رفقاى عزيز کميته مرکزى حزب، اين تزها براى بحث با جمعى از رفقاى کمونيست آلمانى تنظيم شده اند. هدفم از تنظيم اين تزها به راه انداختن پروسه اى به منظور ايجاد انترناسيونال کمونيستى کارگرى است. قصد اين است که با تنظيم اسناد تکميلى و تدقيق تزهاى حاضر اين مباحث در سطحى وسيعتر دنبال شده و اقدامات عملى به منظور تدارک ايجاد بين الملل کمونيستى کارگرى در دستور کار قرار گيرد. حزب ما ميتواند در اين پروسه نقشى کليدى ايفا کند. مشارکت رسمى حزب قطعا عاملى جدى در تسريع و تسهيل اين پروسه خواهد بود. منتظر پيشنهادات و نظرات شما هستم.

اين سند علاوه بر رفقاى کميته مرکزى در اختيار تعدادى ديگر از رفقا و همچنين کميته مرکزى حزب کمونيست کارگرى عراق نيز قرار ميگيرد.

با آرزوى موفقيت براى همگى رفقا، بهمن شفيق، ٤ مارس ١٩٩٩



تزهايى در باره ايجاد حزب بين الملل کمونيستى کارگرى
طرح اوليه، سند شماره يک


توضيح يک مفهوم: "کمونيسم کارگرى" مفهومى است که براى تبيين تمايز با گرايشات کمونيستى اى که رفع همه جانبه و جامع روش توليد سرمايه دارى، مالکيت خصوصى و کار مزدى، موضوع کارشان نيست به کار گرفته ميشود. در عرصه سياست اين يک مرزبندى با کليه واريانتهاى کمونيسم بورژوايى و غير کارگرى از کمونيسم روسى تا چينى و تمام سايه روشنهاى مختلف آنان است. به تبيين مانيفست کمونيسم کارگرى معادل کمونيسم است. به کارگيرى اين مفهوم در چهارچوب تاريخى کنونى معنا دارد و ضرورى است.

تز اول: سرمايه دارى در آستانه هزاره جديد جهان را به سمت آينده اى تاريک و نامعلوم ميبرد. اختلاف بين ثروت و فقر هيچگاه به اين اندازه چشمگير نبوده است و هيچگاه نيز تا بدين حد شرايط مادى براى يک زندگى سعادتمند و در هماهنگى با طبيعت مهيا نبوده است. اما در عين حال چشم انداز ايجاد يک جامعه انسانى نيز هيچگاه تا به اين حد مبهم نبوده.

تز دوم: پايان نظم جهانى دو قطبى به عنوان پيروزى سرمايه دارى بر کمونيسم به طور کلى اعلام شد. هر گونه ايده آزاديخواهى و برابرى به عنوان ايده اى بى اعتبار مورد تهمت و مخالفت قاطع قرار گرفت. به جاى انتقاد بر سيستم نگرشى فردگرايانه حاکم شد که تمام نکبت سرمايه دارى را به پاى افراد منفرد مينوشت. موضوع انتقاد ديگر نه سيستم مسبب فلاکت، بلکه انسانهاى قربانى آن قرار گرفتند. متکى به آخرين دستاوردهاى تکنيکى فرد هر چه بيشتر جاى همبستگى اجتماعى را گرفت. اصل زور به عنوان بالاترين اصل اخلاقى و مبناى زندگى اجتماعى نه تنها در درون يک جامعه، بلکه همچنين در روابط ملل مختلف با يکديگر اعلام شد و روز به روز نيز اجرا ميشود.

تز سوم : مارش پيروزمندانه سرمايه دارى منچسترى تنها زمان کوتاهى به درازا کشيد. در دومين نيمه دهه نود مقاومت در مقابل آن مجددا شکل گرفت. تاريخى که پايان آن اعلام شده بود، يک بار ديگر و به طور غير قابل انکارى خود ظهور خود را اعلام کرد. مارش پيروزمندانه مبلغان "سرمايه دارى ناب" به جنگ دفاعى بورژوازى اى تبديل شد که در سرتاسر جهان از بحران به لرزه درآمده است. شعار طبقه حاکم اکنون مديريت بحران است.

تز چهارم: هر چند جوهر اين اعتراصات را يک روحيه و انتقاد ضد کاپيتاليستى تشکيل ميدهد، جنبش اعتراضى مردم محروم اما با يک چشم انداز تحول جهانى رهايى بخش و رو به آينده سوسياليستى گره نخورده است. در غرب بيش از همه اين اعتراض خود را يا به شکل رشد راسيسيم و جنبشهاى فاشيستى و يا به شکل پروژه هاى سوسيال دمکراتيک رفرم فرموله ميکند. در بسيارى از کشورهاى جهان اين اعتراضات به جنبشهاى ناسيوناليستى و يا مذهبى ختم ميشوند. آنجا که خصلت اجتماعى اعتراضات خود را نمايان ميکند، به خيزشهاى شورش گونه بدون چشم اندازى از موفقيت منجر ميشود.

تز پنجم: متاثر از شکستها و ناکاميهاى متعدد، جنبش کارگرى عليرغم جهانى شدن هر چه بيشتر مناسبات توليدى و عليرغم درهم تنيدگى تمام زوايا و گوشه کنارهاى جهان در يک شبکه ارتباطات و عليرغم يکسان سازى شرايط مادى زندگى کارگران در قالبهاى ملى و حتى محلى محبوس مانده است. مبناى واحد مبارزه و تعلق مشترک انسانهاى کارکن به ظهور نميرسد. جنبش کارگرى ابتکار عمل را در دست ندارد و در مقابل مصافهايى که بورژوازى در مقابل آن قرار ميدهد به عکس العمل دست ميزند. در جايى مسئله ملى، جاى ديگر مسئله مذهب، اينجا راسيسيم و جاى ديگر مسئله زنان و غيره. جنبش کارگرى در کشورهاى مختلف البته با دشمن طبقاتى واحد و سيستمى مشابه در حال جنگ است، اما در ميدانهاى نبرد متفاوت و بدون ارتباط با يکديگر. اين بورژوازى است که ميدان هاى نبرد را تعيين ميکند.

تز ششم: بورژوازى بين المللى در مقابل جهانى عمل ميکند. عليرغم جنگ سخت رقابتى براى تسلط بر بازارها، بورژوازى از نهادها و اشکال سازمانى لازم برخوردار است که به او اجازه ميدهند به عنوان طبقه مسلط جهانى عمل کند. از صندوق بين المللى پول تا بانک جهانى، از اينترپل تا دادگاه بين المللى، از سازمان ملل تا سلسله اى از سازمانها و نهادهاى منطقه اى و تحت رهبرى دولتهاى غربى، بورژوازى جهانى در گوشه وکنار دنيا مراقب برقرارى "نظم و آرامش" است. حضور روزافزون نظامى در به اصطلاح کانونهاى بحرانى بيانى از اين عمل مشترک بورژوازى است. براى بورژوازى مدتهاست که جهانى و فرا مرزى حرکت کردن امرى مشروع تلقى ميشود. نه فقط با توجه به اين واقعيت، باور داشتن به انقلاب موفق کارگرى در توازن قواى کنونى در چهارچوبهاى ملى توهمى بيش نيست.

تز هفتم: فايق آمدن بر اين وضعيت و تشکيل يک جبهه بين المللى بر عليه بورژوازى وظيفه تاريخى جنبش کمونيستى کارگرى در آستانه هزاره جديد است. اين جنبش اما به ميزان زيادى از دور از آن است که وظيفه لحظه حاضر را به دست بگيرد. جنبش کمونيستى کارگرى البته در همه جاى جهان به عنوان يک گرايش پايه اى، به عنوان يک روحيه و انتقاد ضد کاپيتاليستى و کمونيستى در خطوط کلى اش موجود است، اما در بسيارى از کشورها هنوز بر موانع سازمانى و ايدئولوژيکى که مانع از مطرح شدن آن به عنوان يک نيروى اجتماعى هستند غلبه نکرده است. کمونيسم کاگرى، پراکنده و متفرق در سازمانها، محافل و جمعهاى مختلف هنوز به يک نيروى سياسى تبديل نشده است.

تز هشتم: گذار به هزاره جديد فرصتى در اختيار تمام طبقات و اقشار اجتماعى قرار داده است که به يک جمع بندى از تاريخ تاکنونى دست بزنند. استراتژيستها و متفکران گرايشهاى گوناگون بورژوازى مدتهاست که تدارکاتشان براى قرن بيست و يکم را فراهم ديده اند. سال ٢٠٠٠ برشى از تاريخ است که در آن هر نيروى اجتماعى افقها و دورنماهاى خود از آينده بشريت را در مقابل افکار عمومى قرار ميدهد. وظيفه کمونيستهاست که اقداماتى را که مدتهاست انجامشان ضرورى است براى غلبه بر پراکندگى جهانى شان در دستور کار خود قرار دهند و در قالب يک سازمان بين المللى متحد شوند. خطوط زير ميتوانند وظايف و ساختارهاى يک چنين سازمانى را تعريف کنند.

II وظايف و ساختار بين الملل کمونيستى کارگرى

اين وظايف و ساختارها ميتوانند در يک يا دو سند جداگانه تنظيم شوند. از جمله مفاد برنامه اى و سازمانى زير بايد تنظيم گردند:

١- شکل سازمانى: بين المل کمونيستى کارگرى (ب ک ک) حزب بين المللى جنبش کمونيستى کارگرى

٢- وظايف در رابطه با مبارزه طبقاتى: نمايندگى منافع دراز مدت جنبش کارگرى، دخالتگرى در مبارزات روزمره انسانهاى کارکن براى زندگى بهتر. رفرم و انقلاب

٣- خطوط جامعه کمونيستى: جامعه خود گردان انسانهاى آزاد، بدون طبقه و بدون دولت

٤- انقلاب کارگرى: ضرورت، تدارک و سازمان

٥- وظايف دولت سوسياليستى بعد از انقلاب: ساختمان اقتصادى سوسياليسم، اقتصاد متکى بر زمان به عنوان مبناى اقتصادى جامعه سوسياليستى بعد از انقلاب

٦- ساختار سياسى دولت سوسياليستى: آزادى فردى و تکامل فرد، حقوق شهروند در جامعه سوسياليستى، ساختار شورايى دولت

اين نکات ليست کاملى از مفاد لازم در اسناد مورد اشاره را در بر نميگيرند.

علاوه بر اين اقدامات عملى زير بايد مورد بررسى قرار بگيرند: نحوه پيشبرد و تدارک پروسه ايجاد بين الملل، ساختمان و مناسبات در جريان اين پروسه (چه کسانى در اين پروسه شرکت خواهند کرد، معيار ها و مشخصات، تقسيم وظايف، حقوق و وظايف احتمالى)

بهمن شفيق ٤ مارس ١٩٩٩


ضميمه نامه منصور حکمت - ١٩ مارس ١٩٩٩

hekmat.public-archive.net #3020faZ1.html