اين سند توسط کميته مرکزى کومه‌له ارائه شده بود و همان سندى است که در نوشته منصور حکمت مورد اشاره و نقد قرار گرفته است.


 

جمعبندى از بحث ارزيابى ٥ ماه جنگ ما و حزب دمکرات



١- مقدمه؛ براى ارزيابى صحيح از پنج ماه گذشته جنگ ما و حدکا، بدوا لازم است تا سطوح قابل ارزيابى از يکديگر تفکيک گردند و مکان هر سطح از بحث مشخص شود.

نخست سياست حاکم بر اين جنگ از جانب ما و همچنين ضرورت ادامه اين سياست به عرصه نظامى مى‌بايد بررسى و ارزيابى گردد. آنگاه تاکتيکها، مسائل اجرايى و سبک کارى مى‌توانند مورد بحث و نقد قرار گيرند.

٢- ارزيابى سياسى؛

الف- نگاهى به درگيريهاى جارى (دامنه آن، طول آن، شدت آن، تبليغات طرفين و...) و مقايسه آن با درگيريهاى نظامى پيشين، با حدکا نشان مى‌دهد که اين بار جنگ از ضرورتها و سياستهايى سرچشمه مى‌گيرد که از درگيرهاى پيشين کاملا متمايز است. اهداف و سياستهايى که طرفين در جنگ تعقيب مى‌کنند، گذشته از اينکه به شيوه تحليلى نيز قابل تعيين‌اند، ولى به فشرده‌ترين وجه حتى در پلاتفرمهاى صلح ارائه شده منعکس است. محدود ساختن دمکراسى، نقض حقوق زحمتکشان، و تحميل خود به عنوان نيروى مطلق‌العنان، رسما از سوى حدکا اعلام مى‌شود. در مقابل از جانب ما تثبيت آزاديهاى کامل سياسى، رعايت حقوق زحمتکشان توسط حدکا، شرايط اصلى صلح بين دو نيرو شمرده مى‌شود.

چنين تصويرى، بيانگر يک دوره جديد از مناسبات ما و حدکا است که در آن مبارزه ما بيش از پيش بر سر منافع و اهداف دو طبقه‌اى است که ما و او نمايندگى مى‌کنيم. اين دوره بازتاب اين واقعيت بنيادى است که تعادل شکننده‌اى بين دو نيروى بورژوا و پرولتر موجود است و مبارزه براى تامين هژمونى در کردستان و همچنين بر جنبش انقلابى خلق کرد، بين حدکا بعنوان يک حزب بورژوايى و کومه‌له بعنوان نماينده آگاه پرولتاريا در کردستان حاد شده است.

ب- کشيده شدن اين مبارزه به عرصه نظامى از جانب حدکا آغاز شد، پلنوم ک.م حدکا در شهريور ٦٣ رسما سياست جنگ سراسرى با کومه‌له را اعلام نمود و تعرض حدکا به نيروهاى ما در اورامانات در ٢٥ آبان ماه، و به ويژه تاييد اين تعرض توسط رهبرى حدکا، اين مبارزه را در عرصه عمل نيز به عرصه نظامى کشانيد.

در مقابل ضربه ٢٥ آبان حدکا، ما سياست صحيح طرح شعار مجازات عاملين جنايت اورامان را در پيش گرفتيم. اين سياست صحيح از يکسو به ما امکان مى‌داد تا شروع جنگ را نه به دلخواه حدکا و در دنباله روى از حوادث بلکه خودمان راسا تعيين کنيم و از سوى ديگر وسيعترين حمايت و تاييد توده‌اى ممکن را از موضع خود در قبال حدکا کسب کنيم. اگرچه اين امر محتمل نبود - اما چنانچه حدکا به هر دليل به اين خواست تن درميداد - ما توانسته‌بوديم، بدون اقدام نظامى متقابل اهدافى را که حدکا از جنگ با ما و از ضربه ٢٥ آبان تعقيب مى‌کرد (يعنى قدرت‌نمايى، مايوس و مرعوب ساختن کارگران و زحمتکشان و محدود ساختن آزاديهاى دمکراتيک) خنثى نمائيم و مبارزه سياسى با او را در شرايطى که اين موفقيت را بدست آورده بوديم، براى تحقق اهداف خود به پيش ببريم. اما آنچه محتمل‌تر بود و روى داد اين بود که حدکا دقيقا به دليل اهداف و سياست اعلام شده خود، تسليم شعار "مجازات عاملين جنايت ٢٥ آبان" نشود. وظيفه ما در چنين وضعيتى مقابله نظامى با حدکا بود. بعبارت ديگر، با ٢٥ آبان دوره‌اى آغاز گشته بود که تقابل دو سياست طبقاتى مختلف در کردستان و در جنبش خلق کرد به عرصه نظامى کشيده شده بود و پيروزى هر يک در اين عرصه عقب راندن ديگرى از سياستهاى اعلام شده خود معنا مى‌داد.

براى ما ضرورت مقابله نظامى نه صرفا از (؟؟؟؟) ٢٥ آبان، بلکه از ضرورت خنثى کردن مقابله با سياستهاى حدکا که محرک اين جنگ و اين دوره از مناسبات بين ماست ناشى مى‌شد.

ج- بنابراين اقدام نظامى ما، نمى‌بايد مستقل از رويداد ٢٥ آبان طراحى و عرضه مى‌شد، چرا که گفتيم مى‌بايد تاثيرات سياسى‌اى که با اين رويداد به سود حدکا ايجاد شده‌بود را خنثى کند و همچنين اقدام نظامى ما ميبايد در آن فاصله زمانى انجام گيرد که در اذهان عموم واقعه ٢٥ آبان امرى مختومه تلقى نشده‌باشد و علاوه بر اين در اين فاصله زمانى مى‌بايست با تبليغات و فعاليت سياسى اجازه ندهيم حدکا پيروزى نظامى خود در تعرض ٢٥ آبان را به معناى درجه‌اى از تحقق اهداف خود (قدرقدرتى، مرعوب ساختن زحمتکشان و...) تثبيت کند.

د- تصميم کميته مرکزى کومه‌له در تعرض نظامى و شروع جنگ با حدکا در مقطع ٦ بهمن ماه ٦٣، پاسخگويى به يک ضرورت سياسى- طبقاتى بود، يعنى پاسخگويى به ضرورت ايستادگى، حراست و تثبيت دستاوردهاى طبقاتى‌مان در کردستان و در درون جنبش خلق کرد.

نشست وسيع کميته مرکزى کومه‌له بار ديگر بر صحت ارزيابى خود از ضرورت سياسى اين اقدام و بر تصميم قاطعانه خود به شروع تعرض به حدکا تاکيد مى‌گذارد.

٣- هدف نقد و حلقه اصلى نقد؛ با حرکت از ضرورت سياسى و بنيادى اقدام به جنگ، ارزيابى ما در ساير زمينه‌ها مکان واقعى خود را مى‌يابد، نقد ما در هر زمينه مى‌بايد نقاط ضعف و اشتباهاتى را که مانع تحقق کامل اهداف نظامى ما شدند روشن سازد و آلترناتيوهايى را که موجب پيشبرد بهتر جنگ مى‌شوند يا مى‌شدند ارائه دهد، در اين مورد نيز بايد عرصه اصلى نقد از عرصه‌هاى فرعى تشخيص داده شود.

حلقه اصلى در نقد جنگ ما با حدکا در پنج ماه اخير در زمينه تاکتيکهاى نظامى (بويژه فقدان تاکتيک روشن و مرحله‌بندى شده در دوره‌اى از جنگ) مى‌باشد که در پايين به تفصيل مورد بررسى قرار مى‌گيرد. علاوه بر اين اشکالات و ضعفها در زمينه‌هاى اجرايى و سبک‌کارى نيز در رئوس کلى مورد نقد قرار مى‌گيرند.

٤- ارزيابى تاکتيکها؛ تاکتيک جنگى ما در مرحله اول عبارت بود از "کسب پيروزى" سريع و کشاندن حدکا به پاى ميز مذاکره و آتش‌بس طرح ژيلوان که بر مبناى ارزيابى معينى از توانايى نيروها تهيه شده‌بود، طرحى بود براى پيروزى کوتاه مدت، ضربه اورامان که بخش اصلى طرح ژيلوان بشمار مى‌رفت عليرغم پيروزى نسبى آن، همه اهداف تعيين شده را برآورد نکرد. با تصميم حدکا به ادامه جنگ و موضعگيريهاى وى و رد آتش‌بس، طرح ژيلوان از فرداى ٦ بهمن عملا از دستور خارج شد و دستور آماده کردن واحدها براى تعرض و اجراى طرحهاى تعرضى صادر شد. حرکات نظامى ما از اين پس بر اساس همان سياست ناظر بر طرح ژيلوان يعنى کسب برترى سريع از طريق يک سرى نبردهاى پيروزمند، بوسيله دستورالعملهاى نظامى هدايت مى‌شد.

جنگهاى بانه که در آن حدکا موفقيتهاى معينى به دست آورد، از آنجا که وقفه‌اى در سير پيروزهاى نظامى ما تا آن زمان بوجود آورد، يک نقطه تغيير اساسى به حساب مى‌آيند. به اين ترتيب سلسله نبردهاى پيروزمندى که براى کشاندن حدکا به پاى ميز مذاکره به آن احتياج داشتيم دچار وقفه شد. و از اين مقطع ضرورت تغيير تاکتيک و تدوين يک سياست جنگى جديد در دستور کميته مرکزى قرار گرفت.

طرح منطقه‌اى کردن جنگ و در گام اول تبديل مکريان و جنوب به دو کانون اصلى درگيرى و تقابل با حدکا مورد توافق قرار گرفت. بر طبق اين طرح مى‌بايستى در جنوب با زدن يک رشته ضربات ادامه حضور حدکا را براى وى ناممکن کنيم و با حضور در مکريان و حفظ تعادل نيرو مانع تمرکز نيروهاى حدکا در جنوب بشويم. به اين ترتيب جنوب کردستان را با حفظ يک توازن عمومى، براى ادامه‌کار روتين و جذب نيرو براى خود حفظ نمائيم.

اين طرح در خطوط روشن تدوين نشد و به درک واحد کميته مرکزى تبديل نگرديد و در عمل واحدهاى ما با آهنگ حرکت منطبق بر همان اهداف دوره قبل عمل مى‌کردند.

٥- اشکالات اجرايى در براه بردن سياستهاى فوق نيز يکى از عوامل عدم توفيق اهداف تاکتيکى ما بودند. رئوس اين اشکالات که به درجات متفاوت در مناطق مختلف وجود داشته است بدين قرار است:

الف- فراهم نکردن ملزومات رودرويى و پيروى نکردن از دستورات رهبرى در اين زمينه گزارشهاى غير دقيق از ميزان آمادگى نيروهاى ما.

ب- تعلل در اجراى دستورات نظامى مستقيم کميته مرکزى.

ج- آرايش دفاعى در مقابل حدکا و فقدان طرحهاى تعرضى.

د- مواردى از عدم وجود وحدت فرماندهى.

هـ- ضعف پاره‌اى از فرماندهان نظامى در پيشبرد عملياتها و عدم توجه به دستورات فرماندهان مافوق.

ر- فرسوده‌کردنهاى غيرضرورى پاره‌اى از واحدها.

٦- ارزيابى سبک کارى؛ در پرتو اين جنگ اشکالات و ضعفهاى عمومى سبک‌کارى نيز در تشکيلات ما بيشتر از پيش پديدار شد و يکبار ديگر حياتى بودن و فورى بودن امر بدست گرفتن موازين و اصول سبک‌کار کمونيستى در سطوح مختلف تشکيلات را نشان دادند. رعايت نکردن کامل موازين و سبک کار و رهبرى کمونيستى و عقب نشينى‌هاى معين از سنتها و روشهاى فعاليت حزبى در سطوح مختلف در دوره جنگ با حدکا نتايج زيانبار خود را عيانتر از پيش نشان داد و بيش از پيش ما را به اين ضعفهاى قديمى آگاه و حساس مى‌کند.

٧- جمعبندى؛ نشست وسيع کميته مرکزى کومه‌له با تاکيد بر لزوم متحقق ساختن هرچه فورى‌تر رهنمودهاى سند حاضر، نتايج عمومى جنگ را در پنج ماه اخير - همانگونه که در قطعنامه همين نشست آمده است - در مجموع همراه با توفيقهاى نسبى در عرصه نظامى، سياسى، اجتماعى ارزيابى مى‌کند و اعلام مى‌دارد که با رفع نواقصى که در سند حاضر به آنها اشاره شده است ، بيشک در آتيه پيروزى قطعى از‌آن ما خواهد بود.