به رفيق بهمن شفيق
رونوشت به رفقاى کميته مرکزى
در رابطه با نوشته رفيق بهمن شفيق
بهمن عزيز،
اينها نکاتى است که در رابطه با طرح فوق بنظر من ميرسد. اين يادداشتها را در دو بخش دسته بندى کردهام:
6
١- در رابطه با مضمون تزها
٢- درباره نفس اين طرح و هدف تشکيل بين الملل کمونيستى کارگرى
8
١- در حاشيه تزها و خيلى تلگرافى:
تز اول: اينکه کمونيسم کارگرى مفهومى است براى توصيف يک تمايز برنامهاى با ساير مدعيان کمونيسم بنظر من کافى و گويا نيست. کمونيسم کارگرى مفهومى است براى توصيف يک تمايز اجتماعى با کمونيسم طبقات ديگر. تمايز برنامهاى خود گوشهاى از اين تمايز اجتماعى است، اما تفاوت ما با "ضد روزيزيونيست"هاى پيش از ما اينست که ما علل اجتماعى تجديد نظرهاى تاکنونى در برنامه کمونيسم را در انتقال اجتماعى کمونيسم از طبقه کارگر به طبقات ديگر و تبديل کمونيسم به انديشه و پرچمى براى تحقق اهداف اجتماعى طبقات ديگر جستجو ميکنيم. تعريف بهمن در اين تزها از کموينسم کارگرى، همان تعريف قديمى مارکسيسم انقلابى بعنوان مارکسيسم ضد روزيونيستى است. من بيان برنامه حزب را درست ميدانم.
10
تز دوم: اين بيان از اوضاع شايد براى سال ٩٢ مناسب بود، اما امروز موج برگشت عظيمى را عليه خودکامگى اقتصادى بورژوازى شاهديم. هرچند مارکسيسم در حال احيا نيست، اما انتظار فرد از جامعه مجددا در حال رشد است.
11
تز سوم: من سرمايه دارى را در کليت خود (يعنى شامل خود اروپاى غربى و آمريکا) در اين وضع استيصال آميز نميبينم.
12
تز چهارم: اين تز بنظر من بسيار نادرست است. راسيسم و فاشيسم و ناسيوناليسم و مذهب ابدا اشکال مختلف فرموله شدن اعتراض و انتقاد ضد کاپيتاليستى مردم محروم نيستند. اينها دستگاههاى فکرى فاسد طبقات حاکمه در دفاع از سرمايهاند و اينکه روى توده مردم نفوذ ميگذارند، ابدا آنها را به اشکال، ولو راه گم کرده، اعتراض مردم بدل نميکند. (همين يک تز براى بسته شدن دو سه انترناسيونال دائر کافيست!)
13
تز پنجم: تلويحا مبارزات ضد راسيستى، مبارزه براى رهايى زن و غيره اشکال بروز جنبش کارگرى توصيف شدهاند - بعنوان ميدانهاى نبردى که بورژوازى تعيين کرده است. بنظر من اين مبارزات ميدانهاى واقعى و قائم به ذات مبارزه اقشار محروم و تحت تبعيض است و نه جبهه هاى فرعى مبارزه کارگرى.
14
تز ششم: هنوز دولت بورژوايى مهم ترين ابزار سيادت طبقه حاکم است. جهانى شدن قدرت سرمايه به معناى قدرتيابى ارگانهاى جهانى سرمايه (صندوق بين المللى پول، پليس بين الملل، سازمان ملل، دادگاه بين المللى و غيره) نبوده است، بلکه معادل گسترش جهانى قدرت سياسى چند دولت غربى و در درجه اول آمريکا بوده است. بنظر من اتفاقا آنچه توهم است انقلاب کارگرى سراسرى و همزمان جهانى است.
15
تز هشتم: عدد دوهزار عددى است مانند اعداد ديگر. بنظر من سال دوهزار از نظر تحليلى هيچ برش تاريخى خاصى نيست و آن نقشى را بهمن ميگويد ندارد.
16
٢- چند کلمه در مورد مساله بين الملل کمونيسم کارگرى
بعنوان يک دانشجوى کمونيست نيمه اول دهه هفتاد در بريتانيا، بعنوان دمخور دائمى هواداران آتشين انترناسيونالهاى رنگارنگ تروتسکيستى در پاب دانشکده، بعنوان شاهد زنده دوران کيا و بياى مائوئيسم بعنوان يک جنبش جهانى در کتابفروشى چينى پشت ايستگاه چرينگ کراس، بعنوان هوادار سازمان شانزده نفره RCG انگلستان (به رهبرى ديويد يافه و فرانک فوريدى) بعنوان خواننده تصادفى نشريه طوفان و ناظر دورادور مجاهدات "صدر خليل" در آلبانى، بعنوان ناظر بيگناه بين الملل "جهانى براى فتح"، و بالاخره بعنوان يک کمونيست با بيست سال سابقه تلاش براى نيرو جمع کردن و متحد کردن انسانهايى با زبانها و لهجهها و مدل موهاى مختلف، گمان ميکنم بتوانم با درجهاى اتوريته در مورد جنبه خاصى از مساله ايجاد انترناسيونال کمونيستى اظهار نظر کنم.
18
انترناسيونال کمونيستى بايد وحدتى از نيروهاى کمونيست باشد و نه تجمعى از نيات کمونيستى با زيرنويس به زبانهاى مختلف، و يا ديالوگى ميان انزواهاى کمونيستى. کليد ايجاد يک مرکز بين المللى براى گسترش کمونيسم کارگرى، با هر ساختار و دستور کارى، که بخواهد فراتر از روى کاغذ و پاب محل موجوديت داشته باشد اينست که تشکيل دهندگان اوليه آن بايد نيروهاى سياسى واقعى باشند. اولين سوال من از رفيق آلمانىاى که آمده است با ما انترناسيونال کمونيستى کارگرى بسازد اينست که چه عاملى مانع آنست که او بدوا يک حزب کمونيست کارگرى دخيل در حيات سياسى آلمان درست کند؟ يک سازمان ١٠٠٠ نفره کمونيست کارگرى اکتيو در آلمان نشان ما بدهيد، ما همانروز بين الملل کمونيسم کارگرى را اعلام ميکنيم.
19
بنظر من نقطه عزيمت ما در امر ايجاد انترناسيونال، يافتن، يا کمک به ايجاد، سازمانهايى در کشورهاى مهمتر جهان است که نگرش و برنامه عملى کمابيش مشابه ما در برابر خود گذاشتهاند و دست بکار تاثيرگذارى بر جامعه خويش شدهاند. کارى که ما داريم ميکنيم و به رفيق بهمن اين اتوريته را داده است که رفقاى آلمانى را خبر کند و دور يک ميز بنشاند. بنظر من احياى دوباره مارکسيسم و احياى دوباره ديالوگ و توجه مارکسيستى به اوضاع جهان، امروزه در گرو پيشروى هاى سياسى احزاب کمونيست راديکال شبيه به ما در کشورهاى نسبتا مهم تر جهان است. بينالملل کمونيستى متشکل از محافل چپى که موضوع کار و مخاطبشان خودشانند، که هشت شان در گرو نُهشان است، که دستشان به جايى بند نيست، گرهى از کار ما باز نميکند. حتى فکر نميکنم مجمع نشاط آورى هم باشد.
20
در يک کلمه، گسترش سياسى حزب کمونيست کارگرى ايران - نزديک کردنش به قدرت، تماس با محافل کمونيستى کشورهاى مهمتر براى سوق دادنشان به تشکيل احزاب سياسى فعال با برنامهاى مشابه ما، و قطعا ايجاد تريبونى براى نشر بين المللى ديدگاههايمان و پيدا کردن همفکرانمان، اين بنظر من راه واقعى پيشروى در مسير يک انترناسيونال کمونيستى کارگرى است.
21
با آرزوى موفقيت
نادر (م.حکمت)
١٩ مارس ١٩٩٩
hekmat.public-archive.net #3020fa.html
|
|