طرح پيشنهادى براى اصلاح سبک کار دفتر سياسى سياستگذارى، رهبرى و مديريت
رفقاى ک.ر
متن ضميمه نوشتهاى است که بر مبناى آن، بحثم را در جلسه آخر مربوط به سبک کار د.س توضيح دادم. قرار شد عين آن را براى آرشيو د.س به منشى بدهم.
قربان شما
نادر
١٣ فوريه ١٩٨٥
|
رفقاى ک.م.
سندى که ملاحظه ميکنيد متن نوشتهاى است که بيش از يکسال قبل براى بهبود کار د.س ارائه شد و مبناى انتخاب اولين ک.ر قرار گرفت. اين سند براى اطلاع رفقا ضميمه ميشود.
|
طرح پيشنهادى براى اصلاح سبک کار دفتر سياسى
فونکسيونهاى د.س را ميتوان به سه دسته اصلى تقسيم کرد:
١- تعيين و تدوين سياستها - سياستگذارى Policy Making
٢- رهبرى حزب و مبارزه حزبى، بعنوان مرجع عالى تصميمگيرى جارى در مراحل مختلف حرکت حزب، تعيين اولويتها و هدايت ارگانهاى تشکيلاتى - Leadership
٣- مديريت، شامل پيشبرد امور روزمره و اجراى مرکزيت حزب، تقسيم کار و هماهنگى ميان ارگانها، رفع گير از ارگانهاى تحت مسئوليت، تخصيص کادرها، بازرسى و کنترل، چک کردن نقشهعملها و نحوه پيشرفت آنها - Management
در د.س ما هر سه اين فونکسيونها معطل مانده است. د.س علىالظاهر هر سه فونکسيون را جمعا بر عهده دارد، و در واقع به هيچيک از اين فونکسيونها بطور جدى مشغول نيست:
سياستگذارى کمابيش متوقف است و يا حداکثر به ابتکار افراد د.س در اين يا آن عرصه و يا تحت فشار واقعيات و مسائل مبرم و يا فشار از پايين تشکيلاتى انجام ميشود.
رهبرى غايب است. مسئوليت جمعى افراد د.س عملا به عاملى براى مسئوليت ناپذيرى فردى و فقدان هدايت و حسابرسى در کار د.س تبديل شده است.
مديريت به صورت خردهکارانه و به کندترين حالت انجام ميشود. کوچکترين امور يا به اجلاس د.س ارجاع ميشود و يا به دليل مشغوليت اعضاى د.س به تعويق ميافتد. قدرت تصميمگيرى سريع وجود ندارد.
بايد به اين فونکسيونها (در شرايط کنونى) شفافيت عملى داد و در همان حال هر سه فونکسيون را بطور سيستماتيکى با يکديگر مربوط کرد. بايد جاى هر رفيق را در ايفاى اين نقشها در هر دوره تعيين کرد و تا حدود زيادى ترکيبهاى تشکيلاتى براى انسجام اين فونکسيونها را از هم مجزا کرد.
١- ترکيب موجود د.س (تحت نام د.س) اساسا وظايف زير را بر عهده بگيرد:
الف- سياستگذارى. د.س براى انجام اين وظيفه با ٢-٣ مشاور با رأى مشورتى تقويت شود. د.س يک ارگان مجمعى (plenary) تعريف شود که محل ارائه تزها، قطعنامهها و طرحهاى اساسى و تصويب آنها بر اساس رأىگيرى است. اين مجمع همچنين براى تدوين اسناد لازم و يا طرح سياستهاى مورد نظر، کميسيونهاى ويژهاى را از ميان خود انتخاب ميکند که نتايج کار خود را به مجمع گزارش ميدهند.
ب- انتخاب و کنترل رهبرى. مجمع د.س رهبرى فشردهاى را انتخاب ميکند و امر رهبرى جارى حزب را به آن ميسپارد. د.س ميتواند بر مبناى اکثريت آراء اقدامات و تصميمات رهبرى را وتو کند و با تصميمات ديگرى جايگزين کند. د.س همچنين ميتواند، هر زمانى که اکثريت افراد بخواهند، رهبرى را لغو کند و يا تغيير دهد.
٢- فونکسيون رهبرى به يک جمع ٢-٣ نفره از د.س سپرده شود. اين جمع بطور مستقيم به عنوان مرجع سياسى و تشکيلاتى مافوق کميتههاى اصلى تشکيلاتى عمل ميکند و اختيارات د.س در اين زمينه به آن تفويض ميشود. رهبرى يک ارگان نشسته (standing) است.
٣- مديريت با مسئوليت ارگان رهبرى و تحت نظارت آن انجام ميشود. ترجيحا امور مديريت با کمک يک يا دو دستيار اجرايى (در خارج از جمع رهبرى) انجام ميشود. امور روزمره و تماس جارى رهبرى با بدنه تشکيلات از طريق دستيار اجرايى به پيش ميرود و بايد حتىالمقدور سعى شود که دستيار اجرايى به مدير اجرايى صاحب اتوريته تشکيلات تبديل شود. دبيرخانه حزب، بعنوان يک ابزار مديريت فنى و اجرايى تحت اتوريته و نظارت دستيار اجرايى د.س عمل ميکند. فونکسيونهاى دبيرخانه (با توجه به امکانات ناشى از شرايط موجود) گسترش مييابد و کل ستاد اجرايى مرکزى را در خود ادغام ميکند.
برخى ملاحظات:
١- د.س تنها از طريق رهبرى ارگانهاى تشکيلاتى را تحت کنترل و اتوريته خود دارد. خود د.س، بعنوان يک مجمع، مسئوليت مستقيم هيچ جمع و ارگان ديگرى را بر عهده ندارد.
٢- ارگانهايى نظير هيأت تحريريهها و راديو تحت نظر رهبرى عمل ميکنند. نشريات کمونيست و بسوى سوسياليسم و صداى حزب کمونيست ايران به سردبيرهايى سپرده ميشوند که در امور خود داراى اختيارات وسيعى هستند.
٣- اعضاى رهبرى وظايف دپارتمانى نخواهند داشت و بايد تمرکز و تصميمگيرى جمعى را حفظ کنند. اعضاى د.س ميتوانند بعنوان فرد در هر يک از ارگانهاى حزبى مسئوليت بپذيرند. در صورت عدم تمايل آنها نميتوان آنها را به وظايف دپارتمانى گماشت. اعضاى د.س حق دارند تنها به عضويت در د.س و کميسيونهايى که در آنها شرکت دارند، بسنده کنند.
٤- اعضاى د.س بايد به مجموعه اطلاعات و اسناد درون تشکيلاتى که شرط لازم اِعمال کنترل واقعى بر فعاليت رهبرى است دسترسى داشته باشند. همچنين، با توجه به شرايط و مسائل امنيتى موجود (که جستجوى اعضاى د.س در پى اسناد و نشريات گروههاى ديگر را بسيار دشوار و در مواردى غير اصولى ميکند)، رهبرى بايد ترتيبى بدهد که اسناد مورد نظر اعضاى د.س منظما بدست آنها برسد.
وظايف د.س (به عنوان ارگان تنظيم سياستها)
١- تحليل اوضاع سياسى جارى و مبارزه طبقاتى و انقلابى و ارائه تزها و قطعنامههاى لازم براى هدايت مبارزه حزبى.
٢- تحليل مسائل اساسى مارکسيسم و مبارزه طبقاتى (مسائل مارکسيسم و رويزيونيسم) و ارائه تزها و تحليلهاى لازم براى هدايت مبارزه ايدئولوژيک.
٣- ارائه قطعنامههاى تاکتيکى ضرورى در مقاطع و عرصههاى مختلف.
٤- تحليل و تدقيق سياست حزب در عرصه فعاليت تشکيلاتى، در مقياس سراسرى، در کردستان و در خارج کشور.
٥- تحليل و بررسى مسائل گرهى مبارزه حزبى (نظير مبارزه مسلحانه، عضويت، کارگرى کردن حزب، آموزش درونحزبى، پرورش کادر) و ارائه تزها و مصوبات لازم براى حل اين مسائل.
٦- برخورد و نقد و تحليل تزها، قطعنامهها و تحليلهايى که از خارج د.س به آن ارجاع ميشود.
وظايف د.س در بُعد کنترل و حسابرسى
١) وظايف اساسنامهاى د.س در اين زمينه مديريت و رهبرى به مسئولين اين امور سپرده ميشود. اما د.س همچنان در مقابل پلنوم ک.م حزب و کنگره در اين امور مسئوليت دارد. به عبارت ديگر تقسيم کار فوق نوعى آرايش تشکيلاتى در درون د.س است و نه تغيير مکان اساسنامهاى د.س.
٢- د.س موظف است منظما (متناوبا - به نحوى که با کارکرد مؤثر رهبرى در تناقض نباشد) فعاليت هيأت رهبرى را ارزيابى و کنترل کند. د.س موظف است رهبرى را با مصوبات و تزهاى روشن تغذيه کند.
٣- انتخاب و يا تعويض رهبرى در صورت لزوم، جزو حقوق د.س است.
وظايف هيأت رهبرى
١- کنترل و هدايت تشکيلات حزب بر مبناى مصوبات و نقشهعملها. حفظ جهتگيرى و خط مشى مصوب تشکيلاتى.
٢- جمعبندى و ارائه مسائل اصلى حزب و مبارزه حزبى به د.س براى بحث و تصميمگيرى.
٣- تعيين اولويتها در امور اجرايى.
٤- نظارت و کنترل بر امر مديريت حزب و انسجام صحيح و با راندمان و اصولى امور جارى.
٥- هدايت سياسى-تشکيلاتى ارگانها و کميتههاى اصلى حزب بطور جارى.
٦- تصميمگيرى در مورد کليه امور اجرايى که به مرکزيت حزب محول ميشود (بطور روتين و فوقالعاده).
٧- فراخوان به مجمع فوقالعاده د.س براى بررسى و تصميمگيرى امورى که رهبرى رأى کل د.س را براى تصميمگيرى ضرورى ميداند.
٨- تنظيم و تصويب قرارهاى لازم براى اجراى سريع و جدى مصوبات.
وظايف مربوط به مديريت
١- ابلاغ مصوبات و قرارها به ارگانهاى ذيربط، پيگيرى و حسابرسى از اجراى قرارها.
٢- رفع گير از ارگانها و کميتههاى تشکيلاتى در زمينه انجام مصوبات رهبرى.
٣- حفظ ارتباط رهبرى با ارگانهاى اصلى حزب.
٤- گزارشدهى از امور اجرايى به رهبرى حزب.
٥- پاسخگويى به مسائل پرسنلى.
٦- مسئوليت امور امنيتى مرکزيت و ارگانهاى مرکزى.
٧- اداره مستقيم دبيرخانه حزب و کل فونکسيونهاى ستاد مرکزى.
چارت کلى تشکيلاتى (جريان اتوريته) به شکل زير در ميآيد:
از نظر ارتباطات جارى ارگانها لازم است...
١- تمام مکاتبات روتين ارگانها با رهبرى از مجراى واحد ارتباطات در دبيرخانه انجام شود. ملاحظات امنيتى موجب ميشود تا اين واحد تقسيماتى در خود داشته باشد (با داخل، با ک.س و ک.خ.ک، با هـ.تها و...).
٢- رهبرى از نظر سياسى مستقيما با ارگانهاى منطقهاى و هـ.تها و د.س در تماس باشد.
٣- از لحاظ فنى نوعى "باجه" رهبرى ضرورى است. براى مثال براى درخواست اخبار کارگرى توسط هـ.تها، براى ارائه متون از جانب هـ.تها براى چاپ نشريات، براى درخواست پول، براى درخواست لوازم و دستگاهها، براى مطلع کردن رهبرى از اخبار و وقايع ويژه. بخصوص هـ.تها و راديو بايد بتوانند نيازهاى خود را به يک مرجع بالاتر اعلام کنند و نه براى مثال به ارگانهاى مختلف درون دبيرخانه و ستاد فنى. پيشنهاد ميشود تمام اين امور از مجراى يک دستيار اجرايى مرکزى (مسئول دبيرخانه، يا...) بگذرد.
٤- کميتههاى منطقهاى بايد علاوه بر تماس با بالا، خود مستقيما بطور دو به دو با يکديگر تماس داشته باشند و امور افقى خود را حل و فصل کنند.
٥- در صورت وجود يک دستيار (مسئول) اجرايى قابل و داراى صلاحيت، مسائل فنى و مراوداتى ارگانهاى مرکزى با هم ميتواند از مجراى اين رفيق بگذرد. در عين اينکه براى امور روتين، مانند دادن متن نشريه براى تايپ و چاپ و غيره، رابطه مستقيمى نيز ميتوان ميان برخى ارگانها برقرار کرد.
موفقيت اين طرح در گرو چيست؟
ستون فقرات اين طرح ايجاد يک رهبرى است که بطور دائمى فعاليت بالا و پايين حزب را تحت نظر دارد. از يکسو سرعت عمل لازم در تصميمگيرى را بوجود ميآورد، تمرکز لازم را به بالاى حزب ميدهد و از سوى ديگر امکان ميدهد تا دفتر سياسى با جديت بيشترى به سياست معطوف شود. شرط لازم موفقيت اين طرح درست عمل کردن رهبرى است. بنظر من رهبرى بايد در عين قاطعيت، فضاى لازم براى دخالت و اظهار نظر اعضاى د.س را بوجود بياورد. رهبرى بايد با تشخيص نيازها (از هر سو که طرح شده باشند) د.س را به وظايف خود و کمبودهاى حزب توجه بدهد. رهبرى بايد خود فعالترين بخش د.س در طرح مسائل و پيگيرى اقدامات لازم براى حل آنها باشد. دعوت به جلسات سياسى با دستور از قبل تعيين شده، تنظيم پرسشنامههاى سياسى و تئوريک (و يا احاله تنظيم آنها به رفقاى ديگرى در د.س و يا خارج آن)، تلاقى دادن منظم ارگانهاى بالا (نظير هـ.تها(!) با ک.س، ک.خ.ک، نمايندگان کومهله و غيره) به منظور تعميق مباحثات موجود، اينها از جمله روشهايى است که رهبرى بايد اتخاذ کند.
در زمينه اجرايى، رهبرى بايد بطور جدى از دخيل شدن در خردهکارى بپرهيزد. در عين حال بايد انجام کليه امور جارى سازماندهى شود. مسائل اجرايى که توسط کميتههاى تحت مسئوليت رهبرى طرح ميشوند بايد در اسرع وقت پاسخ بگيرند، هر مسأله مطروحه نيازمند برخورد فعال است که يا با تصميم فورى يک فرد (در محدوده اختياراتش) در رهبرى، يا با طرح در جلسه رهبرى و يا با فراخواند د.س و تشکيل کميسيونها و غيره، بايد حل و فصل شود. تشکيلات حزب بايد وجود دائمى يک ارگان نشسته در رأس تشکيلات را بطور جدى حس کند و از نظارت دائمى د.س (از طريق رهبرى) مطمئن شود.
اگر رهبرى بيش از حد به مسائل جارى معطوف شود و يا با خلاقيت و ابتکار لازم به مجمع د.س يا کنفرانسهاى سياسى در سطح ارگانهاى مرکزى برخورد نکند، اِشکال اصلى احتمالى اين طرح، يعنى "حرفهاى شدن" غير سياسى رهبرى و در نتيجه عدول از رهبرى و تنزل به سطح مديريت بروز ميکند. در چنين صورتى اين طرح به انشقاق عملى د.س، بيرونِ گود ماندن عدهاى و زيادى در گود فرو رفتن عدهاى ديگر ميانجامد که در عمل به معناى از کف رفتن بيش از اين فونکسيونهاى د.س است.
hekmat.public-archive.net #4043fa.html
|