سرمقاله بسوى سوسياليسم شماره ٥
درباره موازين کار بسوى سوسياليسم
ما اکنون پس از وقفهاى طولانى انتشار بسوى سوسياليسم را از سر ميگيريم. فشارهاى دائمى پليس سياسى، محدوديت انرژى ما که بويژه در يکسال و نيم گذشته عمدتا بر مباحثات مربوط به برنامه مشترک، برنامه حزب کمونيست و تهيه مقدمات و برگزارى کنگره اول اتحاد مبارزان کمونيست متمرکز شده بود، و از همه مهمتر روشهاى خردهکارانه و غير اصولىاى که در دنبالهروى از روشهاى رايج پوپوليستى گريبانگير سازمان ما بود، عوامل عمدهاى بودند که مانع انتشار منظم بسوى سوسياليسم در گذشته بودهاند. کنگره اول ا.م.ک بر ضرورت پيگيرى امر انتشار بسوى سوسياليسم، بويژه بمثابه ابزارى در مبارزه بر عليه روشهاى عملى خرده بورژوايى در صفوف جنبش کمونيستى، و بعنوان تريبونى براى تشريح و تبليغ آن گامهاى عملى که امروز بايد در راه ساختن حزب کمونيست ايران برداشته شود، تاکيد کرد.
در مباحثات مربوط به روشهاى عملى کمونيستى در کنگره اول، موضوع نشريات سراسرى و سنت هاى کمونيستى در انتشار اينگونه نشريات طرح و بحث شد. نکات مشخصى در اين بحثها برجسته شد و بصورت رهنمودهايى در برابر ما قرار گرفت. اول اينکه نشريات سراسرى، اعم از تئوريک و سياسى، از ابزارهاى اصلى امر رهبرى هستند و بايد چه توسط رهبران و چه توسط عموم رفقاى سازمانى به اين عنوان در نظر گرفته شوند. نشريه تئوريک در جنبش پوپوليستى عموما نشريهاى آموزشى و يا "توجيهى" تلقى ميشده است. گويى هيات تحريريه "دانا" از اين طريق معلومات خود را بصورت اقساط معين منظما در اختيار اعضا و هواداران سازمان قرار ميدهد و کار خوانندگان هم صرفا مطالعه و فهم دقيق اين آموزشها و ارتقاء آگاهى تئوريک خود است.
آموزش فعالين کمونيست بدون شک يک وجه از وظايف نشريه تئوريک کمونيستى هست، اما محور کار آن نيست. و يا بعبارت بهتر، آموزش فردى و ارتقاء آگاهى سياسى افراد درک محدودى از آموزش کمونيستى است. وظيفه نشريه تئوريک تحليل و نقد معضلات مشخصى است که بر سر راه حرکت و تکامل جنبش کمونيستى قرار گرفته است. نشريه بايد آيندهنگر باشد، کمونيستها را با موانعى که بر سر راهشان قرار گرفته است آشنا کند، اذهان فعالين را حول اين مسائل گرهى متمرکز کند و به هر حوزه و فعال کمونيست تصويرى عمومى از موقعيت عينى و عوامل ذهنى مؤثر در فعاليت کمونيستى را بشناساند. کار نشريه تئوريک نيز مانند نشريه سياسى، هدايت کردن و هماهنگ کردن است. هيچ خصوصيت کار کمونيستى غير سياسى نيست. حتى آموزش کمونيستى آموزش سياسى براى پيشبرد مبارزه است. مبارزهاى که در هر مقطع معين بر عليه موانع مشخص پيشروى جنبش طبقاتى صورت ميگيرد. بنابراين خواننده مورد نظرِ يک نشريه تئوريک کمونيستى و حزبى، خوانندهاى است که ميکوشد با مطالعه نشريه دورنماى عمومى و عمل تئوريک مسائل مشخص فعاليت کمونيستى را بشناسد و در امر رفع موانع پيشروى و پيروزى، قاطعانهتر و با استحکام نظرى بيشترى عمل کند. اگر نشريه تئوريک نتواند چنين ابزارى باشد، و اگر تشکيلات کمونيستى نتواند به نشريه تئوريک چنين نقش و جايگاهى بدهد، آنگاه ما عملا در اين زمينه به روش آکادميستى درغلطيدهايم.
بسوى سوسياليسم تا امروز سهم مهمى در آموزش و پرورش کمونيستهاى واقعى داشته است، کمونيستهايى که توانستهاند با تطبيق اين مباحثات تئوريک با تجربه زنده مبارزه، به نقد جامعترى از جامعه سرمايهدارى و نظرات و عملکرد ضد پرولترى نيروها و جريانات بورژوايى و خرده بورژوايى دست يابند. کمونيستهايى که توانستهاند اکنون ديگر مستقل از بورژوازى و خرده بورژوازى فکر کنند. کمونيستهايى که دوره آشفته فکرى و التقاط نظرى سه سال قبل را به وضوح پشت سر گذاشتهاند. اما در عين حال بسوى سوسياليسم در مواردى به خوراکى تئوريک براى اذهان آکادميک بدل شده است. ما در کنگره اين شيوه برخورد آکادميک به نشريه تئوريک را کاملا محکوم کرديم.
نکته دوم، مساله هويت فردى نويسندگان مقالات و نشريات کمونيستى بود. مقالات نشريات کمونيستى، مگر در موارد معين و قابل پيش بينى، بايد با امضاى نويسندگان آن منتشر شود. حتى اگر اين مقالات بيانگر مواضع رسمى سازمان نيز باشند. اين امر بخصوص در مورد نشريه تئوريک صدق ميکند. اين يک سنت پوپوليستى است که "عقايد" را از هويت فردى تهى ميکند و هر نوشته و مقاله را به نام سازمان و فقط به نام سازمان منتشر ميکند. اين شيوه به اشکال مختلف به پيشرفت جنبش ما لطمه ميزند. اولا، جنبش ما را از شناختن و قضاوت رهبران سياسى و فکرى خود در هر مقطع محروم ميکند و لاجرم بى مسئوليتى و نوسان در فکر را مجاز ميکند و دامن ميزند. آيا بالاخره معلوم شده است که نويسندگان کار ٥٩، رزمنگان ٣٥ و پيکار ١١٠ و نظائر اين بيانيههاى آشکارِ سازش طبقاتى چه کسانى بودهاند؟ آيا طبقه کارگر ايران نبايد رهبران خود و ضد رهبران خود را بشناسد، تمام سير حرکت آنان را ناظر باشد، آنان را مسئول خطاهايشان بداند تا بتواند در تحليل نهايى رهبرانى اصولى، استوار و ثابت قدم پرورش دهد؟ رهبرى از پشت درهاى بسته، اين اولين نتيجه اين سبک کار غير اصولى است. ثانيا، اين روش ديدگاهى متافيزيکى از سير تکامل افکار و نظرات کمونيستى بدست ميدهد. گويى افکار کمونيستى حاصل جدلها، بحثها، موضعگيريها و تقابل خطوط فکرى و نظرات گوناگون نيست. براستى اگر جنبش جهانى کمونيستى به اين شيوه عمل کرده بود، آيا ما امروز قادر به تحليل و درسآموزى از تاريخ مشخص جنبش جهانى خود بوديم؟ لنين، پلخانف، کائوتسکى، ببل، مارتف، لوکزامبورگ، استالين، تروتسکى، گرامشى، سلطانزاده و حيد عمواوغلى و صدها نام ديگر در تاريخ جنبش کمونيستى بينالمللى بارها ظاهر ميشوند. آيا اگر نظرات همه اينها صرفا به اسم سازمان، به اسم حزب، به اسم بينالملل و نظير آن بيان شده بود، پرولتارياى جهانى امکان دخالت در اين جدال طبقاتى مستمر در بالاترين سطح و امکان حمايت از رهبران اصيل در برابر رهبران دروغين خود را يافته بود؟ آيا در چنين صورتى ما قادر بوديم امروز خود را به وضوح لنينيست بناميم، از ايسکراى لنينى در تمايز با ايسکراى نو سخن بگوييم و با انحرافات پلخانف، کائوتسکى، تروتسکى، بوخارين و امثالهم از خط مشى سازمانهاى پرولترىاى که اينان به هر حال هر يک در مقطعى عضو آن بودند و بر آن تأثير ميگذاشتند تميز دهيم؟ آيا ما ميتوانستيم بدون شناختن نمايندگان فکرى جريانان مختلف در ماکسيسم جدال دائمى و وقفه ناپذير مارکسيسم انقلابى را با انحرافات گوناگون غير پرولترى تحليل کنيم و مارکسيسم را به عنوان يک علم در حال تکامل بياموزيم؟ مسلما نه. اين يک ديدگاه متافيزيکى است که مبارزه طبقاتى در سطح ايدئولوژيک و تفکر مارکسيستى را نديده ميگيرد و با پردهپوشى از اين مبارزه، که حتى در درون حزب هم به اشکال ويژه خود همواره ادامه دارد، از طريق حذف تقابل نظرات و هويت فردى اين نظرات، تکامل افکار کمونيستى را صرفا تکامل "افکار سازمانى" جلوه ميدهد. محدوديت و جمودى که اين روش بر ما تحميل خواهد کرد بوضوح روشن است. ثالثا، روى ديگر اين واقعيت اين است که هنگامى که سازمان پرولترى مسئوليت و تعهد فردى را بکلى نديده بگيرد، سرنوشت سازمان به نقاط ضعف رهبران گره ميخورد. انحرافات نظرى و سياسى افراد، انحرافاتى که احزاب کمونيستى ميتوانند با تغيير ترکيب رهبران خود به نفع اصول مارکسيسم انقلابى از آن خلاصى يابند، به ناگزير و بصورتى خودبخودى به صورت انحرافات سازمان جلوگر ميشود. جدال دائم ميان نظرات، به صورت نوسان در سازمان بروز ميکند، و ورشکستگى رهبران دروغين، با خود، سازمان را نيز به انهدام و انحراف ميکشاند. تجربه پيکار و ورشکستگان سياسىاى چون روحانىها و عابدينىها نمونه بارزى از نتيجه اين رويه پوپوليستى است. امروز اين خرده بورژواهاى دوباره مسلمان با نام سازمان پيکار با دشمنان پرولتاريا دست دوستى دادهاند و زبان صدها رفيق مبارز پيکارى که سازمان خود را براى انقلاب - ولو به همان مفهوم پوپوليستى آن - خواستهاند و ساختهاند بيش از هر زمان ديگر بسته است. چرا که تفکر انقلابى در پيکار نمايندگان فکرى و سياسى شناخته شده خود را نداشته است و ندارد. سازش افراد فاقد هويتى که پيش از اين فقط به نام سازمان سخن گفتهاند، امروز نميتواند در ذهن تودههاى کارگر و زحمتکش سازش سازمان را تداعى نکند.
آنچه در مورد ضرورت هويت فردى دادن به رهبران گفتيم تنها به رهبران فکرى جنبش ما محدود نيست، بلکه شامل فعالين کمونيست در عرصههاى گوناگون نيز ميشود. پرولتارياى ايران امروز بايد نه تنها رهبران فکرى خود، بلکه مبلغين برجسته خود، سازماندهان زنده خود، رهبران نظامى خود، و بطور کلى سازماندهان و هدايت کنندگان جنبش خود را در کليه زمينهها بشناسد، و نه فقط اين، بلکه به کليه اقشار زحمتکش غير پرولتر نيز بشناساند. اين جنبش ما را قوىتر ميکند.
نکته سومى که در کنگره در زمينه مبانى کار نشريات کمونيستى مورد بحث قرار گرفت، مساله انعکاس نظرات متقابل در چهارچوب اصول برنامهاى حاکم بر تشکيلات بود. تاکنون آنچه در نشريات چاپ ميشد، نظراتى بود که مستقيما و رسما مورد تأييد سازمان بود. ما معتقديم که نظرات ديگرى، که يا به دليل نو بودن تحليلها و يا زاويه و متد خاص تحليلى نميتواند نظرات رسمى سازمان باشد اما در عين حال خارج از چهارچوب مواضع برنامهاى ما قرار ندارد، ميتواند به صورت علنى منتشر شود. ما از بحثهاى متقابل در اين چهارچوب معين استقبال ميکنيم. اين به گسترش مباحثات سازنده درون حزبى و تکامل و تدقيق نظرات مارکسيستى در حزب و در جنبش طبقاتى يارى ميرساند.
با توجه به اين عوامل بسوى سوسياليسم از اين پس بر مبناى موازين زير منتشر ميشود:
اولا، صرف نظر از بيانيههاى رسمى ارگانهاى گروهى، مانند هيات تحريريه، کميته مرکزى و غيره، مقالات و تحليلها با نام و يا نام مستعار نويسندگان آن منتشر خواهد شد.
ثانيا، نويسندگان نشريه به هيات تحريريه محدود نميشوند و همه رفقا ميتوانند براى بسوى سوسياليسم مقاله بنويسند و هيات تحريريه بسوى سوسياليسم در انتشار، يا عدم انتشار و يا تلخيص مقالات آزاد خواهد بود.
ثالثا نظرات مطرح شده در نشريه نظرات مورد تأييد هيات تحريريه خواهد بود مگر آنکه هيات تحريريه خود عدم تأييد خود را اعلام کند و توضيح دهد. هيات تحريريه ميتواند مقدمه و توضيحى براى هر مقاله بنويسد.
ما همه رفقا را به مکاتبه با بسوى سوسياليسم و فرستادن مقالات دعوت ميکنيم. طبعا بسوى سوسياليسم تا چند شماره عمدتا و مستقيما به بحثهايى که در کنگره اول صورت گرفته است تکيه خواهد کرد. ما خود را موظف ميدانيم که بخش هر چه بيشترى از اين مباحثات را در اختيار جنبش بگذاريم. در عين حال بايد بر مبناى نتايجى که در کنگره بدان رسيديم، بخصوص در زمينه پروسه عملى تشکيل حزب کمونيست و نقد سبک کار پوپوليستى نظرات خود را بسط دهيم و از انعکاس ساده بحثهاى کنگره فراتر برويم. در اين شماره سه سخنرانى از مجموعه بحثهاى کنگره را با تلخيص و حک و اصلاحهاى لازم براى انتشار خارجى نقل کردهايم. در اين ميان در مقاله رفيق "ت-ياشار" توضيح کوتاهى ضرورى است. مباحثات کنگره در زمينه روشهاى عملى کمونيستى و نقد سبک کار پوپوليستى مشخصا دو جزء اصلى داشت. اول، تلاش در جهت ارائه تحليل عميق و دقيقى از وجه تمايز اصلى و بنيادى کار کمونيستى و کار پوپوليستى يا به عبارت ديگر تلاش در جهت فراتر رفتن از نمودها و عارضههاى عملى و متنوع سبک کار پوپوليستى و دست يافتن به فرمولبندى درستى از علت بنيادى اين نمونهها و عارضهها و دوم کاربست اين تحليل عميقتر، در جهت توضيح و نقد اين عوارض و نمودها و تعريف کار کمونيستى در عرصههاى مختلف فعاليت. سخنان رفيق ياشار پس از جمعبندى نهايى تحليل کلى، در دفاع از آن و در نقد فرمولبندىهاى ناکافى ايراد شده است. سخنان رفيق حکمت که در مقاله به آن رجوع شده به همان جمعبندى نهايىاى پرداخته است که رئوس و مبانى آن با جزئيات بيشترى در قطعنامه مربوط به سبک کار پوپوليستى و روشهاى عملى کمونيستى هم اکنون منتشر شده است.
مقاله "حزب کمونيست ايران در گرو چيست؟" طرحى کلى از نقطه نظرات ما در زمينه تعريف حزب کمونيست و اصول ناظر بر پروسه عملى تشکيل آن در شرايط کنونى است. در اين مقاله پس از اشاره به انحرافات عمدهاى که امروز در تعريف حزب وجود دارد، به ملزومات عملى تشکيل حزب کمونيست در شرايط کنونى پرداخته شده و بويژه بر اهميت استقلال عملى کمونيستها از خرده بورژوازى يعنى بر اهميت دستيابى به شيوههاى مستقل فعاليت کمونيستى از يکسو و بر جايگاه تعيين کننده کادرهاى کمونيستى که بتوانند استوارى نظرى و عملى حزب را تأمين کنند، از سوى ديگر، تاکيد شده است.
هيات تحريريه ٣٠ر١٠ر١٣٦١
بسوى سوسياليسم، ارگان تئوريک سياسى اتحاد مبارزان کمونيست، شماره ٥ - اول بهمن ١٣٦١
hekmat.public-archive.net #2650fa.html
|