. به نظر من در اين شعار نبايد تئورى بخرج داد. بايد يک پرچم ملموس و قابل فهم و متعيّن جلوى مردم گذاشت.
بعضى ملاحظات؛
- به نظر من توصيف جمهورى سوسياليستى به عنوان يک رژيم "دموکراتيک" و "پلوراليستى" مناسب نيست.
- در اعلام اين شعار بايد صريح به برنامه حزب ارجاع داده شود. نبايد اين بيانيه جانشين برنامه و يک سند برنامهاى "ديگر" تلقى شود. بايد اهداف اساسى برنامه از آن استخراج شود و به نحوى که همه برنامه در چند پاراگراف نمايندگى بشود. اين بيانيه نبايد روايت تلخيص شده و جرح و تعديل شدهاى از برنامه تصوير شود.
با اين تفاصيل، با پيشنهاد حميد موافقم. اما با اسناد ارائه شده خير.
نادر (م. ح)
- منتخب آثار (چاپ اول - ژوئن ٢٠٠٥) - صفحات ١٤٨١ و ١٤٨٢
٭ در "منتخب آثار" توضيح داده شده است که اين نامه همراه اظهار نظر عدهاى ديگر از اعضاى کميته مرکزى، به شکل مجموعهاى از اسناد
در اختيار شرکت کنندگان در پلنوم ٩ حککا در نوامبر ١٩٩٨ قرار گرفته است.
همچنين رجوع کنيد به ادامه اين بحث در نامه شماره ٧
hekmat.public-archive.net #3831fa.html
|