Status             Fa   Ar   Tu   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  

درباره تنش بين جمهورى اسلامى و طالبان

مصاحبه با راديو انترناسيونال استکهلم - سپتامبر ١٩٩٨


راديو انترناسيونال: در بيانيه اصول سياست حزب کمونيست کارگرى ايران و همچنين گفتگوى شما راجع به اين مساله در ايسکرا علاوه بر تنش و احتمال جنگ بين رژيم اسلامى ايران و طالبان، توجه ويژه اى به پديده طالبان و بعد منطقه اى آن شده، چرا طالبان مورد توجه خاصى قرار گرفته و اين توجه در مورد شاه مسعود و ربانى و بقيه نيست؟
4
منصور حکمت: بنظر من مساله آنقدر بر سر شاه مسعود و ربانى و غيره نيست که بر سر يک کاسه شدن وضعيت قدرت در افغانستان و مسجل شدن حکومت يکى از اين باندهاست، بخصوص باند طالبان که بطور نسبى از همه ارتجاعى تر و عقب مانده تر است. اگر از يک زن افغانى بپرسند در چه شرايطى ميخواهى زندگى کنى، بالاخره بين اين حالتهائى که در افغانستان ميتواند پيش بيايد طالبان را آخر ليست خود قرار ميدهد. در نتيجه بعنوان يک عده آدم که در اين منطقه زندگى ميکنند، من شخصا و فکر کنم خيلى از کسانى که ناظر اين اوضاع هستند نگرانند از اينکه طالبان قدرتش در افغانستان يک کاسه بشود و تبديل به جمهورى اسلامى ثانى اى بشود که ديگر زير سوال نيست، ميتواند سفارتخانه داير کند، وزارت فرهنگ داشته باشد، شروع کند ماليات گرفتن، زندانها و دادگاههايش را سازمان بدهد و غيره. تا وقتيکه طالبان صرفا نيروئى است در صحنه افغانستان، اميد به شکست خوردن و عقب راندنش هست ولى اگر بنا باشد بعنوان يک دولت در افغانستان مستقر شود آنوقت نه فقط مردم افغانستان بلکه هرکس که خودش را جاى مردم افغانستان بگذارد، از چنان وضعيتى شوکه ميشود. در نتيجه طالبان و يک کاسه شدن قدرتش پديده مهمى است، و قطعنامه ما و بحثى که من در مصاحبه با نشريه ايسکرا کرده ام دقيقا متوجه به اين است که يک بعد مهم اين تنش بين جمهورى اسلامى و طالبان ميتواند اين باشد که در راه يک کاسه شدن قدرت طالبان در افغانستان سنگ بيندازد و فرجه هايى را باز نگه دارد براى انسانهاى باشرف که بتوانند در اين وضعيت دخالت کنند.
5
راديو انترناسيونال: از زاويه مردم افغانستان نگاه کنيم، در آن مصاحبه گفته ايد اگر بريگاردهاى سرخى وجود ميداشت ميبايست ميرفتند و کار طالبان را يکسره ميکردند ولى بريگاد سرخى نبود، جمهورى اسلامى از راه رسيد و عنوان رهائى بخش به خود داد. صرف طرح اين مساله آيا مدالى نيست که به جمهورى اسلامى با گشاده نظرى داده شود؟
6
منصور حکمت: اينطور نيست چون ما حرف خودمان را ميزنيم، واضح است که هر کسى بخواهد ميتواند هر حرفى را بچسباند و ادعا کند که از اين بحث آن در مى آيد. حرف ما خيلى مشخص است؛ اولين بند بحث من و قطعنامه اين است که ما طرفدار سرنگونى هر دو رژيم هستيم، ما وجود اينها را ننگ ميدانيم بر صفحه تاريخ بشريت، ما در کار سرنگونى اينها هستيم، ما جريانى در قطب دشمن و مقابل اينها هستيم. حال به تنش اينها نگاه ميکنيم ببينيم در مجموعه معادلاتى که نه دو طرف بلکه چند طرف دارد، که يکطرف آن خود ما هستيم، چه تاثيرى ميگذارد؟ مدال اگر بدهيم به خودمان ميدهيم. ما هميشه به جنبش آزاديخواهى مدال داده ايم، به جنبش سوسياليستى مدال داده ايم. چطور ممکن است کسى از بحث ما اين را در بياورد که گويا به جمهورى اسلامى مدال داده شده، صرفا براى اينکه معتقديم قدرت طالبان ممکن است از اين طريق زير سوال برود و دوباره صحنه سياسى افغانستان باز بشود. اين مدال نيست، اين بيان يک فاکت است يک فاکت ساده. اگر تاجيکستان نيروهايش را برده بود يا روسيه نيرويش را برده بود ما همين حرف را ميزديم که اين تنش، اين بسيج نيرو، بطور عينى کمک ميکند که صحنه سياسى افغانستان باز بشود بخاطر اينکه بسيج نيروى قبلى پاکستان را که داشت اين قضيه را يک کاسه ميکرد خنثى ميکند. بعنوان يک عده آدم عاقل که ميتوانند به صحنه نگاه کنند و دوست ندارند طالبان در افغانستان سر کار بيايد، همانطور که دوست نداشتند جمهورى اسلامى در ايران سر کار بيايد، به اين قضيه نگاه ميکنيم و ميگوئيم تحول جالب و قابل توجهى است. اگر در حين جنگ ضدفاشيستى پارتيزانهاى فرانسه با ارتش هيتلرى، معلوم شود که هيتلر و موسولينى به جان هم افتاده اند، بدون اينکه کسى مدالى به کسى بدهد ممکن است جنگ هيتلر و موسولينى را به فال نيک بگيرد و بگويد اين باعث تضعيف دو طرف ميشود يا فرجه هايى را براى دخالت ما باز ميکند. ديدن اين فاکت بنظر من نشان دهنده بينش داشتن است نه جبهه گيرى خاصى به نفع يکى از اين دو طرف.
7
راديو انترناسيونال: کلمه "فال نيک" را استفاده کردى، من ليستى از کلماتى که در رابطه با اين تنش استفاده کرده ايد را انتخاب کرده ام: "علاقمندى به قضيه" و "به فال نيک گرفتن" و غيره، تو در برنامه و نوشته هاى خودت با آلياژ بسيار بالائى از انساندوستى و آسايش انسانها، حرمت و ارزش جان انسانها صحبت ميکنى، از طرف ديگر پديده اى اتفاق افتاده و شما به يک جنگ با تعبير "فال نيک" اشاره ميکنيد، چه سرپلى بين اينها وجود دارد؟
8
منصور حکمت: خيلى روشن است، اينکه خيلى روشن است، شما به بحث "بريگاردهاى سرخ" نگاه کنيد، اگر ما نيرويش را داشتيم که يک ارتش سرخ از زحمتکشان جهان بسيج کنيم. از هر آدمى که فکر ميکند بايد رفت زن افغانستانى را از زير دست طالبان بيرون کشيد، بايد رفت به جنبش مردم آنجا کمک کرد، وارد جنگ ميشديم. جنگ کلمه اش وحشتناک بنظر مى آيد و واقعيتش هم تلخ است ولى يک جائى دقيقا انساندوستى حکم ميکند که ما بخاطر آن وارد جنگ شويم. من ميفهمم که يک مکتب آرامش طلبى در اروپا از خيلى وقت پيش، از قرن نوزده، وجود داشته است که معتقد است به هر مساله اى بايد به تدريج و با آرامش رسيد. اما اين مکتبى نيست که من قبول کرده ام و حزبى نيست که من در آن عضو شده ام، و فکر ميکنم نود در صد مردم دنيا بخصوص کسانى که زير فشارهاى سياسى و نژادى و قومى هستند معتقدند بايد جنگ کرد براى اينکه انساندوستى را متحقق کرد. بنظر من اين نهايت پشت کردن به انساندوستى است اگر کسى حاضر نشود به طالبان جنگ اعلام کند. اگر ما حکومت کارگرى در ايران تشکيل ميداديم، اگر جمهورى سوسياليستى در ايران تشکيل ميشد، يکى از اولين اقداماتش اعلام جنگ به طالبان بود، يکى از اولين اقداماتش بسيج نيرو بود براى برچيدن طالبان، تا آن حدى که بتوانيم. واضح است اگر پاکستان به پشتيبانى اش در بيايد و اگر مساله حساسيت هاى وسيعى در منطقه بوجود بياورد ما هم نيرويمان را محاسبه ميکنيم. ولى بنظر من کسى که ميرود وارد جنگ ميشود با فاشيستهاى اسپانيا، کسى که با طالبان وارد جنگ ميشود، کسى که با آپارتايد در آفريقاى جنوبى اعلام جنگ ميکند، کسى که به اشغال کردستان اعلام جنگ ميکند، دارد از انسانيت دفاع ميکند نه اينکه آن را زير سوال ببرد. با همين استدلال ميشود از حزب دمکرات پرسيد چرا شما به جنگ جمهورى اسلامى ميرويد مگر نمى بينيد جنگ قربانى هاى انسانى بجا ميگذارد؟ به شما خواهد گفت دوست عزيز! انسانيت يک لحظه نيست، انسانيت يک واقعيت سياسى - اجتماعى است که بايست آن را متحقق کرد. براى اينکه زن افغانستانى، مرد افغانستانى از زير يوغ اسلام نکبت بار طالبان از زير يوغ سرکوب عشيره اى قبيله اى افغانستان، نه فقط طالبان بلکه بقيه دارودسته هاى اوباش در افغانستان بيرون بيايد بايد يک جماعتى عليه آن جنگ اعلام کنند، نمى گويم اين همان جنگى است که جمهورى اسلامى اعلام ميکند، دارم جواب سوال کلى شما را درباره رابطه جنگ و انسان دوستى ميدهم، دقيقا از يک موضع انسانى است که بايد وارد جنگ با طالبان شد. دقيقا از يک موضع انسانى است که افتادن يک شيطان ديگر به جان طالبان و تضعيف طالبان را ميتوان بعنوان يک پديده مثبت نگريست و گفت ما فکر ميکرديم صحنه سياسى افغانستان دارد بسته ميشود، فکر ميکرديم اى داد بيداد طالبان است و مردم افغانستان و بيست سال ديگر مثل سرنوشت ما و بدتر و کثيف تر از اين سرنوشتى که ما داريم، بيست سال زن اجازه نداشته باشد بيايد بيرون کار کند که شيرخشک براى بچه اش بخرد، دارند يک نسل را به مرگ محکوم ميکنند، آدمها را در خيابان از چنگک آويزان ميکنند، معلوم است که بايد وارد جنگ شد. اگر کسى بگويد من آرامش طلبم، جواب ما به آرامش طلبان دنيا که عليه انقلاب و عليه قيام مردم و دست زدن به قهر براى تغيير اوضاع تبليغ ميکنند که اين انسانى نيست، هميشه اين بوده که نهايت انسانيت و بالاترين شاخص انسانيت اينست که کسى حاضر باشد از جان خودش و رفاه و آسايش خودش بگذرد براى اينکه اين وضعيت را تغيير بدهد. وارد جنگ براى تغيير جهان بشود.
9
راديو انترناسيونال: برميگرديم به مساله جمهورى اسلامى و طالبان، شما در مصاحبه تان با ايسکرا اشاره کرده ايد که اگر به اين موقعيت با هشيارى برخورد بشود ميتوان بخوبى از آن استفاده کرد، اين هشيارى چه نوعى است؟
10
منصور حکمت: بنظر من اولين هشيارى اينست کسى از موضع فابيانيسم بريتانياى صد سال پيش سراغ اين قضيه نرود که آى شلوغ ميشود، تازه قسط يخچالمان دارد تمام ميشود، تازه جاگير شده ايم اينجا، ميخواهيم به جهان دمکراسى ثابت کنيم که اگر چپى بوده ايم حالا انساندوست شده ايم. بياييم دخالت را محکوم کنيم، بياييم نيرو بسيج کنيم و اينها را به آرامش و صلح دعوت کنيم. اولين نشان هشيارى اينست که بفهميم اين سم است براى انسانيت در منطقه. اگر شما در مقياس منطقه اى فکر کنيد و واقعا دلتان براى مردم افغانستان سوخته باشه و واقعا فکر نکنيد شرايط افغانستان على السويه است و ميشود چندين ميليون مردم آنجا در آن وضعيت زندگى کنند و من و شما در خانه خودمان آزاد باشيم، اگر کسى اينطور فکر کند ميگويد اين تنش وضعيت مناسبى را پيش آورده است، اگر اين وضعيت اجازه بدهد کمونيستهاى افغانستان در مناطقى خودشان را جمع و جور کنند، اجازه بدهد نيروهاى مخالف طالبان دوباره مزار شريف و باميان را بگيرند و طالبان از موقعيت "دولت" به موقعيت نيرويى که تا ديروز بوده تقليل پيدا کند و در نتيجه صحنه سياسى افغانستان، که داشت ميرفت بسته شود، جا پيدا کند براى يک نوع، اگر نه پلوراليسم، بهرحال امکان دخالت همه؛ اين به نفع ماست. ما بايد اين کار را بکنيم. اگر افغانستان دوباره باز بشود و کنترل طالبان روى بعضى مناطق سست بشود، امکان ميدهد چهار تا آدمى که ميخواهند بروند براى نجات افغانستان کار کنند، بتوانند آنجا نيرو جمع کنند، تبليغات کنند، اگر کسى از دست طالبان ناراحت است شايد بتواند شبانه جانش را با دندانش بگيرد و برود در آن منطقه زندگى کند، اقلا با يک درجه ايمنى بيشتر و انسانيت بيشتر. اينها همه يعنى هشيارى.
11
در رابطه با ايران هم اين هشيارى معنى مهمى دارد. فرض غلطى که در بحث عده اى هست اينست که گويا رژيم ايران شرايط جنگى و اوضاع فوق العاده اعلام ميکند، بگير و ببند ميشود و فضا بسته ميشود و اين به نفع جناح خامنه اى است و اوضاع را در ايران اختناق آميز ميکند. حتما عده اى سعى ميکنند اين کار را بکنند، شک نيست. ولى جنگ با طالبان جنگ با عراق يا پاکستان نيست که بتوانند استنتاجات کشورى براى ايران بکنند و بگويند شما در دزفول بايد بيشتر کار کنيد جانم! شورا پورا ماليده جانم! يا هرچه که سابق مى گفتند يا فرضا فلان روزنامه را در تبريز بايد ببندند چون جمهورى اسلامى در مرز خراسان با گروههاى پارتيزانى طالبان مشغول جنگ و گريز است. اين قضيه اين برد را ندارد. از آن طرف چيزى که دارد، و در صحبت سران رژيم ميشود بخوبى ديد، اينست که کسيکه ميخواهد به جنگ طالبان برود عليه طالبان تبليغ ميکند و يک رگه تبليغ رژيم عليه طالبان اينست که اينها قشرى و عقبمانده اند، تلقى درستى از اسلام ندارند، خون بچه هشت ساله را مباح ميدانند، با زن اين رفتار را ميکنند و غيره. فکر کنيد اگر بلندگوهاى رژيم حتى يک در صد آنچه را که تا حالا از افغانستان منعکس ميشود را بعنوان يک روايت غلط از اسلام تبليغ کنند که خود خامنه اى دارد اين کار را ميکند، چقدر فضاى جامعه براى فحش دادن و حمله عمومى به اسلام خود رژيم جمهورى اسلامى و به همان قشرى گرى از نوع ايرانى اش بازتر ميشود. نميتوان به جنگ طالبان رفت، يک جناح اسلامى به جان يک جناح ديگر اسلامى بيفتد، که افتاده است، بدون اينکه فضا براى تبليغات عليه کل شان و فصل مشترکشان در جامعه باز بشود، و تا همين الان اين شده. همين امروز در ايران وقتى عده اى تظاهرات ميکنند و شلمچه اى ها و انصار حزب الله به آنها و به تجمعات مردم اينجا و آنجا حمله ميکنند، شعارى که عليه آنها داده ميشود اينست: طالبان! طالبان! پس خيلى روشن است و عقل زيادى نمى خواهد که اين از نظر تبليغى، رژيم جمهورى اسلامى را در آمپاس قرار ميدهد و هر کس در ايران، در تهران، بخواهد به قشرى گرى رژيم و به وضعيتى که اينها سر زنان در آورده اند حمله کند، خيلى راحت ميتواند استناد کند که اين همان کارى است که طالبان ميکند و سپاه پاسداران به جنگشان رفته است. اين بطور جدى موقعيت ايدئولوژيکى رژيم را دشوار ميکند. بحث خيلى ساده اى است، وقتى يک جريان مذهبى با يک جريان مذهبى ديگرى جنگ ميکند شکافها در درون صف مذهبى باز شده و از اين شکاف آدمهاى هوشيار ميشود رخنه کنند و فعاليت کنند.
12
راديو انترناسيونال: در صحبت هايى که عليه مواضع تو مطرح ميشود بلافاصله زوم ميشود روى جنگ. اگر بريگاردهاى سرخ باشد، دفاع از کردستان باشد، اين قابل پذيرش است ولى اينجا جمهورى اسلامى است، بحث سر سربازگيرى است، سر خمپاره و توپى است که فرود ميايد، تلفاتى است که بهرحال مردم فرزندان خودشان را در جبهه ها از دست ميدهند. چطور ميشود اين را پذيرفت؟
13
منصور حکمت: ببينيد اين جنگ جمهورى اسلامى با طالبان است و نه جنگ مردم ايران، در نتيجه ما بحثمان اين نيست که مردم از اين جنگ استقبال کنند و به جبهه بروند. سپاه پاسداران يک سازمان داوطلب است. ما هر جا هر چه را بخواهيم در اين روند محکوم مى کنيم و هر چه را نخواهيم محکوم نمى کنيم. آن چيزى که ما محکوم مى کنيم خمپاره باران است، سربازگيرى اجبارى است ولى نفس اينکه حزب الله ايران با حزب الله افغانستان به جان هم بيفتند قابل محکوم کردن نيست. شما نميتوانيد جنگشان را محکوم کنيد بدون اينکه بر صلحشان حکم مشروع بزنيد. کسى که ميايد الان تنش بين طالبان و جمهورى اسلامى را محکوم مى کند دارد مى گويد صلح شما پذيرفتنى است. دارد ميگويد اگر بنشينيد و به صورتى اختلافتان را حل و فصل کنيد از نظر من مشروعيت دارد اين چيزى است که اين دوستان متوجه نمى شوند. ما نمى توانيم پروسه اى را محکوم کنيم بدون اينکه شرايط قبل از شروع اين پروسه را مشروعيت داده باشيم. اين اشکال کار است. جنگ است و در جنگ توپ و خمپاره ميايد، بايد عليه اين فعاليت کرد بايد عليه بردن اين جنگ به محيط زندگى و کار مردم فعاليت کرد. ولى اينکه نيروى الله اکبر جمهورى اسلامى به جنگ نيروى الله اکبر طالبان برود، من و شما چرا بايد غصه اش را بخوريم؟
14
راديو انترناسيونال: ببينيد تا آنجا که به حرکت عليه جنگ بين دولتها و يا جريانات مربوط مى شود سبک و روش شناخته شده و کلاسيکى وجود دارد. مردم ميايند حرکت ضد جنگ ترتيب مى دهند و عليه جنبه هاى مختلفش...
15
منصور حکمت: اينطور نيست البته. ببينيد امريکا در يک مقطعى برخلاف ميل اکثريت مردمش وارد جنگ عليه آلمان هيتلرى شد ممکن است مردم آريزونا، مردم کاليفرنيا، مردم تگزاس که بايد سربازى مى رفتند از اين ماجرا بشدت ناراحت بودند. آمريکا آن موقع هم يک نيروى مترقى جهان نبود. آن موقع هم يک نيروى امپرياليستى رو به رشد بود. من و تو که در فرانسه زير اشغال نازى ها بسر مى بريم ممکن است بگوئيم که اگر امريکا وارد جنگ بشود ما شانس برد داريم. خودتان را توى اين شرايط بگذاريد. اگر تمام جهان و تمام مقوله انسان دوستى و تمام مقوله بينش سياسى، به اين خلاصه ميشد که چه کسى مى توانست بدون اينکه از دماغ کسى خون بيايد اين شصت سال عمرش را طى کند، مطمئنم سياستمدار شدن يا حتى آزاديخواه شدن کار سختى نبود. ميگفتند آقا جنگ نکنيد شلوغ نکنيد بگذاريد ظالم و مظلوم و ظالمين با هم، همه در آرامش بسر ببرند! اما ما در يک روند در حال حرکت هستيم. ما خودمان قصد سرنگونى طالبان و قصد سرنگونى رژيم را داريم. اگر رژيم با ما جنگ نکند ما مجبوريم يک جائى برويم با رژيم جنگ کنيم و باز توپ و خمپاره و غيره ميايد. در انقلاب هم توپ و خمپاره ميايد. کسانى که براى مثال از اين آرامش طلبى و تشنج زدايى بين طالبان و جمهورى اسلامى دفاع مى کنند دقيقا ممکن است کسانى باشند که کاملا به مشى پيشمرگانه در کردستان معتقدند. مگر شما وقتى با جمهورى اسلامى دست به اسلحه مى بريد توپ و خمپاره به سنندج نمياندازد؟ اگر کسى بيايد به شما بگويد آقا جنگ نکن، مثل کسى که دارد امروز مى گويد جلو اين جنگ را بگيريد، چون توپ و خمپاره مى آيد چه جوابى به او ميدهيد؟ يادتان نرود که بدون توپ و خمپاره در افغانستان در روز اين قدر آدم کشته ميشوند، بدون توپ و خمپاره در افغانستان اين قدر آدم دارند سرکوب ميشوند، توپ و خمپاره در اين واقعيت تغييرى بنيادى نمى دهد. در ايران که اصلا بعيد ميدانم توپ و خمپاره طالبان به تهران بخورد. ولى در افغانستان، مردم افغانستان بنظر من تعداد زيادى از آنها، از اينکه هر نيروى خارجى، کثيف ترين نيروى خارجى، شرايطى را بوجود بياورد که طالبان قدرت يک کاسه اش زير سوال برود و مجبور شود برود پاى پذيرش نوعى فضا براى ساير فراکسيونها و نيروها استقبال مى کنند. من و شما ممکن است با طالبان در اخبار روزنامه ها برخورد داشته باشيم، ولى آنها بايد با طالبان در زندگى و شهر خودشان برخورد داشته باشند و هر شيطانى درى را برايشان باز کند ممکن است استقبال کند. گفتم جنگ هميشه توپ و خمپاره دارد ولى حتى در قاموس همه کسانى که در قبال اين مساله موضع آرامش طلبانه و تشنج زدايانه گرفته اند، در قاموس همه آنها جنگهاى قابل دفاع وجود دارد، جنگهاى مفيد وجود دارد، جنگهاى عادلانه وجود دارد. در همه اين جنگها توپ و خمپاره وجود دارد. هر طور کسى از کشيده شدن امريکا به جنگ عليه آلمان هيتلرى استقبال مى کند با علم به اينکه نه طرفدار آمريکاست و نه هيتلر، اين جنگ را هم ميتواند براى خودش توجيه کند.
16
راديو انترناسيونال: اجازه بده يک ذره ديگر قطبى اش بکنم؛ اينجا با خارج از جريان ايستادن اين صحبت ها را مى شود مطرح کرد، ولى بياييم جايمان را عوض کنيم فرض کنيم آژيتاتور حزبى در شوراى کفش ملى ايستاده و رو به مردمى که به قول خودتان از سر اومانيسم شان ضد جنگ هستند چه بايد بگويد؟ مواضع حزب را چگونه بايد بگويد؟
17
منصور حکمت: بايد بگويد مردم! اين جنگ، جنگ دو جريان اسلامى است، مرگ بر هر دوشان باد! هردوشان بايد سرنگون بشوند. اگر آمده بودند براى سربازگيرى بايد بگويد ما سرباز جنگ مسلمانها نميشويم، ما سرباز جنگ ارتجاع اسلامى نمى شويم، برويد با نيروهاى خودتان جنگ کنيد. اگر بخواهند جنگ را به شهرها بکشند مى گويد جنگ را ببريد بيرون، اگر بخواهند فضا را ميليتاريزه کنند عليه شان مبارزه مى کند. ولى فرق هست بين مبارزه کردن عليه ميليتاريزه شدن محيط کار و زندگى و عليه سربازگيرى و مبارزه عليه اجحافات ناشى از جنگ با دعوت کردن از مسلمانان که آقايان حجت الاسلام ها تشريف بياورند بنشينند دور اين ميز من هم حاضرم مبصر شوم، خودم سازمان ملل را دعوت کرده ام، آشتى کنيد. اين يعنى چى؟ يعنى اگر اينجا جنگ نکنيد شرايط آشتى کنانتان مورد قبول ماست. اين است اصل قضيه. کسى که تا به احتمال جنگ برميخورد، ناگهان ياد اين مى افتد که بگويد نبايد جنگ کنند، اين تصور را دارد، و اين پيام را به جامعه مى فرستد، که رفع خصومت اينها و آشتى کردن اينها و پيداکردن روشهاى مسالمت آميز براى حل اختلاف اينها در حيطه قلمرو مشروع برايش قرار دارد. مائى که از همان اول مى گوئيم که هر دو را مى خواهيم سرنگون کنيم به سادگى مى توانيم از اين حرف بزنيم که اين دوتا نيرويى که مى خواهيم سرنگون کنيم اکنون به جان هم افتاده اند، مردم! خودتان را از زير دست زيان ها و مخاطرات اين درگيرى کنار بکشيد و در عين حال با علاقه اين قضيه را دنبال کنيد براى اينکه براى همه مان، فرجه هايى براى پيشرفت بوجود مى آورد.
18
راديو انترناسيونال: من به اين جريانات سياسى که گوشه اى از اطلاعيه و مصاحبه خودت اشاره داشت بر مى گردم آنجا عمدتا عنوان مى شود که ضد جنگ بودن و يا حرکت ضد جنگ روحيات ضد جنگ که وجود اينها عليه جمهورى اسلامى اند و تقويت اين مى تواند عرصه عليه جمهورى اسلامى را تنگتر کند از نظرت چه اشکالى دارد چه اشکالى ميشود گرفت؟
19
منصور حکمت: اين ضديت مردم با خود جمهورى اسلامى است که آنها را به ضديت با جنگ ميکشاند و نه بر عکس. مردم مخالف جمهورى اسلامى از حرکت رژيم استفاده ميکنند و به درست بايد استفاده بکنند تا عليه اش تبليغات بکنند. ولى اگر حکومت ايران يک حکومت سوسياليستى بود، اگر حکومتى کارگرى بود، اگر مبتنى بر اراده و راى آزاد خود مردم بود و چنين حکومتى به طالبان اعلام جنگ مى کرد فکر مى کنيد همين مردم مخالفت مى کردند؟ خير، بسيارى داوطلب مى شدند بروند جنگ براى اينکه کمک کنند مردم افغانستان نجات پيدا کنند. بنظر من اين جنگ جمهورى اسلامى با طالبان نيست که مردم را به صحنه اعتراض عليه جمهورى اسلامى ميکشد، بلکه جنگ مردم با جمهورى اسلامى است که مردم را عليه جنگ رژيم با طالبان به ميدان ميکشد. اگر جمهورى اسلامى يک جو مشروعيت داشت، اگر جمهورى اسلامى يک حکومت معمولى بود، نطير مثلا حکومت يونان، آنوقت حمله به ارتجاع کثيف و مخوفى که کنار مرزش داشت رشد ميکرد، ممکن بود از نقطه نظر مردم خود همان کشور يک اقدام درست در ديپلماسى بين المللى باشد. ممکن بود خود مردم بگويند که آقاجان شما اينجا ايستاده ايد و دست روى دست گذاشته ايد، و بيخ گوشتان يک کشور اسلامى دارد بوجود مى آيد با مرتجع ترين قوانين، شما بايد کارى بکنيد. آخر ناسلامتى دولت همسايه اينهاييد. مى خواهم بگويم اگر مردم براى جمهورى اسلامى مشروعيت قائل بودند، به طريق اولى براى درگيرى و فشارش به طالبان هم مشروعيت قائل بودند. ولى چون مشروعيت برايش قائل نيستند و از هر فرصتى براى سرنگونى اش استفاده مى کنند. فردا هر کارى در اين زمينه بکند عليه اش هستند. من تصور نميکنم مردم رشت و اروميه يا تبريز فکر مى کنند که وقوع جنگ با طالبان قرار است روى زندگى روزمره شان و روى قيمت مواد غذايى تاثير بگذارد.
20
راديو انترناسيونال: من يک سوال مى خواستم مطرح کنم در رابطه با نيروهاى سياسى. شما در خود اين گفتگو يا اطلاعيه بندى را اختصاص داده ايد به نيروهاى سياسى، وقتى آدم نگاه ميکند يک مجموعه سازمانها و ارگانها و شخصيتها و نويسنده ها اين را يکى از شاخصهاى حرکت راديکالشان عليه جمهورى اسلامى، حرکت دسته جمعى شان عليه جمهورى اسلامى گرفته بودند، ولى از نيش حمله انتقاد حزب در امان نبوده اند، چرا؟
21
منصور حکمت: دليلش را گفتم. بنظرم تحولاتى در سيماى فکرى چپ اپوزيسيون در ايران و يا اپوزيسيون سابقا چپ در جريان است که بايد دقيقا آن را شناخت. اولينش اينست که ميخواهند ثابت کنند که از روشهاى گذشته خود بـُريده و دموکرات شده اند، همانطور که در زمينه تئورى ميخواهند ثابت کنند که از مارکس بُريده اند و قوانين بازار را دارند بهتر درک ميکنند و محاسنش را بهتر تشخيص ميدهند، همانطور در عرصه فکرى هم از روشهاى گذشته اى که بنظر خودشان مذموم بوده، دارند مى بُرند، اثبات اينکه "ما دموکراتيم" اثبات اينکه آرامش طلبيم، اثبات اينکه پلوراليستيم، اثبات اينکه ما به آزادى بيان اعتقاد داريم، اينها الان يک کيش است. و اين اثبات دارد بنظر من به طريق بسيار پيش پا افتاده و بسيار بورژوائى صورت ميگيرد. يک کمونيست نميتواند بطور کلى مخالف جنگ باشد ولى اينها چنين تصويرى از خود ميدهند. يک کمونيست نميتواند بطور کلى موافق اين باشد که هر کسى بيايد و حرفش را هر جا بزند. در بسيارى موارد ميرود مردم را بسيج ميکند که جلوى حرف يک کس را بگيرد، پيکت ميکند، تظاهرات ميکند، اما اينها معتقدند اگر فردا متهمين دادگاه نورنبرگ در آلمان زنده بشوند بايد به آنها اجازه داد، وقت داد که يکبار ديگر حرفهايشان عليه مردم و عليه قربانيانشان در آشويتس بزنند. اين منتاليته، اين قالب فکرى، به اين چپ سابق غالب است. اما ما به اين اردوگاه تعلق نداريم. ما جزو توابين سياسى بعد از سقوط بلوک شرق نيستيم، اينها هستند. اينها جرياناتى هستند که فکر ميکنند در نمايشنامه اى که در دنياى امروز دارد بازى ميشود، نقش اول را به کسانى ميدهند که نشان داده باشند دندانى براى گاز گرفتن ندارند، گوش شنوائى براى شنيدن هر مزخرفى دارند، آدمهاى آرامش طلبى هستند و نميخواهند وضع موجود را بهم بزنند، فقط ميخواهند يک چيزهايى تغيير کند و دوست دارند با موافقت بالا تغيير کند. اين اپوزيسيون که ما درباره اش حرف ميزنيم ککش نميگزد که طالبان در آن کشور سر کار است. چون اگر آدمى مساله اش اين باشد که طالبان دارد ميآيد سر کار و مثلا هند به طالبان اخطار ميداد و در مرز نيرو متمرکز ميکرد، آن روز با خوشحالى ميرود خانه و به همخانه اش ميگويد مژده که معلوم نيست طالبان بتواند مستقر بشود. ولى مساله اينها طالبان نيست، بلکه اين است که نشان بدهند که متمدنند و دموکراتند، نشان بدهند که آرامش طلبند. اينها بنظر من سوراخ دعا را گم کرده اند. ما به اين جمع تعلق نداريم و مهم نيست که اين طيف خاص چپ سابق که الان کوس دموکراتيزم ميزند راجع به ما چه فکر ميکند و يا راجع به اين کشمکش چه فکر ميکند. ما با اينها مقابليم. ما و اينها در دو اردوگاه سياسى هستيم. ما کار خودمان را پيش ميبريم. ما از اين قطبى شدن ديدگاهها استقبال ميکنيم. بگذاريد مردم افغانستان، مردم ايران، بدانند که حزب کمونيست کارگرى يک حزب ضد اسلامى است، حزبى است که ميخواهد ننگ اسلام سياسى يا اسلام فعال در قلمرو دولت را از منطقه پاک بکند، بگذاريد بدانند که حزب کمونيست کارگرى دوست دارد اينها را برچيند و اگر تفرقه در جنبش اسلامى بوجود بيايد و نيروهاى مسلمان روبروى هم قرار بگيرند و به هم فشار بگذارند، حزب کمونيست کارگرى از اين موضع حرکت ميکند که ما بايد چطور دخالت بکنيم. ما اين را شکافى در اردوگاه مقابل خودمان ميبينيم. ما بعنوان يک عده آدم آزاديخواه کمونيست، بعنوان کسانى که ميخواهيم دنيا را از دست طالبان ها و جمهورى اسلاميها در آوريم، کسانى که ميخواهند مردم آزاد باشند و زندگيشان را بکنند و اين نکبت روى سرشان حاکم نباشد، خيلى ساده ميگوئيم ببينيد سير قدرت يابى بلامنازع طالبان که با تصرف مزار شريف و باميان ديگر داشت قطعى بنظر ميرسيد، الان با يک خودنمايى جمهورى اسلامى با يک قطعنامه جمهورى اسلامى دچار وقفه شده و ممکن است شکافهايى ايجاد شود. من شخصا تفرقه در جنبش اسلامى را به اتحاد در جنبش اسلامى ترجيح ميدهم. از موضع اومانيسم، از موضع آزاديخواهى، ميگويم من دوست دارم صف فاشيستها متفرق باشد، من دوست دارم اردوى اسلام متفرق باشد، من دوست دارم بجاى يک امام، ٨٠ تا امام داشته باشند که به جان هم بيفتند. براى اينکه اين کمک ميکند بيل را بگذاريم زير همه شان و همه شان را از صحنه پاک کنيم. اين به مردم آگاهى ميدهد. جنبش متحد اسلامى به چه درد من ميخورد، جنبش اسلامى اى که ياد گرفته باشد برود در کنفرانسهاى بين المللى و اختلافاتش را از طريق مسالمت آميز حل و فصل کند به چه درد من ميخورد؟



hekmat.public-archive.net #1935fa.html