قطعنامه مصوب کنگره ششم کومهله درباره
ارزيابى از موقعيت حزب دمکرات و شيوه برخورد ما به آن
الف - زمينههاى عمومى بحران جريان حزب دمکرات
١- ناسيوناليسم در کردستان، برمبناى موقعيت ملت کرد بمثابه يک ملت تحت ستم و بعنوان شکل بيان بورژوائى اعتراض در مقابل آن، از ديرباز زمينه ايجاد و رشد احزاب و جريانهاى سياسى مختلفى، بعنوان اپوزيسيون حکومتهاى مرکزى، در جامعه کردستان بوده است. همچنانکه ناسيوناليسم تاريخا ابزار ايدئولوژيک بورژوازى براى تامين منافع بخشهاى مختلف اين طبقه بوده است. ناسيوناليسم کرد نيز، در بعد بالنسبه محدود خود، همين نقش را بعهده داشته است.
حزب دمکرات طى سالهاى طولانى نماينده اصلى جريان ناسيوناليستى در کردستان ايران بوده است. اين حزب از لحاظ تعلق طبقاتى حزب بورژوازى و از لحاظ آرمان اجتماعى خودمختارى طلب است. براى بورژوازى کرد خودمختارى بمعناى آن است که اين طبقه براى سرمايه و سرمايهاندوزىاش پشتوانهاى سياسى و دولتى در شکل مشارکت در حاکميت محلى تامين نمايد.
٢- نفوذ اجتماعى و تداوم حزب دمکرات بمثابه يک جريان سياسى، معلول بقاى ستمگرى ملى و وجود تمايلات و سنتهاى مبارزه عليه اين ستمگرى بوده است.
از سوى ديگر از هم پاشيدن روابط کهنه اجتماعى، غلبه و گسترش مناسبات سرمايهدارى و شکلگيرى طبقه وسيع کارگران مزدى در دهههاى اخير، تحول اقتصادى و اجتماعى بزرگى بود که نهايتا و بناچار گرايشهاى سياسى در جامعه را تحت تاثير عميق خود قرار ميداد و مسائل، مطالبات و گرايشهاى نوينى را با خود به ميان ميکشيد.
اين وضعيت امکان اجتماعى طرح و تفوق آرمانهاى سوسياليستى و دمکراتيک طبقه کارگر را بعنوان پرچم اعتراض تودهها عليه دولت مرکزى و عليه بورژوازى در کردستان فراهم ساخته، پايههاى ناسيوناليسم کرد را متزلزل نموده و به اين اعتبار، موجبات مادى سير نزولى اين گرايش و حزب سياسى تغذيه کننده از آن را فراهم آورده است.
٣- طى سالهاى اخير و با تداوم مبارزه انقلابى در کردستان واقعيت پايهاى فوق بر سرنوشت و سير حرکت نيروهاى سياسى تاثيرات تعيين کنندهاى گذاشته است. براى کومهله سوسياليسم و آرمان برابرى اقتصادى در متن مبارزه برعليه رژيم جمهورى اسلامى به مضمون آگاهگرى، بسط نفوذ و جذب نيرو تبديل ميگردد و در مقابل حزب دمکرات نيرو و توان خود را از بقاياى توهمات دائما رو به کاهش تودههاى مردم نسبت به ناسيونالسيم و رهبران ناسيوناليست، ضعف مقطعى دولت مرکزى و شکافهاى منطقهاى ميگيرد.
کومهله با مبارزه براى کسب مطالبات رفاهى و اقتصادى کارگران و اقشار زحمتکش جامعه، مقابله با خرافات و عقب ماندگىهاى سنتى، پشتيبانى از مبارزه انقلابى زحمتکشان روستا، مبارزه عليه ستم کشى زنان و با تکيه بر آگاهگرى و بيدار ساختن تودههاى وسيع پايه نفوذ خود را وسيعا گسترش داده است.
حزب دمکرات برعکس در مقابله با رشد فزاينده نفوذ شعارها و سياستهاى کارگرى و سوسياليستى هر چه بيشتر به انکار سرمايهدارى بودن کردستان و انکار موجوديت طبقه کارگر پرداخته و به اين ترتيب تلاش نموده است سرمايهدارى را بمثابه عامل بقاى همه نابرابرىها - و از جمله ستم ملى - از تعرض تودهها مصون دارد. در سير مبارزه طبقاتى حادى که بين اين گرايشها در کردستان ادامه داشت حزب دمکرات بيش از پيش در مقابله با کومهله به بقاياى عقب ماندگىهاى سنتى، خرافات و تعصبات ارتجاعى اتکاء ميکند. اما آگاهى سياسى، تجربيات تودههاى کارگر و زحمتکش و سطح توقعات آنها امروزه در کردستان در حدى است که چنين دستآويزهائى نميتوانند بقاى طولانى مدت بيابند. و حزب دمکرات بعنوان جريانى که سرسختانه در مقابل واقعيتهاى جديد جامعه کردستان ميايستد بناچار در انزواى بيشتر، بىافقى سياسى عميقتر و خصومت سياسى شديدتر با جريان کمونيستى فرو ميرفت.
٤- در پاسخ به اين سير نزولى و اين بحران و سردرگمى سياسى است که حزب دمکرات به آخرين حربه خود در مقابله با کومهله، يعنى بکار بردن نيروى نظامى، در ابعاد سراسرى دست ميبرد. جنگ با کومهله براى حزب دمکرات در ادامه سياست هميشگى اين حزب در سنگ اندازى بر سر راه رشد آگاهى و سازمانيابى طبقاتى کارگران و آشنا شدن تودههاى زحمتکش به حقوق پايهاى خويش بود. حزب دمکرات که قادر نبود به طرق سياسى از رشد و گسترش آلترناتيو کارگرى و کمونيستى در ميان تودهها جلوگيرى کند، تلاش نمود تا به زور جنگ و از راههاى قهرآميز آن را متوقف سازد و موقعيت از دست رفته خود را به نيروى اسلحه اعاده نمايد.
سياست کومهله در اين جنگ دفاع از تشکل مستقل پرولترى در کردستان و تضمين و تثبيت دستآوردهاى سياسى و اجتماعى جريان کمونيستى بود. براى کومهله پيروزى در اين جنگ بمعناى خنثى شدن سياست ضد انقلابى حزب دمکرات و کنار زدن موانعى بود که حزب بورژوازى بر سر راه آگاهگرى و سازمانيابى کارگران و زحمتکشان و گسترش فعاليت کمونيستى قرار ميداد.
حزب دمکرات پس از سه سال و نيم جنگ نتوانست به نيروى نظامى، کومهله را به عقب نشينى از مواضع سياسى و طبقاتى خويش ناگزير کند، برعکس خود وى از لحاظ سياسى به انزوا کشانيده شد. عدم توانائى و ناکامى خويش را در تحقق هدفهاى ارتجاعىاش به تمامى لمس کرد و عليرغم ميل خويش در انظار همگان بنمايش گذاشت. درحال حاضر حزب دمکرات از لحاظ توانائى عملى خويش موقعيتى پيدا کرده است که قادر به ايجاد اخلال و مزاحمت جدى بر سر راه فعاليت کومهله نيست.
ب - بحران کنونى حزب دمکرات و شيوه برخورد ما:
٭ تشتت و بحران حزب دمکرات، بر مبناى زمينههائى که فوقا با آن اشاره کرديم در چند ساله اخير مداوما تعميق شده و اکنون بدنبال کنارهگيريها و تصفيههاى متعدد و خرده انشعابها، سرانجام بدنبال کنگره هشتم يک انشعاب کامل را موجب شد و عملا اين حزب را به دو بخش تقسيم کرده است. علل انشعاب اخير را ميتوان چنين خلاصه کرد:
١) سست شدن پايههاى اجتماعى حزب دمکرات، رشد يک جريان سوسياليستى انقلابى متکى به نيروهاى محرکه نوين مبارزه انقلابى در کردستان و تضعيف عمومى سنت ناسيوناليستى، بيگانگى حزب دمکرات با مسائل اجتماعى و مطالبات طبقاتىاى که پايه جنبش انقلابى در دوره اخير را ميسازد، حزب دمکرات را به يک بىافقى و سردرگمى عميق سياسى سوق داده است. حزب دمکرات بطور روز افزونى نفوذ خود را در ميان اقشار زحمتکش و تهيدست در کردستان از دست ميدهد و از نظر عملى چشم؟؟ اندازهاى آن تا حد توان و ظرفيت طبقاتى بورژوازى کرد در کردستان امروزى کاهش مييابد.
٢) شکست سياست جنگى حزب دمکرات در برابر کومهله و اثبات اين واقعيت که حزب دمکرات نه فقط قادر به جلوگيرى از رشد آلترناتيو کارگرى و کمونيستى در کردستان نيست بلکه ميرود تا در برابر آن به حاشيه صحنه سياسى در کردستان رانده شود، به رشد بحران و استيصال عملى حزب ميافزايد.
٣) پيشروىهاى نظامى جمهورى اسلامى عرصه فعاليت نظامى، شکل عمده و اساسى ابراز وجود حزب دمکرات را تنگ نموده است. دورنماى عملى فعاليت، گسترش و يا حتى حفظ موجوديت در ابعاد کنونى براى حزب دمکرات تيره شده است. حزب دمکرات قادر به ارائه خط مشى روشنى براى خروج از اين وضعيت نيست.
٤) اين وضعيت بتدريج حزب را از حفظ وحدت سياسى و عملى در ميان گرايشات مختلف در درون بورژوازى کرد ناتوان ساخته است. اين گرايشات که بويژه بر حسب نزديکى به اردوگاههاى مختلف بينالمللى (شوروى، سوسيال دمکراسى و غيره)، درجه اتکاء به ناسيوناليسم کرد و نحوه و نوع ائتلاف با نيروهاى سياسى سراسرى در ايران تفاوتهائى دارند در خلاء ناشى از بحران و بىافقى سياسى و فقدان يک خط مشى متحد کننده مجددا فعال ميشوند و کشمکش در ميان آنها تشديد ميشود.
٥) و بالاخره در چنين اوضاعى بخشى از کادرها و رهبران حزب دمکرات جرأت مييابند نارضايتى خود را در شکل اعتراض به رهبرى قاسملو که سنتا از اتوريته تثبيت شدهاى در حزب دمکرات برخوردار بوده است ابراز کنند. انعطاف ناپذيرى قاسلمو در قبال مخالفين از يکسو و اين تلقى که عوامل مساعدى نيز براى شکلگيرى اين انشعاب در بيرون از حزب دمکرات وجود دارد، به مخالفين در حزب دمکرات امکان داد تا اين بار به يک انشعاب سازمانيافته دست بزنند.
٭٭ جريان انشعابى بر مبناى پلاتفرم سياسى اساسا متمايزى جدا نشده است. بيانيه اين جريان گواه اين است که:
اولا، کمابيش تمام گرايشات موجود در حزب دمکرات در جريان جديد حضور دارند و ثانيا اين سند بيشتر به منظور جذب نيرو و ايجاد محيط مساعد براى بقاء جريان انشعابى در ميان ساير احزاب سياسى تنظيم شده است تا براى برافراشتن پرچم ديدگاههاى معين و متمايز سياسى. به اين معنى انشعاب اخير هنوز گواه جدائى برنامهاى از حزب دمکرات نيست. تاکيدات بيانيه بر ضرورت نزديکى به باصطلاح اردوگاه سوسياليستى گرچه بيانگر وجود يک گرايش طرفدار شوروى در اين جريان هست اما به معناى يکسويه شدن اين جدال در درون هيچيک از دو بخش آن نيست.
٭٭٭
سياست کومهله در قبال بخشهاى مختلف اين حزب بايستى تابع اصول زير باشد:
١) جهت عمومى حرکت ده ساله اخير کومهله براى منزوى کردن حزب دمکرات، تبديل کردن جريان کارگرى و کمونيستى در کردستان بعنوان جريان و ظرف اصلى مبارزه و اعتراض در کردستان و غلبه سنت سوسياليستى بر سنت ناسيوناليستى در مبارزات مردم زحمتکش بايد بدون ابهام ادامه يابد. موقعيت کنونى اين حزب بايستى بعنوان نقطهاى در سير توهّمزدائى کامل در ميان کارگران و زحمتکشان نسبت به اين حزب و سنتهاى آن در نظر گرفته شود و فعاليت ما بايد ادامه پيگيرانه مبارزه سياسى و طبقاتى براى تداوم و تسريع اين روند را هدف قرار دهد.
٢) حقايق طبقاتى در مورد ماهيت حزب دمکرات بعنوان يک جريان اجتماعى بايد همچنان بروشنى تبليغ شود. اين انشعاب نبايد نقد طبقاتى ما را از اين جريان کُند کند.
٣) در قبال جنگ داخلى در کردستان، موضع ما اعلام آتشبس يکجانبه به هر دو جريان و برقرارى مناسبات تعريف شده سياسى با هر جريانى است که اين آتشبس را بپذيرند.
٤) در عين اعلام آتشبس يکجانبه بايد آمادگى و هوشيارى نظامى خود را حفظ نمود و بويژه در صورت پافشارى صريح جناح قاسملو بر جنگ، امکان اقدامات نظامى عليه نيروهاى ما را از جانب آنها کاملا جدى و محتمل تلقى نمود و بايد به حزب دمکرات در قبال هر نوع ماجراجوئى نظامى عليه کومهله هشدار داد و در چنين صورتى اين جناح بايد جواب قاطع را مطابق آنچه که خود درست تشخيص ميدهيم، دريافت دارد.
٥) تبليغات ما در قبال حزب دمکرات بايد عمدتا خطاب به تودههاى زحمتکش و از زاويه روشنگرى درباره منافع آنان، وظايف و دورنماى جنبش از نظر کومهله، جدائى احزابى نظير حزب دمکرات از مطالبات و آرمانهاى اساسى زحمتکشان در کردستان صورت بگيرد. کومهله بايد با شناخت کامل موقعيت و مسئوليتهاى خويش، بعنوان نماينده کارگران و زحمتکشان و رهبر و سازمانده انقلاب در کردستان و منجمله مبارزه براى رفع ستم ملى، تبليغ کند و عمل نمايد.
٦) چنانچه در مساله ملى و خودمختارى، يعنى امر مشترکى که حزب دمکرات و کومهله هر دو راسا مطالبه ميکنند و مبارزه عليه رژيم جمهورى اسلامى، اتحاد عمل مفيد و درست تشخيص داده شود، ميتوان به آن مبادرت ورزيد.
در عين حال بدرجهاى که هر يک از بخشهاى حزب دمکرات نسبت به کومهله روش مسالمتجويانهترى را در پيش بگيرند و يا مطالبات و سياستهاى کارگرى و دمکراتيک را مورد تائيد قرار دهند ميتوان رابطه عملى نزديکترى را با آنان برقرار ساخت.
* * *
اين قطعنامه در کنگره ششم کومه له، ارديبهشت ١٣٦٧، به تصويب رسيده است.
به نقل از کمونيست شماره ٤١، تيرماه ١٣٦٧
hekmat.public-archive.net #3360fa.html
|