Status             Fa   Ar   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  

جمهورى اسلامى بدون خاتمى؟

گفتگو با على جوادى


على جوادى: خاتمى در مجلس اسلامى علاوه بر انتقاد نرم و نازک و ملايمش به جناح راست، تاکيد قاطع و روشنى بر ضرورت همه جانبه مقابله با نيروهاى "برانداز" داشت. سياستهاى اعلام شده خاتمى در مجلس را چگونه ارزيابى ميکنيد؟ آيا خاتمى دوم خرداد را پايان يافته تلقى ميکند؟ آيا مانيفست جديدى را براى دوم خرداديها تدارک ديده است؟

منصور حکمت: بنظر من حرکت خاتمى در مجلس، چه با توجه به تصويرى که از از روش و شخصيت فردى او گرفته ايم و چه با توجه به موقعيت عمومى دوم خرداد و تعادل موجود جناحها، کاملا قابل انتظار بود. هياهوى زيادى از قبل حول صحبت خاتمى براه افتاده بود. هم در ميان بخشهايى از راست و هم در صفوف دوم خردادى ها اين تصور وجود داشت که خاتمى به راست تعرض خواهد کرد، انتقاداتى را بيان ميکند و يا شروطى براى کانديد شدن خود طرح ميکند. اين هياهو توخالى بود. خاتمى در بزنگاههاى بسيار مهم تر از اين ساکت مانده بود. بنظر من سخنرانى خاتمى در مجلس چندان نرم و نازک تر از بقيه حرفهايش نبود. مثل هميشه بود. اين خاتمى است. منهاى حماسه هاى مختلفى که طرفدارانش به اندام و جوارحش آويزان کرده اند، خاتمى همين است و از ابتدا اين بوده. تلاش دوم خردادى ها براى اينکه خاتمى را به يک مقابله علنى تر و صريح تر با خامنه اى و شاهرودى بکشند تلاش بيهوده اى بوده است. اگر اساسا بنا باشد يک چنين مقابله اى ميان دوم خردادى ها و جناح مقابل صورت بگيرد، خاتمى چهره مناسبى براى اين کار نيست و اين يکى از مشکلات لاينحل دوم خردادى هاست. مقوله "عبور از خاتمى" در درون جنبش ملى اسلامى اساسا از همين معضل مايه گرفته است.

بنظر من خاتمى طرح جديدى براى دوم خرداد ندارد. خاتمى حداکثر طرحى براى شخص خودش دارد، براى يک همزيستى با خامنه اى و جناح راست، البته اگر اينها حاضر باشند کمى به مواضع نوانديشان نزديک تر شوند. اگر خاتمى بتواند به چنين توافقى برسد، اين شايد عملا براى مدتى به دستور کارى براى قشر بالايى دوم خرداد هم تبديل شود. اگر توجه کنيد ميبينيد خاتمى کمتر با خود جناح دوم خرداد، که قرار است رهبرشان باشد، ديالوگ ميکند و يا سران آن را مخاطب قرار ميدهد. يا حتى کنارشان ظاهر ميشود. او حتى از اعلام تعلق رسمى خويش به اين جناح ابا دارد. اين دوم خردادى ها هستند که خاتمى را سمبل و چهره شاخص خود اعلام کرده اند، خاتمى تاکنون صريحا چنين تعبير جناحى اى از خود نداده است و از اصلاحات و اصلاح طلبى بطور کلى صحبت کرده است. اسم مخالفين خود را نمياورد و بيشتر از عسکر اولادى "رهبر رهبر" ميکند. بنظر من دستور کار خاتمى از ابتدا با آنچه دوم خردادى ها و جنبش وسيع تر ملى اسلامى به او الصاق کردند تفاوت ميکرد. خاتمى در صورت بالا گرفتن تقابل دو جناح کناره گيرى ميکند. رهبرى اصلاح طلبان را در چنين تقابلى نميخواهد. من تصور نميکنم خاتمى در استراتژى حرکتش در چهار سال قبل قصد و يا دورنماى يک مواجهه وسيع سياسى با ولايت فقيه را داشت. بنظر من ميپنداشت راست و خامنه اى و "نظام" پس از مقاومتهايى به کليات خط مشى او رضايت خواهند داد، چون تصور ميکرد ميتواند رابطه با غرب و از اينطريق فضاى اقتصادى در کشور را بهبود ببخشد. بنظر من خاتمى خود را نهايتا در پيوستگى با دوران رفسنجانى ميديد. اما جرياناتى که کانديداهاى واقعى شان موسوى و يا سحابى بودند، پشت خاتمى آمدند تا از او چيزى بسازند که نبود. اين طفلک هم تا اينجا را با سکوت و لبخند و غمزه براى خبرنگاران بخير گذرانده و از تعيين تکليف اجتناب کرده. اما ديگر مهلت تمام شده و بايد تصميم بگيرد. خاتمى دستورکار اصلاح طلبان را تعريف نخواهد کرد. بلکه جايگاه فردى خود را تعيين ميکند. اگر بعد از همه اين گوشمالى ها، بعنوان کانديد نظام به ميدان بيايد، جايگاهش را در اردوى اصلاح طلبان اسلامى از دست ميدهد. نامه مجاهدين انقلاب اسلامى را بخوانيد تا قضاوت منفى طرفدارانش را لابلاى سطور بوضوح ببينيد.

على جوادى: اين سياستها جنبش دوم خرداد را در چه وضعيتى قرار ميدهد؟ واکنش دوم خرداديها را چگونه ارزيابى ميکنيد؟

منصور حکمت: اگر خاتمى بهرحال، با هر کرنشى به راست، رئيس جمهور شود، قشر بالايى دوم خرداد بايد بهرحال بدوا به او رضايت بدهد. اما اين فروپاشى نهايى دوم خرداد را ببار خواهد آورد. تا همينجا بنظر من دوم خرداد تمام اهرمهاى اعمال نفوذ خود بر حرکت مردم را از دست داده است. صفوف پائين اين جنبش فى الحال جدا شده و رفته اند. بدون يک مقابله حاد ميان جناحها، بدون يک تعرض جدى اصلاح طلبان به ولايت فقيه و قوه قضائيه، امکان اعاده نوعى خصلت توده اى براى اين جنبش وجود ندارد. انتخاب شدن خاتمى در شرايط موجود بالاى اين جريان را نيز مضمحل ميکند. در اوائل کار قطعا با سيلى صورت را سرخ نگاه خواهند داشت و خواهند کوشيد بصورت فرمال در صحنه بمانند. اما عقل زيادى نميخواهد که تشخيص بدهند باخته اند و بايد فکر ديگرى بکنند.

على جوادى: کانديداتورى خاتمى بنظر همچنان در پرده ابهام است. اخيرا روزنامه "دوران امروز" از قول محسن رضايى گفته بود که "خاتمى بهتر است کانديدا نشود." در پيام سال نو هم خاتمى نشانه هايى از نااميدى و ترک صحنه به چشم ميخورد. وضعيت شخص خاتمى را در اين اوضاع و احوال چگونه ارزيابى ميکنيد؟

منصور حکمت: محسن رضايى البته بعدا حرفش را تصحيح کرد. ظاهرا از حرفهاى خصوصى خامنه اى و رفسنجانى چيزهايى شنيده بوده و نسنجيده بيان کرده است. اين يک واقعيت است که در هفته هاى اخير راست به اين ايده که شايد کانديد نشدن خاتمى بهتر باشد متمايل تر شده است. به غير از محسن رضايى کسان ديگرى هم اين تم را بحث کرده اند. دستگيرى هاى وسيع و ممنوعيت فعاليت طرفداران خاتمى آنهم بعد از صحبت او در مجلس هم ميتواند به معناى اعلام صريح بى نيازى راست از خاتمى و تلاش براى منصرف کردن او از کانديداتورى تلقى بشود. هرچند هنوز بخشهاى بيشترى از راست رياست جمهورى يک خاتمى سربزير تر و گوشمالى داده شده تر را ترجيح ميدهد و براى ثبات رژيم و جلوگيرى از دست اندازهاى سياسى مفيد تر ارزيابى ميکنند. اما در هفته هاى اخير بنظر ميرسد ايده کنار گذاشتن خاتمى دارد بطور جدى ترى طرح ميشود.

منهم فکر ميکنم در پيام نوروزى خاتمى نوعى "وداع" هست. در فاصله سخنرانى مجلس تا پيام نوروزى دو واقعه مهم رخ داده. اول دستگيريهاى وسيع و ممنوعيت فعاليت دوم خردادى ها. اين يک سيلى محکم بصورت خاتمى است. خاتمى رفته بود امتياز بگيرد تا بماند. الان دارند صريحا به او فشار مياورند تا امتياز بدهد تا بماند. براى کسى که اهل مقابله نيست و قصد مقابله ندارد، اين موقعيت بسيار دلسرد کننده اى است. در سخنرانى مجلس خاتمى با روحيه يک کانديد صحبت ميکند، در پيام نوروزى عکس اين را ميبينيم. فاکتور دوم ماجراى چهارشنبه سورى و تقابل فرهنگى- سياسى وسيع مردم با حکومت است. بنظر من هم راست و هم خاتمى در اين حرکت مردم پيش پرده اى از فضاى جامعه در سال ٨٠ را ديدند. اين راست را ميترساند. براى مقابله با اين فضا حکومت يکدست ترى ميخواهند و نگرانند که بافت دوجناحى حکومت در مقابل تعرض مردم ضربه پذيريشان ميکند. لاجرم حتى همان خاتمى رام در سخنرانى مجلس هم ديگر برايشان قابل هضم نيست. ميبينند که دوم خردادى ها توان ساکت کردن جنبشى را که دارد قد علم ميکند ندارند. در اينصورت چرا اساسا بايد قدرت را با آن شريک شوند؟ از نظر راست ارزش سهام خاتمى و شرکاء در بورس سياست ايران بشدت تنزل کرده است و لاجرم دارند استراتژى خود را بازبينى ميکنند. خود خاتمى هم همينطور. اگر صحنه سياسى ايران در ماههاى آينده را کشمکش علنى و مردم با حکومت شکل ميدهد، اگر دوم خرداد از سوار شدن بر جنبش مردم و ضميمه کردن آن به اصلاح طلبى دربارى دوم خردادى ناتوان باشد، راست دير يا زود کودتا ميکند و خاتمى را قربانى ميکند. پس چرا بايد با پاى خود به اين مهلکه گام بگذارد؟ بنظر من خاتمى در پيام نوروزى اش بيشتر تمايل به کناره گيرى دارد. البته هنوز چندين هفته مانده، و در اين دوره حتى روزها تعيين کننده اند. همه چيز ميتواند باز تغيير کند.

على جوادى: آيا جناح راست و خامنه اى از خاتمى قطع اميد کرده اند و دارند تلاش ميکنند که حاکميت اسلامى را يکدست کنند و خودشان بدون حفاظ خاتمى رو در روى مردم قرار گيرند؟

منصور حکمت: "قطع اميد" هنوز نه، اما بنظر من دارند بطور واقعى به جمهورى اسلامى بدون خاتمى فکر ميکنند. يا بايد الان عزلش کنند يا شش ماه ديگر وقتى مردم خيابانها را گرفته اند.

على جوادى: با اين حساب (احتمال عدم کانديداتورى خاتمى) انتخابات رياست جمهورى اسلامى چه وضعيتى بخودش ميگيرد؟

منصور حکمت: هنوز تکليف کانديداتورى خاتمى معلوم نيست. بنظر من اگر خاتمى کانديد شود، انتخابش ميکنند. اگر کانديد نشود، انتخابات به احتمال قوى برگزار نميشود و خامنه اى ترتيبات موقت ديگرى را اعلام خواهد کرد. اگر خاتمى کانديد نشود و انتخابات همچنان برگزار شود، راست مانع کانديداتورى دوم خردادى ها خواهد شد و آدم خودش را از صندوق در مياورد. فرصت کافى براى رسيدن به يک توافق عمومى ميان جناحها نخواهد بود. اصلاح طلبان اين انتخابات را محکوم خواهند کرد و بحران حکومتى بسرعت تعميق ميشود. به همين خاطر است که فکر ميکنم در صورت کانديد نشدن خاتمى تعويق انتخابات و آمدن خامنه اى به جلوى صحنه محتمل ترين حالت است.

على جوادى: اخيرا محبيان از استراتژيستهاى جناح راست در مقاله اى از "ضرورت تغيير استراتژى در بازى" صحبت کرده و اشاره کرده است که رقابت دو جناح منتج به قدرت گيرى "جريان سوم" شده و نتيجه گرفته است که بايد به اين "بازى" خاتمى داد، و اضافه کرده که "عقلانيت استراتژيک حکم ميکند که به سوى راه حلى با ثبات تر و عقلانى تر در روابط دو جناح برويم." آيا "راه حلى با ثبات تر" برايشان ممکن است؟

منصور حکمت: محبيان (که در اين وانفسا بطرز غريبى شيفته "گيم تئورى" شده) از اين صحبت ميکند که جناحها بايد فرمولى بيايند که زيان به کليت نظام را به حداقل برساند. ميگويد نبايد "بازى" را به نحوى تعريف کرد که برد يک جناح به معنى باخت جناح ديگر باشد. هردو جناح ميتوانند برنده باشند مشروط بر اينکه انتظار پيروزى حداکثر بر ديگرى نداشته باشند. معنى عملى حرف او ايجاد يک مرکز جديد متشکل از "عقلا" و ميانه روهاى دو جناح است که افراطيون هردو طرف را کنار ميگذراند. اين بنظر من يک روند جدى در هيات حاکمه است. بهرحال اگر لاعلاجى موقعيت حکومت بخواهد راست را به سازشى با مخالفانش بکشاند، قالب اين سازش نه پذيرش پلاتفرم دوم خرداد توسط راست، بلکه به احتمال قوى تر ايجاد يک قطب مرکز نزديک تر به راست خواهد بود. اما اينهم نهايتا مرحله گذرايى در سير قهقرايى حکومت اسلامى است. اين مرکز هم نقطه تعادل ديرپايى نخواهد بود.

على جوادى: اين روزها زمزمه هايى در ارتباط با دخالت "رهبر" در "مديريت اجرايى نظام" شنيده ميشود. ميگويند خامنه اى بخشى از "اختياراتش" را به رفسنجانى "تفويض" کرده است. شاهرودى به جانشينى خامنه اى تعيين شده است. اين مجموعه را چگونه ارزيابى ميکنيد؟

منصور حکمت: روى اين شايعات نميشود حساب کرد. در اينکه خامنه اى ناگزير است براى ايجاد يک وحدت ولو صورى و تحميلى ميان محافل مختلف حکومتى بيشتر به جلوى صحنه بيايد شکى نيست. همانطور که گفتم اگر خاتمى کانديد نشود، دخالت مستقيم خامنه اى و تعويق انتخابات به مدت نامعلوم، محتمل ترين سير است.

على جوادى: موقعيت دوم خرداديهاى خارج از کشور شکل خنده دارى بخودش گرفته است. طيفهاى توده اى - اکثريتى دارند به خاتمى التماس ميکنند که کانديدا شود. وعده ميدهند که در صورت کانديداتورى خاتمى کاملا پشت و پناهش خواهند بود. آينده اين نيرو را چگونه مى بينيد؟

منصور حکمت: اين اپوزيسيون ارتجاعى عمرش را کرده است. اينها انجمن هاى طرفداران حجاريان در خارج کشورند. موقعيت اينها تابعى از موقعيت مخالفان دربارى حکومت است. اينها تنها در رکاب شاخه هايى از خود ارتجاع اسلامى ميتوانند نقش داشته باشند و لاجرم هرقدر تناسب قوا به نفع مردم و عليه جناحهاى حکومتى تغيير کند، اين جريانات بيشتر به حاشيه رانده ميشوند. براى همين است که اينها در دشمنى هار با خواست سرنگونى و سازمانهاى خواهان سرنگونى دست کمى از خامنه اى و شرکاء ندارند. داوطلبانه در خارج کشور به بلندگوى وزارت اطلاعات تبديل ميشوند و روزى نيست که به هزار زبان از سران رژيم اسلامى فتواى سرکوب و ترور مخالفان رژيم در خارج کشور را طلب نکنند. امسال سال پايان اينها هم هست. ممکن است بخواهند با راديکاليزه شدن مردم و بلند شدن بوى الرحمن رژيم، دوباره اسب عوض کنند. اما فايده اى ندارد. رسوا تر از اين حرفها هستند. ما امسال در قبال اينها سياست بسيار فعالى خواهيم داشت.

على جوادى: شما در پيام نوروزيتان به مردم اظهار اميدوارى کرده ايد که سال جديد بايد سال پايان بخشيدن به کابوس بيست و سه ساله جمهورى اسلامى باشد. بنظرتان مهمترين حلقه ها در رسيدن به اين هدف کدامها هستند؟

منصور حکمت: تحکيم رابطه حزب کمونيست کارگرى با مردم بطور کلى و با طبقه کارگر بطور اخص، اين کليد پيروزى است. اينکه مردم عليه حکومت اسلامى قدعلم کرده اند ديگر مسجل است. اما جلوتر رفتن از اين منوط به پيدايش يک رهبرى انقلابى و ناظر شدن يک افق انقلابى بر اين جنبش است. همه چيز در گرو يک انتخاب سياسى مهم توسط مردم ايران است. کدام افق بر مبارزه براى سرنگونى ناظر ميشود؟ کدام رهبرى شکل ميگيرد؟ اينجاست که رابطه حزب و طبقه و حزب و جامعه تعيين کننده ميشود. بنظر من امروز تنها اميد واقعى براى ناظر شدن يک افق چپ بر مبارزه مردم، حزب کمونيست کارگرى است. يک پيروزى چپ گرايانه اساسا با اين حزب ممکن است. و بدون يک پيروزى چپ گرايانه، حتى سرنگونى رژيم اسلامى به معناى يک شکست تاريخى ديگر براى امر آزادى و برابرى در ايران خواهد بود. اگر مردم چپ و به اين اعتبار حزب کمونيست کارگرى را در موقعيت رهبرى جنبش قرار دهند، آنوقت ميشود از يک آينده روشن صحبت کرد. سال ٨٠ بايد سالى باشد که اين انتخاب به نفع چپ و به نفع حزب انجام ميشود. اگر چنين شود، مقطع پيروزى سياسى بر حکومت اسلامى دور نخواهد بود.


انترناسيونال هفتگى شماره ٤٦
٣ فروردين ١٣٨٠ - ٢٣ مارس ٢٠٠١


hekmat.public-archive.net #1740fa.html