فقط دو گام به پس -
درباره رويدادهاى کردستان عراق و نظرات رفيق مهتدى
توضيح:
26
بخش اعظم اين مقاله قبل از پلنوم بيستم نوشته شده و بعد از يک وقفه طولانى بعد از پلنوم تکميل شده است. در طرح اول ميخواستم پس از پاسخ جدلى به مقاله رفيق مهتدى بخشى را به بحث اثباتى تفصيلىاى در رابطه با رويدادهاى منطقه و همينطور ريشههاى اين اختلاف در حزب کمونيست ايران اختصاص بدهم. با توجه به اتفاقات بعدى در حزب بدلائل مختلف از اين طرح صرفنظر کردم. با اينحال فصلى را، نه به تفصيلى که قبلا مورد نظرم بود، در مورد اين جنبههاى مساله بصورت موخره در انتهاى مطلب اضافه کردهام. بعلاوه تصور ميکنم در نقد نظرات و نوشتههاى رفيق مهتدى به اندازه کافى نظر اثباتى خود را در قبال جنبههاى مختلف رويدادهاى منطقه منعکس کردهام.
27
در نوشتن پاسخ رفيق مهتدى براى من يک دشوارى معين وجود داشته است. مقاله "تخطئه انقلاب" تبيين واقعى رفيق مهتدى از مسائل مورد بحث نيست. رفيق در اين مقاله از تبيين ناسيوناليستى پيشين خود در يک قالب پوپوليستى دفاع ميکند. اين پوپوليسم اضافى و عاريه است. مانند کل کاربست پوپوليسم، در اين مورد هم اين قالب" خلقى" و "مردمى" قرار است به افق طبقاتى مشخصى، يعنى ناسيوناليسم، ظاهر انقلابى و راديکال بدهد. در نقد "تخطئه انقلاب" من ناگزير بودهام هم اين پوپوليسم عاريه و هم ناسيوناليسم واقعى پشت آن را نقد کنم. بنابراين بخش زيادى از اين نوشته نقدى است بر نظراتى که از نقطه نظر صاحب آنها هم جدى نيست. آژيتاسيون پوپوليستى اى که بدنه اصلى "تخطئه انقلاب" را تشکيل ميدهد گرد و غبارى است که قرار است ناسيوناليسم واقعى نوشتهها و قطعنامههاى قبلى رفيق مهتدى را از ديد منتقد مارکسيست مخفى نگاهدارد.
28
اگر "تخطئه انقلاب" براى تغيير ريل بحث واقعى نوشته شده، چرا من به اين تفصيل به آن پرداختهام؟ به اين دليل که:
29
اولا، "تخطئه انقلاب" مشحون از تصويرسازى ها، تحريفات و اتهامات سياسى و غير سياسى به حزب معين، رهبرى حزبى معين و اشخاص معينى است. ناروايى که روى کاغذ آمده است بنظر من بايد حتما روى کاغذ هم جواب بگيرد. ما شخصيتهاى زنده يک حرکت سياسى معين هستيم. بيانات ما هرقدر سطحى يا عميق و صميمانه يا مغرضانه باشد، ماتريال دست اول براى قضاوت اجتماعى و تاريخى اين جريان است. هرکس بعنوان شرکت کننده مستقيم در حزب کمونيست هر حکمى راجع به اين پديده بدهد، من بعنوان يک شرکت کننده ديگر خود را موظف ميدانم روايت خود را در مقابل آن بدهم. شايد کسى نه آن روايت و نه اين را امروز نخواند. اما به سهم خود اجازه نميدهم کسى روزى جايى حزب کمونيست ايران، دفتر سياسى حزب، و آدمهايى را که در اين حزب فعاليت کردهاند را تنها بر مبناى نوشتههايى نظير "تخطئه انقلاب" قضاوت کند. ميخواهم از امروز تا هزار سال ديگر اگر کسى خواست اين تجربه کمونيستى مشخص را لوث کند، آنها که براى اين تجربه ارزش قائلند دست خالى نباشند و تحريف تاريخ اين حزب، و به اين اعتبار کمونيسم، ساده نباشد. من جواب "تخطئه انقلاب" را در درجه اول براى خواندن کسى ننوشتهام. براى خود مقاله "تخطئه انقلاب" نوشتهام. بگذاريد ناگزير باشند هميشه آن نوشته را با جوابش دست مردم بدهند.
30
ثانيا، اين جدل عليرغم اتلاف انرژىاى که همراه داشته به من امکان داده است تا به سهم خود تلاش کنم نوع مشخصى از کمونيسم را بشناسانم. بنظر من مطالعه اين نوشته، بخصوص با فرم جدلىاى که دارد، کمک ميکند نه فقط نظرات ما در قبال رويدادهاى خاورميانه بهتر درک شود، بلکه همچنين زوايايى از بحث کمونيسم کارگرى بيشتر باز بشود.
|
|