نامه به يکى از رفقاى فعال در تشکيلات شهرهاى حزب کمونيست ايران
1
رفيق عزيزم قهرمان، اميدوارم که سالم و سرحال باشى،
2
با توجه به اينکه امکان ديدار شماها را پيدا نکردم، قرار شد نامهاى بنويسم و به بعضى نکاتى که بنظرم ميرسيد اشارهاى بکنم. مدتها پيش نامهاى براى من نوشته بودى که متاسفانه هجوم مشغلهها بعد از پلنوم چهاردهم مجال پاسخ دادن به آن را نداد. نکاتى که آنجا مطرح کرده بودى خيلى مهم بود، در مورد دورنماى پيش بردن کمونيسم کارگرى در حزب و اينکه بالاخره کار "قانع کردن روشنفکران" را تا کجا ميشود کش داد. با اينکه در جريان بحثهاى اين دور و بر نبودى بنظرم رسيد که تصوير روشنى از موقعيت ما و مشکلات ما در حزب دارى. الان قاعدتا با شيوهاى که کارها بعد از کنگره سوم پيش رفته بايد تا حدودى پاسخ من را به مسائلى که مطرح کرده بودى گرفته باشى. رفيق شهلا ميتواند در جزئيات بيشترى اوضاع عمومى حزب و تحولى که در درون آن در جريان است را برايتان توضيح بدهد. اما مهم تر از آن فکر ميکنم نوشتهها و اسنادى که همراه دارد و مقالات نشريات و نوارهاى سمينارها بتواند تصويرتان را از وضعيت کامل بکند.
3
من اول قدرى، خيلى فشرده، در رابطه با مساله کمونيسم کارگرى در حزب صحبت ميکنم و بعد نکاتى را درباره کار کميته تشکيلات شهرها (ک.ش) و نقشى که شما ميتوانيد در کار ما داشته باشيد مينويسم.
4
کمونيسم کارگرى عملا پرچم جناح چپ يا گرايش چپ در حزب کمونيست ايران است. خيلى از رفقاى ما از اينکه از وجود گرايشات و "جناح ها" در حزب حرف بزنيم ناراحت ميشوند. روابط رفيقانه و يکپارچگى طولانى رهبرى حزب، اين واقعيت که بهرحال اين نظرات همواره اتوماتيک بعنوان خط رسمى توسط همه پذيرفته شده است و غيره در نظر خيلى از رفقا اين واقعيت را که حزب ما هم مانند هر حزب سياسى واقعى ديگر کانون گرايشات وتمايلات مختلفى است کمرنگ ميکند. بهرحال اين جريان چپ يک جريان واقعى است. و مشخصا بعد از کنگره سوم تصميم گرفتهايم، و در واقع تنها راه پيشروىمان اينست، که به اين اختلافات صراحت بدهيم. بنظر من با توجه به اوضاع بينالمللى کمونيسم و با توجه به موقعيت امروزى حزب کمونيست ديگر همزيستى گرايشات در حزب را نميتوان و نبايد تحمل کرد و بايد آخرين و قطعىترين تلاش را براى يک کاسه کردن و يک پايه کردن حزب کمونيست بر مبناى آنچه که ما به آن کمونيسم کارگرى ميگوئيم آغاز کنيم. در غير اين صورت، همانطور که در عمل هم داشت پيش ميرفت، بىافقى گرايشات ديگر، رخوت و خمودگى سياسى و عملى آنها، از حزب کمونيست يک جريان بى بو و بى خاصيت و دلمرده و درجازنى را ميسازد که خاصيت خود را بعنوان يک چهارچوب براى دنبال کردن امر کمونيسم کارگرى هم از دست ميدهد. خيلى از اين حرفها را در مقالات علنى و در نوارها و نوشتههاى داخلى که تاکنون ديدهايد و بعدا هم خواهيد ديد، نوشتهام. در واقع هيچ چيز درونى و سرى درباره کمپين براى کمونيسم کارگرى وجود ندارد. کار ما از جنس کارى است که پيشتر در جدال با سوسياليسم خلقى کرده بوديم. طرح روشن نقد و ايدههاى اثباتى به منظور بار آوردن کادرهاى توانا، مستقل الرأى، پر شور و مجرب براى اين خط سياسى. امروز در حزب کمونيست، ما از نظر رهبر و کادر سرخط براى اين خط واقعا در مضيقهايم. کار ما بنابراين يک کار علنى و يک تلاش در مقياس اجتماعى است که تنها گوشهاى از آن به حزب مربوط ميشود و اصل آن بايد در مقياس وسيع در جامعه و در جنبش طبقاتى جلو برده شود. شخصا فکر ميکنم بحث کمونيسم کارگرى مهمترين نقطه عطف تاريخ چپ معاصر ايران است. فکر ميکنم تحولى که در اين دوره ايجاد خواهيم کرد يک پيروزى برگشت ناپذير را نصيب سوسياليسم کارگرى در ايران ميکند و براى اولين بار در تاريخ چند دهه گذشته به پيدايش حزب سياسى اين سنت اجتماعى منجر خواهد شد. از شما رفقا هم ميخواهم که با حساسيت اين تحول را تعقيب کنيد و سعى کنيد عناصر فعالى در اين پروسه باشيد.
5
يک نکته که از نامههاى شما استنباط کردم اين بود که اين بحث ها در ميان شما تاحدودى بدبينى نسبت به تشکيلات و رهبرى ايجاد کرده است. شايد اين استنباط اغراقآميز يا اصولا غلط باشد. بهرحال اينطور حس کردهام. در قبال اين بحث که سياست سازماندهى جلو نرفته، مثلا، همهتان سعى ميکنيد بار ملامت را از روى "شبکه" برداريد و گردن کسانى بگذاريد که در مراحل مختلف سعى کردهاند اين سياست را، حال با هر تعبيرى، توضيح بدهند. الان شايد تفاهم بيشترى برقرار شده باشد. به هر صورت بحث من اينست که مدافع کمونيسم کارگرى در اين حزب بايد بتواند پايش را روى زمين نگه دارد. اگر اختلاف و انتقاد سياسى بخواهد شيرازه فعاليت جارى تشکيلاتى را بهم بپاشد و در پيشرفت نرمال فعاليتهاى حزبى از مجارى تشکيلاتى اشکال بوجود بياورد، بنظر من بيشتر از هرچيز بخودش لطمه زده است. ما اين حزب را ميخواهيم. ميخواهيم مثل ساعت کار کند، حساب و کتاب فعاليت ارگانهايش روشن باشد و مکانيسم کنترل و حسابرسى و رهبرى روتين آن بر قرار بماند. اصلا يک بحث ما اينست که بحث کمونيسم کارگرى بايد يک حزب قبراقتر، منضبطتر و با اعتماد درونى بيشتر بوجود بياورد. توصيه من اينست که سعى کنيد از دادن بعد شخصى و ارگانى به مباحثاتى که اهداف وسيعترى را دنبال ميکنند اجتناب کنيد. يک شاخص موفقيت ما اينست که نشان بدهيم آن بخشهائى از تشکيلات ما که با اين ديدگاه و خط مشى نزديکترند دارند بهتر کار ميکنند، کمتر مشکل درونى و بحث کشاف داخلى دارند و مستقيم سراغ موضوع کار بيرونىشان رفتهاند و تغييرات ملموس و قابل اندازهگيرى در بيرونشان بوجود مياورند. گفتم شايد اين استنباط من از بيخ غلط باشد، اما اين بهرحال نگرانى من در رابطه با رفقائى است که در جريان بحثهاى ما قرار ميگيرند.
6
واحد شما يکى از مهمترين اجزاء کار ماست. خيلى از رفقا راديو را حياتىترين ابزار ما ميدانند. راديو خيلى مهم است. اما بنظر من آن واحدهاى محلى تشکيلاتى که مستقيما با جنبش اعتراضى طبقه و يا محافل کارگرى و رهبران عملى در تماسند نقش بمراتب مهمترى در فعاليت ما بعنوان يک حزب کارگرى دارند. راديو فضاى عمومى را براى کار ما آماده ميکند، اما بقول خمينى بالاخره بايد فرود آمد. شما در موقعيت تعيين کنندهاى در رابطه با شکل دادن به سازمان محلى و در صحنه حزب کمونيست ايران در بين کارگران قرار داريد. فکر ميکنم کار واحد شما به هر اندازه که شما برايش افق داشته باشيد و خلاقيت بخرج بدهيد قابل گسترش است. به دوره فعلى بعنوان يک دوره مقدماتى و انتقالى نگاه کنيد. ما بايد وضعيتى را بوجود بياوريم که تماس حضورى نزديکى بين رهبرى حزب کمونيست با فعالين جنبش طبقاتى و رهبران عملى اعتراض کارگرى بوجود بيايد. به درجهاى که شما در جاى خودتان محکم بشويد ما ترکيب اين واحد و قابليتاش را در تاثيرگذارى بر رفقائى که با آن تماس ميگيرند تقويت ميکنيم. الان دامنه محافل کارگرى در ايران از محدوده ايران فراتر رفته. مجراهائى براى تماس و تاثير گذارى مستقيم بر اين محافل در کشورهاى همسايه ايران و حتى در خود اروپاى غربى بوجود آمده است. خودتان بهتر از من ميدانيد که به چه ترکيبى از فعالين کارگرى ايران در کشور شما دسترسى هست. عدهاى ميايند و برميگردند، عده ديگرى ميمانند، اما به صورت عناصر متصل به محافل کارگرى در داخل کشور عمل ميکنند. در هر دو حال، اين امکان دخالت و تماس مستقيم رهبرى حزب را بوجود آورده است. ارگان شما، و واحدهاى مشابه در بعضى کشورهاى ديگر، بايد به تدريج بتواند رهبرى حزب کمونيست را در تماس با اين فعالين و محافل نمايندگى کند. از قول حزب کمونيست حرف بزند، قول و قرار بگذارد، نظرات حزب را تشريح کند، کادر بسازد، به ابهامات جواب بدهد و غيره. اين دورنماى کار ما است. اين امر نه فقط مستلزم تقويت همه جانبه واحد شما و پخته شدن و محکم شدن سبک کارى و امنيتى آن، بلکه همچنين رابطه ارگانيک و نزديک واحد شما با رهبرى حزب است. بنظر من شما بايد خودتان را ادامه خود ک.ش بعنوان يک کميته بدانيد. اعضاى ماموريت رفته و سر قرار رفته همين کميته. انتظارى که ما از سطح فعاليت شما داريم همين است. چه از نظر جنبههاى فنى و ارتباطاتى کارتان و چه ظرفيتها و توانائىهاى سياسى و سازمانگرانه ارگانتان. سعى ميکنيم کارى کنيم که عملا يک چنين رابطهاى ميان ما و شما بوجود بيايد و واحد شما عملا در اين نقش قرار بگيرد.
7
يک ملاحظه درباره جنبه امنيتى فعاليتتان دارم. کم بها دادن به حفظ خود بنظر من انعکاسى از تحقير کار خود و بى ارزش دانستن آن است. اگر رفقاى ما باور کنند که اعضاى کليدى يک حزب مهم سياسى در ايرانند، اگر باور کنند که بود و نبودشان در سرنوشت جنبش سوسياليستى کارگرى در ايران در اين دوره حساس بشدت تاثير ميگذارد، و اگر بفهمند که رژيم ايران براى از ميدان خارج کردن هر يک از آنها چه دردسرهائى را حاضر است قبول کند، وضع امنيتى ما از اينکه هست خيلى بهتر ميشود. ما تاوان اين خود کم بينىها و ولنگارىها را خيلى دادهايم. چه قبل از ٣٠ خرداد و چه بعد از آن. بايد اين مساله را جدى گرفت. واحد شما يک واحد زير خطر است. از کانال شما هزار و يک فعاليت ما هم ميتواند زير ضرب قرار بگيرد. بنابراين تقاضا ميکنم امنيت و ادامه کارى خودتان را درست مانند امنيت کميته مرکزى حزب جدى بگيريد. من پارامترهاى امنيتى محل شما را بدرستى نميشناسم، اما در مجموع فکر ميکنم حساب و کتاب خيلى بيشترى از آن چيزى که وجود دارد بايد در کارمان در آنجا داشته باشيم.
8
و بالاخره شخصا دوست دارم از ريز و درشت نظرات و مشغلههاى شما خبر داشته باشم. از برخوردتان به مقالات و نوشتهها گرفته تا توصيههايتان در هر زمينه. حدود مسائلى را که براى من مطرح است را شما در نشريات و در نوشتههاى درونى ميبينيد. دلم ميخواهد بدانم راجع به هر يک از جنبههاى آن چه فکر ميکنيد. منتظر نامههاى شما هستم. از قول من به رفقا سوسن و رضا، که متاسفانه فرصت اختلاط زيادى با او درحاشيه کنگره پيدا نشد، سلام گرم برسان. با آرزوى موفقيت و به اميد ديدار.
9
نادر ١٣/٥/١٣٦٨
جلد هفتم مجموعه آثار، صفحات ١٤٣ تا ١٤٧
hekmat.public-archive.net #3490fa.html
|
|