2002-09-13 اين مطلب هنوز مقابله و تصحيح نشده است.
نامه سر گشاده به
کادرها، اعضا و هواداران انقلابى
"سازمان رزمندگان آزادى طبقه کارگر"
3
رفقا!
4
جنگ ايران و عراق بى ترديد نقطه عطفى در سير تکامل جريان اپورتونيستى مسلط بر سازمان رزمندگان بشمار ميرود. تجاوز بيگانگان به "سرزمين مقدس ميهن"، تاب و تحمل از کسانى که راه و رسمى جز اين نداشته اند که ناسيوناليسم بورژوائى را در اقتصاد و سياست بجاى مارکسيسم انقلابى و بنام آن بخورد پرولتارياى ايران دهند، مى ربايد و سازمان رزمندگان ، که سکان حرکت خود را به ا ينچنين جريانى سپرده است، ناگزير آشکارا به سوسيال شوينيسم - سوسياليسم در حرف و ميهن پرستى بورژوائى در عمل - در مى غلطد. اينک ديگر تمايل منحوس بورژوازى از لابلاى الفاظ عاريه شبه مارکسيستى و رجزخوانى هاى پوپوليستى بيرون ميخزد، بزبان مى آيد و بنام خود، با آرمانهاى خود و به شيوه خود سخن ميگويد: "کارگران بايد از حکومت بورژوائى ضد امپرياليستى جمهورى اسلامى با خون خويش به دفاع برخيزند"! اين پيام امروزين سازمان رزمندگان است. کدام سابقه و "سنت" تاريخى، کدام لفظ و عبارت و شعار مقدس کارگرى، کدام داعيه "تحليل مشخص از شرايط مشخص" مى تواند ماهيت بورژوايى و اپورتونيستى چنين پيامى را پرده پوشى کند. امروز ديگر آشکار شده است که خط مشى مسلط بر سازمان رزمندگان تا ادامه منطقى و غائى مواضع و تفکر خويش، تا منجلاب سقوط کامل به دامان بورژوازى، چند قدمى بيشتر فاصله ندارد. آيا کسى هست که سير تکوين و تکامل اپورتونيسم در سازمان چريکهاى فدائى خلق را شهادت داده باشد و چنين آينده محتومى را براى جريان مسلط بر رزمندگان ترسيم نکند؟
5
رويگردانى صريح سازمان رزمندگان از مارکسيسم انقلابى و آشکار شدن سلطه اپورتونيسم بر آن، امرى قابل انتظار، اما از نقطه نظر منافع پرولتارياى ايران نگران کننده و تاسف بار است. قابل انتظار بود، زيرا خط اپورتونيستى حاکم بر رزمندگان، بيش از اين نيز بکرات لاقيدى خود را به تئورى مارکسيسم انقلابى به ثبوت رسانيده بود؛ عبارت پردازى ها، مغلق گويى ها و لفاظى هاى تکبرآميز و سراپا التقاطى و خرده بورژوائى را بر جاى تحليل روشن از انقلاب حاضر و وظايف پرولتاريا و کمونيستها در آن نشانيده بود و راديکاليسم پوپوليستى متکى بر شور و شوق انقلابى ماوراء طبقاتى را جايگزين مارکسيسم لنينيسم و تبلور روشن آن در برنامه و اصول تاکتيک لنينى نموده بود. قابل انتظار بود، زيرا خط حاکم بر رزمندگان عجز کامل خود را از درک قوانين حرکت زيربناى اقتصادى سرمايه دارى ايران در متون تئوريک و جدلى مختلف بوضوح آشکار ساخته بود. سازمان رزمندگان کوشيده بود تا به "قطب چپ" جنبش م . ل بدل شود، بى آنکه ملزومات پايه اى تحقق چنين هدفى را در خود جمع داشته باشد و يا حتى آن را بشناسد. نقطه اتکاء رزمندگان در اين تلاش، "راديکاليسمى" بود که نه از تئورى، برنامه و نيازهاى مبارزاتى "راديکالترين" طبقه عصر حاضر، پرولتاريا، بلکه از ذهنيتى خرده بورژوائى مايه مى گرفت. ما به سهم خود کوشيديم تا به صف ساير نيروهاى جنبش کمونيستى در مبارزه با رويزيونيسم جنينى رزمندگان بپيونديم، اما بر خورد رزمندگان بمبارزه ايدئولوژيک نيز، مهر منحوس خرده بورژوازى را بر چهره داشت. رزمندگان، رزمندگانى که از پاسخگويى به بنيادى ترين مسائل انقلاب حاضر طفره رفته بود، رزمندگانى که مکان تئورى را در مبارزه انقلابى پرولتاريا نمى شناخت و لذا آن را به وسيله اى حقير در خدمت توفيقات تشکيلاتى تنزل داده بود، دفعتا، با اين ادعاهاى خرده بورژوامآبانه که گويا به تصديق دوست و دشمن ابهامى در زمينه معضلات تئوريک جنبش کمونيستى بر جاى نگذاشته است، ارگان تئوريک خود را تعطيل نمود.
6
رفقا!
7
سوسيال شوينيسم امروزى رزمندگان و يا اگر بخواهيم آنرا بنام واقعى اش بخوانيم همسوئى رزمندگان با منافع و سياست بورژوازى، يک اشتباه تاکتيکى نيست. لغزشى فکر نشده و قابل اغماض و رفع و رجوع از سوى اين يا آن رفيق نيست، صاعقه اى نيست که تصادفا درختى پربار و استوار را خاکستر کرده باشد، چنين نيز نبايد قلمداد شود. تاکتيک بورژوائى رزمندگان، ادامه منطقى و طبيعى انحرافات بنيادى خط حاکم بر سازمان در زمينه تئورى، برنامه و اصول تاکتيک است، و آنچه امروز اين انحرافات را تجلى آشکار ميبخشد صرفا وقوع تغيير ناگهانى در اوضاع سياسى است. عدم درک مناسبات توليد سرمايه دارى در عصر امپرياليسم در کشور تحت سلطه، عدم درک انقلاب دموکراتيک بمثابه پيش شرط حرکت نهائى پرولتاريا بسوى سوسياليسم، خلط کردن اهداف و برنامه حداقل و حداکثر پرولتاريا و کاهش دادن سوسياليسم به سرمايه دارى "مستقل " دولتى، انحراف از تئورى لنينى دولت، عدم درک مقوله هژمونى پرولتاريا در جنبش دموکراتيک، عجز از درک مبانى بنيادى وحدت م . ل ها، زير پاگذاشتن ابتدائى ترين موازين و فراموش کردن اهداف و شيوه هاى مبارزه ايدئولوژيک لنينى و... اينهاست زمينه هاى "تاريخى" سقوط قابل انتظار رزمندگان به ورطه اپورتونيسم آشکار، و اينرا نه فقط ما، بلکه هر رفيق "رزمنده " که به سازمان خويش از وراى عينک "انس و عاطفه" ننگرد، ميتواند دريابد و روى سخن ما نيز با آن رفقائى است که هم اکنون اينرا دريافته اند.
8
اما در غلطيدن رزمندگان به سوسيال شوينيسم امرى نگران کننده و بسيار اسف بار نيز هست. زيرا امروز با سلطه مشى اپورتونيستى بر سازمانى مواجهيم که بدليل بروز خارجى و تبليغات "راديکال" اش در ابتداى دوره جديد فعاليت خود، بسيارى ازصادقترين و فعالترين کادرها ونيروهاى کمونيست را، که آنقدر انقلابى بودند تا از حاکميت مستمر خط مشى راست بر جنبش م . ل به تنگ آيند اما آنقدر به مبانى تئوريک م. ل بها نميدادند تا کمونيسم را از "راديکاليسم" متمايز کنند، بخود جلب نموده است. اين واقعيتى است که از مسلط شدن تئورى و سياست بورژوائى بر سازمان رزمندگان دورنمائى بس اسف بار ترسيم ميکند. اسف بار و تکان دهنده تر از برافراشته شدن پرچم سفيد کار ٥٩. اينجا دقيقا آن مبارزينى که کوشيده بودند و اميد داشتند تا با پيوستن به رزمندگان خط فاصلى قاطع ميان خود و اپورتونيسم حاکم بر جنبش م . ل ترسيم کنند، مورد هجوم بورژوازى قرار گرفته اند و ميروند تا در صورت کوتاهى و ناپيگيرى در مبارزه هرچه گسترده تر، سريع تر و قاطعانه تر با جريان مسلط، سنگر تشکيلاتى خويش را از کف بگذارند. و توجه به اين واقعيت است که ما را بر آن ميدارد تا از جنبه "قابل پيش بينى" و "آموزنده" سقوط رزمندگان فراتر رويم و به وظايف عملى اى که همه ما و بالاخص شما رفقاى رزمنده در قبال آن، بر عهده داريم بپردازيم.
9
رفقا!
10
اپورتونيسم در يورشهاى پياپى و متعددش به جنبش کمونيستى جوان ايران و دستاوردهاى معدود آن در تئورى، و تاکتيک و تشکيلات، آنچنان با فراغت بال عمل کرده است که گوئى گرگى است که گله گوسفندان بى شبان را مى نوردد. احکام رويزيونيستى، سياستهاى خرده بورژوائى و تاکتيک هاى آشکارا اپورتونيستى آنچنان با اطمينان خاطر در سطح جنبش کارگرى و کمونيستى طرح و تبليغ ميشوند که گوئى خيانت به پرولتاريا را کيفرى نيست. اين سکوت برده وار، اين بى تفاوتى ملهم از علقه هاى خرده بورژوائى سازمانى، اين کوته انديشى و ساده لوحى -که از فقدان درک عميق از وظايفى که تاريخ انقلاب سوسياليستى جهانى بر عهده اين نسل از کمونيستهاى ايران نهاده است ، نشات ميگيرد- و اين آماتوريسم در مبارزه ايدئولوژيک، ديگر بايد که درهم شکسته شود. اپورتونيسم ديگر نميتواند و نبايد که بى تاوان و بى کيفر بماند. ديگر نميتوان و نبايد اجازه داد که هر "تازه توده اى" بى هراس از مشت محکم لنينيستها بر دهانش، بى هراس از رسوائى ابدى در نزد پرولتارياى انقلابى، دست در انبان تئورى و تاکتيک بورژوائى کند و هر آنچه ميخواهد بيرون کشد و بخورد پرولتاريا دهد. اگر لنين و بلشويکها ثانيه اى به پلخانف ها و کائوتسکى ها فرصت دادند، اگر ذره اى بر اينان صبر کردند، ما نيز مجازيم که در مقابل مقلدان و رهروان امروزى شان مدارا و مماشات کنيم.
11
رفقا!
12
اگر يک لحظه بيانديشيد که انقلابى با اين وسعت هر روز رخ نميدهد، اگر بيانديشيد که تاريخ تا ابد بما فرصت نميدهد، اگر بيانديشيد که پرولتارياى ايران در تمامى طول تاريخ مبارزات خود اينچنين به ايجاد حزب طبقاتى خويش نزديک نبوده است و اگر بيانديشيد که نقشى که پرولتارياى روسيه در اوايل قرن حاضر بر عهده داشت اينک بر شانه هاى پرولتارياى ايران سنگينى ميکند، آنگاه در خواهيد يافت که فاصله جنبش کمونيستى ما تا بلشويسم با چه سرعتى و در چه مدت کوتاهى مى بايد طى شود، در خواهيد يافت که معنا و ارزش واقعى کوچکترين دستاوردها و سنگرهاى پرولترى کدامند، درخواهيد يافت که کوچکترين مماشات با اپورتونيسم با چه عقب نشينى عظيم تاريخى اى در مقابل بورژوازى مترادف است. و بالاخره درخواهيد يافت که حرکت قاطعانه شما، به مثابه انسانهائى معين در يک مقطع معين تاريخ جنبش کمونيستى ما، تا چه حد ميتواند مبرم و تعيين کننده باشد. جريان مارکسيسم انقلابى در کشور ما، به مثابه يک کليت، بى شک مسئوليت خطيرى در مقابل يورش جديد اپورتونيسم و سلطه آن بر سازمان رزمندگان بر عهده دارد. اما در اين ميان وظيفه شما رفقايى که تا به امروز کوشيده ايد تا از درون تشکيلات رزمندگان براى سوسياليسم بجنگيد، به مراتب خطيرتر است، زيرا اولا اين تشکيلات شما است که امروز مستقيما مورد هجوم قرار گرفته است و ثانيا، هر مبارزه اى با اپورتونيسم رزمندگان که از خارج اين سازمان صورت پذيرد، بى آنکه بتواند بر حرکت شما پويندگان راه مارکسيسم انقلابى در درون اين سازمان متکى گردد و بى آنکه بتواند پيشروى شما را، به مثابه نيروى تحول بخش در درون سازمان رزمندگان تسهيل و تسريع نمايد، ناگزير از مواجهه با موانع و اشکالات بسيار خواهد بود.
13
اما شما چگونه مى توانيد از عهده مسئوليت خطير امروز خود برآئيد؟
14
به اعتقاد ما شرط اول و تعيين کننده آنست که مبارزه با اپورتونيسم مسلط بر سازمان خود را با سرعت و قاطعيت از محدوده "سازمان" بيرون کشيده و علنا در سطح جنبش کمونيستى طرح کنيد، اين اولين و مهمترين قدم در راه طرد اپورتونيسم از سازمان رزمندگان است. فراموش نکنيم که مقابله مارکسيسم با اپورتونيسم يک امر "خانگى" و "درون سازمانى" نيست، اپورتونيسم کنونى مسلط بر رزمندگان امرى نيست که بتواند در محدوده "چهار ديوارى اختيارى" تشکيلات رزمندگان و بر مبناى موازين و ضوابط انتشارات و مباحثات درون سازمانى حل و فصل شود. هر تلاش در جهت محصور کردن اين مبارزه در چهارچوب تشکيلاتى رزمندگان خود تلاشى اپورتونيستى است، تلاشى است براى جدا نگاهداشتن مارکسيسم انقلابى در درون رزمندگان از بستر عمومى آن در سطح کل جنبش کمونيستى. آيا آنان که امروز مشى اپورتونيستى را در درون سازمان رزمندگان نمايندگى مى کنند خود بر خارج سازمان، بر رويزيونيسم و اپورتونيسم، از برنشتين تا کيانورى تکيه نزده اند؟ آيا اينان امروز در انزوا از "فدائى اکثريت" و در تحليل نهائى جدا از بستر عمومى جريان شوينيسم بورژوائى در سطح جامعه، به مارکسيسم انقلابى يورش آورده اند؟ اگر نه، مارکسيسم انقلابى در درون رزمندگان نيز نبايد قالب و ظاهر يک جنگ خانگى را بپذيرد، علنى کردن مبارزه ايدئولوژيک درون رزمندگان يک خواست بر حق پرولتاريا است.
15
مبارزه ايدئولوژيک را علنى کنيد تا بتوانيد آگاهانه و فعالانه و آشکارا بر تمامى دستاوردهاى جنبش کمونيستى در مبارزه با اپورتونيسم، اعم از درون سازمانى و برون سازمانى، تکيه کنيد. مبارزه ايدئولوژيک را علنى کنيد تا پرولتاريا بتواند آنان را که "رزمندگان" را براى تبديل او به عمله و اکره استثمار، ستم و جنگ بورژوائى ميخواهند، از آنان که رزمندگان و هر سازمان م . ل ديگر را ابزار حرکت او بسوى سوسياليسم ميدانند تميز دهد. مبارزه ايدئولوژيک را علنى کنيد تا جنبش واقعى کمونيستى بتواند از تمامى جهات شما را در يورش به اپورتونيسم و طرد آن از سازمان رزمندگان يارى رساند. اينجا شما بايد مفهوم واقعى "تعهد به تشکيلات" را براى پرولتاريا معنى کنيد. آيا بايد "حرمت" تشکيلات را، حتى آنجا که بورژوازى نام آن، ارگان آن و اعتبار آن را ببازى گرفته است حفظ کنيم، يا براى حفظ نام، ارگان و اعتبار آن براى پرولتاريا، بورژوازى را، حتى آنجا که در تشکيلات ما ظهور کرده است رسوا سازيم؟
16
پرولتاريا بى شک هرگونه "آبرودارى سازمانى" و تلاش در "رفع و رجوع" مسائل بطرق ريش سفيدانه در درون تشکيلات را از جانب شما تسليم به اپورتونيسم تشکيلاتى، که سلاح هميشگى بورژوازى است، خواهد ناميد و دلائل شکست محتومشان را، در اينصورت، در همين امر و فقط در همين امر جستجو خواهد کرد. امروز خواست محدود ماندن مبارزه مارکسيسم و اپورتونيسم در رزمندگان به درون رزمندگان چيزى جز اپورتونيسم تشکيلاتى نيست؛ اپورتونيسمى که زائده هميشگى و ضامن بقاى اپورتونيسم سياسى است. مبارزه با اپورتونيسم سياسى و در کنار مصالحه با اپورتونيسم تشکيلاتى، راهى جز به شکست نمى برد. "تعهدات تشکيلاتى"، آنجا که معنائى جز دو شقه کردن مارکسيسم انقلابى "درون و بيرون سازمان" ندارد، مقوله اى ضد مارکسيستى است، و شرايط ويژه امروز شما اين فرصت را نيز بدست داده است تا اين تلقى خرده بورژوائى از "تعهد تشکيلاتى" را کنار افکنيم و محتواى واقعى آن، يعنى سکتاريسم را، دقيقا در مقطعى که جريان اپورتونيستى شديدا محتاج اتکاء به آن است، افشا و طرد کنيم.
17
رفقا!
18
برخورد با اپورتونيسم مسلط بر سازمان رزمندگان بايد به سرعت و قاطعيت صورت پذيرد، چرا که بهمان درجه که رشد آفت اپورتونيسم در سازمان رزمندگان، به شما در امر مبارزه با آن نقشى حساس ميبخشد، بهمان درجه نيز مسامحه "و سياست گام به گام" از جانب شما، از طرف پرولتاريا با قاطعيت تمام محکوم خواهد شد. در شرايطى که ضد انقلاب بورژوا امپرياليستى ميرود تا صفوف خود را فشرده سازد، در شرايطى که در غياب يک جنبش منسجم م . ل، متکى بر مشى تاکتيکى لنينى و سياست واحد تبليغاتى کمونيستى، بحران اقتصادى و سياسى ميرود تا توده هاى وسيع کارگر و زحمتکش را به استقبال از "آلترناتيوى" سوق دهد که خود دو سال قبل در سير مبارزه براى دموکراتيسم پرولترى، با بختيار به زباله دانش افکنده بودند، در شرايطى که اوضاع عينى جامعه زمينه را براى پربارترين آموزشهاى انقلابى پرولتاريا فراهم ساخته است، و بالاخره در شرايطى که دو راهى "يا تمام شکست يا تمام پيروزى" بيش از پيش و بسرعت در پيشاروى صفوف پرولتارياى انقلابى گسترده ميشود، هيچکس، نه پرولتاريا، نه تاريخ و نه سوسياليسم فرصت آنرا ندارد و نميدهد که "بحران رزمندگان" با هدف "تغيير" رزمندگان از طريق ديپلوماسى درونى ، ميانجيگريها، ريش سفيدى و چانه زدنها حل و فصل شود -جز اينکه به نفع اپورتونيسم چنين شود- بايد با يک ضربت و براى اولين بار در تاريخ جنبش کمونيستى ما با قاطعيت، رزمندگان را از چنگال رويزيونيسم و اپورتونيسم بيرون کشيد. يا اين تصميم را بگيريد و يا هرگز فرصت نخواهيد يافت که تصميمى تعيين کننده بگيريد.
19
رفقا!
20
با اپورتونيسم معامله و مصالحه نکنيد! اجازه ندهيد که اپورتونيسم مسلط بر سازمان تان قدم به قدم در لفظ و به شيوه اى تلويحى از مواضع خود "دست بکشد" و دوباره به لباس "چپ" در آيد. در اين صورت اين شما نيستيد که پيروز شده ايد، بلکه به عکس، اين اپور تونيسم است که با توسل به سياست گام به گام شما را در خود تحليل برده و به سازش کشيده است. بياد بياوريد که "اکثريتى هاى امروز" نيز در سير حرکت مداوم و بى تزلزل خويش بسوى حزب توده، هر چند گاه براى آرام نگاهداشتن توده هاى سازمانى خود، "قاطعانه" در لفظ با اين حزب مرز بندى ميکردند و چه محق بودند توده اى ها وقتى مينوشتند "ما نميدانيم چرا هر قدر سازمان چريکهاى فدائى خلق به ما نزديکتر ميشوند بيشتر بما فحش ميدهد!" انحراف را ذره ذره به جنبش کمونيستى تزريق کردن و با بلند شدن فرياد پرولتاريا فقط از بابت آخرين ذره پوزش طلبيدن و "صلح کردن" يک تخصص و عادت اپورتونيستهاى ما شده است. راه را خود ما، با مماشات، بر اين شارلاتانيسم گشوده ايم و امروز نيز فقط خود ما، و با قاطعيت، ميتوانيم آن را سد کنيم. بياييد هر که را که ميخواهد حرفش را پس بگيرد و عوض کند ناچار کنيم علنا و در پيشگاه جنبش کارگرى و کمونيستى چنين کند. آنانکه مدعى تصحيح مشى انحرافى خويش اند، بايد پيشاروى پرولتارياى انقلابى اشتباه خويش را بپذيرند، علل و موقعيتى را که اين اشتباه زائيده آنست تحليل کنند، و وسائل و شيوه هاى رفع اين اشتباه را توضيح و ارائه دهند. اين اساس انتقاد از خود لنينى است که جنبش کمونيستى تا کنون حتى در يک مورد، در سراسر اين سير پر نوسان، بر احدى واجب نشمرده و تحميل نکرده است. رفقا، بيائيد قاطعانه راه را بر بند بازيها و شعبده بازيهاى حقيرى که دو سال است جنبش کمونيستى ما را اسير و مضحکه خويش ساخته است و از تثبيت حتى يک دستاورد، يک سنت و يک درک بنيادى تئوريک و تاکتيکى محروم نموده است، ببنديم، و مطمئن باشيم که با پا فشارى بر اين مساله، هيچ چيز جز آخرين شائبه هاى خرده بورژوائى خود نداريم که از دست بدهيم.
21
رفقا تنها مبارزه قاطع و علنى بر عليه اپورتونيسم حاکم بر سازمان رزمندگان ميتواند اين تشکيلات را در خدمت پرلتاريا قرار دهد. هر لحظه تعلل در روياروئى آشکار با اپورتونيسم، هر ثانيه مدارا با آن از هراس از کف رفتن "حرمت، اعتبار و يکپارچگى" تشکيلات، ثمرى جز فرصت دادن به جريان اپورتونيستى مسلط براى منزوى کردن مارکسيسم انقلابى در درون رزمندگان، گسسته کردن صفوف آن، تحليل بردن آن و دست آخر بيرون راندن آن از سازمان به صورت افراد و آحاد پراکنده "اخراجى" و يا "اقليت انشعابى" و غيره نخواهد داشت. حال آنکه سرعت عمل و اتکاء آشکار و علنى شما بر جنبش واقعا کمونيستى و اعلان جنگ علنى شما به اپورتونيسم، دورنماى طرد آن را از سازمان ملموس تر و محتمل تر ميسازد. اگر ميپذيريد که سازمان رزمندگان ميبايد براى پرولتارياى انقلابى حفظ گردد، آنگاه لازم است که به پرولتاريا و جنبش واقعا کمونيستى آشکارا اعلام کنيد که مقاومت متشکل در درون سازمان در مقابل اپورتونيسم حاکم بر آن وجود دارد و بايد تقويت شود.
22
رفقا!
23
دو ماه از جنگ ايران و عراق و به همراه آن دو ماه از سکوت سنگين شما در قبال موضع سوسيال شوينيستى سازمانتان ميگذرد. دو ماه سکوت در دورانى که در هر روز آن پرولتاريا سالها عمر ميکند، مى آموزد و يا بد آموزى ميکند. دو ماه سکوت شما و تبليغ اپورتونيسم بنام شما، شما موظفيد، اگر خود را شايسته نام مارکسيست ميدانيد، آشکارا و با صداى بلند به پرولتارياى انقلابى توضيح دهيد که در مقابل "رزمندگان رويزيونيست و اپورتونيست" از کدام رزمندگان دفاع ميکنيد. روشن کنيد که در مقابل آن "رزمندگانى" که پرولتاريا را در حساس ترين شرايط به دفاع از موجوديت جمهورى اسلامى ضد کارگرى و همسوئى با آن فرا ميخواند، شما چگونه کوشيده ايد و ميکوشيد که "رزمندگان آزادى طبقه کارگر" باشيد. آيا سکوت دو ماهه شما گواه تلاش شما در گرد آورى قوا است؟ اميدواريم که چنين باشد و در اين صورت شما را به سرعت بخشيدن به تلاش خود فرا ميخوانيم. اما اگر چنين نباشد به ازاء هر ساعت که شما بر اين فاجعه صبر مى کنيد، به ازاء هر خام خيالى که در باره "ارشاد اپورتونيست از مجارى متعارف" بخود راه مى دهيد، به ازاء هر دقيقه که پرولتارياى انقلابى و جنبش کمونيستى را از دخالت مستقيم به نفع شما در مبارزه "درون سازمانى تان" محروم مى سازيد، در واقع چندين گام نه فقط خود، بلکه پرولتارياى ايران را در مبارزه براى حزب، دموکراسى و سوسياليسم به عقب مى رانيد. در لحظات تعيين کننده تصميمات تعيين کننده بايد گرفت. امروز تصميم با شماست، اما هم امروز و هم در هر لحظه از امروز تا کمونيسم، قاضى نهائى شما و تصميمات امروزتان، پرولتارياى سوسياليست خواهد بود. پرولتارياى انقلابى، با طرد جريان اپورتونيستى اکثريت از صفوف خود، حجت را تمام کرده است و تجربه فدائى اکثريت ديگر تنها مى تواند به صورت يک مضحکه تکرار شود.
24
منصور حکمت
١٠ آذر ١٣٥٩
ضميمه شماره سه - بسوى سوسياليسم شماره ٣ - ١٠/٩/١٣٥٩
hekmat.public-archive.net #0330fa
|
|