Status             Fa   Ar   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  
مصاحبه بمناسبت دهمين سالگرد تشکيل حزب کمونيست کارگرى ايران

(بخش اول)

ما به پرچمدار کمونيسم در ايران امروز تبديل شده ايم

فاتح بهرامى: ٣٠ نوامبر امسال دهمين سالگرد تشکيل حزب است. دهسال پيش، در شرايطى که از فروپاشى بلوک شرق مدت زيادى نگذشته بود و هجوم نظرى و سياسى سرمايه دارى جهانى به انديشه سوسياليستى و آرمانهاى آزاديخواهانه بشر سيماى سياسى جهان را ترسيم ميکرد، در جريان اختلافات درونى حزب کمونيست ايران در دوره جنگ خليج شما اعلام کرديد که از آن حزب جدا ميشويد و حزب ديگرى درست ميکنيد، حزب کمونيست کارگرى ايران محصول اين تصميم بود. امروز پس از يک دهه ارزيابى شما از اين تصميم و جايگاه حزب چيست؟

منصور حکمت: صحت اين تصميم اکنون ديگر بايد براى همه عيان باشد. اعلام جدايى من از حزب کمونيست ايران براى تشکيل حزب کمونيست کارگرى و بعد پيوستن اکثريت رهبران و کادرها و فعالين آن به حزب جديد، همانطور که همانموقع در مقطع جدايى گفتم، از نظر من يک تصفيه مثبت بود. ايجاد يک حزب جديد يک راه سياسى اصولى و واقعبينانه براى تصفيه حزب قديم بود. بجاى تصفيه تشکيلاتى، ما همفکران خود را که اکثريت آن سازمان بودند به حزب نوينى برديم. آن روز ها برخى به ما خرده ميگرفتند که شما که در حزب کمونيست ايران اکثريت داريد چرا سياست خود را در همان حزب دنبال نميکنيد. تحليل ما اين بود که حزب کمونيست ايران ائتلافى از جنبشها و گرايشات اجتماعى گوناگونى است که کمونيسم کارگرى فقط يکى از آنهاست. گرايشات اجتماعى ديگر را نميتوان با تصميمات تشکيلاتى و "مديريت صحيح" به پياده کردن سياستهايى وادار کرد که خلاف منافع خود ميبينند. وقتى قطب سرمايه دارى در شوروى آغاز به فروريختن کرد، مارکسيسم خواه نا خواه در سطح جهانى زير فشار قرار گرفت و نفوذ و اعتبار خود در ميان ناراضيان و جنبشهاى سياسى مختلف را از دست داد. "از مد افتاد". گرايشات غير مارکسيستى در حزب کمونيست ايران هم همراه اين پديده جهانى بى افق و پاسيو شدند و به يک وزنه به پاى حزب بدل شدند. وقتى در جنگ آمريکا با عراق، ناسيوناليستهاى کرد در سليمانيه و اربيل "دولت" تشکيل دادند، ناسيوناليسم کرد در درون حزب کمونيست ايران هم به فکر "انقلاب عليه کمونيسم" در حزب کمونيست ايران افتاد. براى ما ماندن در آن حزب و نگاهداشتن موازنه و مديريت کردن ميان اين گرايشات که ديگر به نقطه عطفهاى تاريخى اى در حيات خود رسيده بودند، امرى عبث بود. ما يک حزب کمونيست کارگرى ميخواستيم که درست در آن شرايط حاد ضد کمونيستى پرچم کمونيسم را بر افراشته تر کند و به مصاف هاى جديدى که در مقابل کمونيسم قرار ميگرفت با اشتها و با حرارات پا بگذارد. اينکار در آن حزب ائتلافى ممکن نبود. جدايى بايد صورت ميگرفت. روش ما يک تصفيه مثبت بود. نيروى خود را بيرون کشيديم و بدون دغدغه سر و کله زدن با طرفداران بانک جهانى و فوکوياما و طالبانى يک حزب سياسى جديد با يک برنامه کمونيستى تعريف شده ساختيم. يادآورى ميکنم که اسناد و مقالات متعدد مربوط به جدايى ما در دهسال قبل و تشکيل حزب کمونيست کارگرى ايران وسيعا منتشر شده و من خواندن آنها را به همه علاقمندان تاريخ کمونيسم در ايران توصيه ميکنم.

اکنون يک مسير دهساله طى شده است. اکنون هرکس ميتواند ببيند که راههايى که ما و گرايشات ديگر در آن حزب قديم رفته ايم چقدر با هم متفاوت است. حزب کمونيست کارگرى اکنون بينش و روش و موازين و اصول سياسى و عملى اى دارد که بر يک روايت متفاوت از کمونيسم بنا شده است. روايتى که در انقلاب ٥٧ مطرح کرديم و تمام تاريخ زندگى سياسى بسيارى از ما در اين دو دهه، تلاش براى تبديل کردن اين مارکسيسم به يک نيروى قوى و معتبر سياسى بوده است. در اين دهسال سيماى فکرى و سياسى و عملى حزب کمونيست کارگرى بسيار تدقيق شده است. موافق و مخالف ما ميتوانند به روشنى جايگاه سياسى ما را در صحنه سياسى ايران تعريف کنند. ما به پرچمدار کمونيسم و آلترناتيو کمونيستى در ايران امروز تبديل شده ايم. مردم ايران کمونيسم را با حزب کمونيست کارگرى تداعى ميکنند.

يک گام مهم در مسيرى که ما طى کرده ايم، بحث هاى مربوط به "حزب و قدرت سياسى" و "حزب و جامعه" بوده است. چپ هاى کارگر-دوست ايران سنتا حزب کمونيستى را حزبى تعريف کرده اند که براى کارگران و براى دفاع از منافع کارگران ساخته ميشود. معمولا کارگر گرايى در اين چپ سنتى با کارگرنوازى و خوش و بش محفلى با کارگران معنى شده است. اما در کمونيسم ما حزب کمونيستى حزبى است که طبقه کارگر براى نجات جامعه ميسازد. حزبى که ميخواهد در جدال بر سر قدرت سياسى که کليد دست بردن به بنياد اقتصادى جامعه است، طبقه کارگر و راه حل طبقه کارگر براى بشريت را نمايندگى کند. جدال اساسى بر سر قدرت و سرنوشت جامعه است و حزبى که در صحنه جدال قدرت و صفبندى اجتماعى در مقابل احزاب جنبشهاى طبقات دارا حضور نداشته باشد، تا چه رسد به اينکه اصولا معتقد نباشد بايد حضور داشته باشد، نه کارگرى است و نه کمونيستى است. درک اين حقيقت ابتدايى مارکسيستى و مقابل قرار دادن آن با تلقى هاى سنتى چپى که مرغ عزا و عروسى در تاريخ معاصر بوده و به حاشيه اى بودن عادت کرده و اکنون ديگر افتخار هم ميکند، يک تحول مهم در کار حزب ما ايجاد کرده است. ما ضعف زياد داريم و فرصت زياد از دست ميدهيم. اما اکنون ديگر يک معضل بنيادى را حل کرده ايم و آن فهم ضرورت مدعى قدرت بودن حزب کمونيستى است. درک ضرورت يک حضور اجتماعى. با اين نگاه به وظايف و جايگاهمان، لااقل روى خط درستى براى پاسخگويى به نيازهاى مبارزه کمونيستى قرار گرفته ايم.

ادامه دارد


از انترناسيونال هفتگى - شماره ٨٢
٩ آذر ١٣٨٠ - ٣٠ نوامبر ٢٠٠١

اين مصاحبه قرار بود ادامه داشته باشد اما متاسفانه به علت شدت گرفتن بيمارى نادر ادامه پيدا نکرد. اين مصاحبه آخرين اثر منصور حکمت در انترناسيونال هفتگى است.


hekmat.public-archive.net #1860fa.html