m-hekmat.com 2002-10-11 اين مطلب هنوز مقابله و تصحيح نشده است.
آينده دوم خرداد
خلاصه مصاحبه با راديو انترناسيونال
تاريخ پخش يکشنبه ٢٧ اوت ٢٠٠٠
3
على جوادى: آيا در عنوان مقاله "زندگى پس از دوم خرداد" (انترناسيونال هفتگى ١٧) اشاره تان فقط به اوضاع رژيم است و يا کليت جامع ترى را مد نظر داريد؟
4
منصور حکمت: بيشتر اشاره ام به اين بود که اکنون وظايف جديدى جلوى ما هست، دوره جديدى، بخصوص از نظر مردم، شروع ميشود که بايد به آن توجه کرد. مرکز توجه مردم از دوم خرداد متوجه آن احزاب و جرياناتى ميشود که بيرون حکومت و عليه حکومت فعاليت ميکنند. و اين براى ما در حزب کمونيست کارگرى وظايف جديدى را تعريف ميکند. دوم خرداد سيکل خود را طى کرده. اکنون اگر رهبرى تازه اى در کشور تعريف نشود، اگر احزاب اپوزيسيون مثل ما نتوانند نقش خود را بازى کنند فرصت تاريخى بزرگى هدر ميرود.
5
على جوادى: در اين مقاله گفتيد که آينده دوم خرداد به نوع عکس العملش در مقابل حمله خامنه اى گره خورده بود و الان هيات ژورى از قضاوت خود را کرده است: دوم خرداد سر خم کرده و نتيجتا به يک بحران عميق و مهلک فرو رفته، آيا اين ارزيابى زودرس نيست؟ آيا فکر نميکنيد که جبهه دوم خرداد قادر باشد که يک سازماندهى مجدد بکند و خود را در صحنه سياسى پيدا بکند؟
6
منصور حکمت: بنظر من چند عامل مانع از آنست که دوم خرداد بتواند دوباره مثل سابق ابراز وجود بکند. اولا، هر روزى که ميگذرد عکس العملى که بخواهد دوم خرداد را احياء کند بايد تندتر و غليظ تر باشد. اگر همان روز اول در مجلس گفته بودند که اين حرف خامنه اى را قبول نداريم و طرح را به راى ميگذاريم، ممکن بود بتوانند زمين خود را نگه دارند و همچنان از پديده "جنبش اصلاحات" و يا جنبش دوم خرداد حرف بزنند. ولى امروز بايد با جسارت و تندى خيلى بيشترى حرف بزنند که اين کرنش و تعظيم چند هفته اى را جبران کنند. در نتيجه هر روز که ميگذرد، احياى دوم خرداد بطور تصاعدى دشوارتر ميشود.
7
ثانيا، يک چيزهايى را از دست دادند. براى مثال دوم خرداد خاتمى را از دست داده است. اگر پروژه دوم خرداد بخواهد احياء بشود بايد فکرى بحال خاتمى بکند که رسما و علنا واداده. در مصاحبه اى که با ايسنا و ايرنا و صدا و سيما داشت، خاتمى در متن حمله اى که از طرف راست ها براى قلع و قمع جنبش اصلاح طلبى شده، همان حرفهاى قديمى اش را با همان سربستگى و ملاحظه کارى مطرح ميکند، بدون اينکه جواب اين حمله را بخواهد بدهد. در نتيجه عملا خاتمى براى دوم خرداد سوخته. اگر خاتمى بخواهد دوباره خود را در راس حرکت اصلاح طلبى و دوم خردادى قرار بدهد بايد حرکت عيانى عليه راست بکند و بخصوص در مقابل خامنه اى بايستد. در نتيجه خاتمى بنظر من براى دوم خرداد يک پديده کمابيش از دست رفته اى است. و براى دوم خرداد احياء خود بدون خاتمى کار بسيار دشوارى است. بنظر من دوم خرداد به انتهاى يک سيکلى رسيده، بدون تحولات معجزه آسا و بدون رشادت هاى عجيب وغريب از طرف بعضى شخصيت هايش نميتواند خود را احياء کند.
8
على جوادى: يکى از خصلت هاى هميشگى دوم خرداد اين بوده که در مقابل حملات سر خم ميکرده، تا موج بگذرد. چرا اين شرايط با شرايط گذشته متفاوت است؟
9
منصور حکمت: بنظر من باين خاطر که اين يک موج ساده نيست. اينها باين اميد که مجلس را ميگيرند، بعد قوانينى ميگذرانند، روزنامه نگاران خودشان را از زندان درمياورند و ٤ تا روزنامه شان را داير ميکنند، روى فشار ميگذارند، نظارت استصوابى را حذف ميکنند، و غيره براى مدتى طولانى مجلس را هدف گرفتند. مجلس را گرفتند. اما اولين جايى که دست کردند يک قانونى بنفع خودشان بگذرانند، طرف برگ آخرش را رو کرد و کلا نه فقط طرح اصلاح قانون مطبوعات، بلکه کل مجلس را زير سوال برد. يعنى از اين پس هر تصميمى در مجلس بگيرند، هيچ چيز جلوى "آقا" را نگرفته که بيايد بگويد اينهم قبول نيست. در نتيجه کل آن اداره اى که اينها قرار بود هر روز صبح بروند در آن حضور بهم برسانند، از سکه افتاده. خود پديده مجلس را راست از سکه انداخته است. اين هر موجى نيست که اينها بتوانند از سر بگذرانند. اگر يکى مدام نفسش را بگيرد تا موج را از سر بگذراند، يکبار هم طول ميکشد و آن زير خفه ميشود. اين اتفاق دارد براى دوم خرداد ميافتد.
10
على جوادى: شما به بازخوانى هايى که از استراتژى هاى دوم خرداد دارد صورت ميگيرد و تلاشهايى که استراتژيست هاى دوم خرداد در اين زمينه دارند انجام ميدهند، چگونه برخورد ميکنيد؟ آيا فکر نميکنيد که اينها بتوانند، از آنجا که با اعتراضات مردم مواجه هستند، دوباره خودشان را روى موج قرار بدهند و بروند جلو؟
11
منصور حکمت: من صحبت از اينکه قرار است بازخوانى بکنند زياد شنيده ام. ولى هيچ بازخوانى اى در نوشته هاى سران و يا شخصيت هاى دوم خرداد نديده ام.
12
واقعيت اينست که حتما بخشى از دوم خرداد شروع ميکند که مقدارى تکيه اش را بدهد به نارضايتى مردم و جلوى خامنه اى و راست سنگربندى اش را نگه دارد. ولى اگر اين پديده نتواند کليت حرکت دوم خرداد، حزب مشارکت و يا خود خاتمى را با خودش بياورد، تبديل ميشود به يک نهضت آزادى ديگر. اگر دوم خردادى ها بخواهند بعنوان يک جريان "غيرخودى"، بعنوان يک جريانى که در حکومت حضور ندارد، روى اعتراض مردم سوار شوند، فرق زيادى با نهضت آزادى ندارند. دوم خرداد، هويت و نقطه قوتش براى خودش اين بود که ميتوانست بگويد من حکومت را از درون تغيير خواهم داد. ولى اگر شما ديگر درون حکومت نباشى، بقيه چرا بايد برايت تره خرد کنند؟ به يک سازمان اسلامى بيرون حکومت تبديل ميشوند. و اگر بناست کسى از بيرون حکومت، حکومت را عوض کند، احزاب و جريانات جدى ترى وجود دارند. تمام برگ برنده دوم خرداد در اين سه سال اين بود که: ما ميتوانيم بدون مشقت، بدون دردسر، بدون خشونت از داخل رژيم جمهورى اسلامى را تعديل کنيم. طبعا بعنوان يک جريان خارج حکومت، در حال کتک خوردن، که نميتواند برود در خرم آباد جلسه اش را بگيرد، آن موقعيت سابق را نخواهد داشت. جنبش دوم خرداد اگر قرار است حکومتى نباشد، ديگر براى کسى ارزشى ندارد، نه براى غربى ها و نه براى مردمى که تاکتيکى به آن بعنوان ابزار سست کردن حکومت نگاه ميکنند.
13
على جوادى: شما کلا توجه غرب به دوم خرداد را چگونه ارزيابى ميکنيد؟ آيا اين ارزيابى تاکتيکى است و يا در سيماى دوم خرداد نيرويى را مى بيند که رژيم را تضعيف کند و آخر سر آنرا برکنار کنند؟
14
منصور حکمت: بنظر من غربى ها هميشه اين دو وجه را کنار هم دارند. يک ايده آل هايى دارند براى کشورها و مناطقى، و يک پراگماتيسم و عملگرايى و مصلحت گرايى روزمره اى دارند مبنى بر اينکه که چه چيز آنروز بنفع شان است.
15
بطور مثال در قبال شوروى، واضح بود که اينها ميخواستند کلا پنبه کل سيستم شوروى زده بشود، يک نظام متکى به بازار بيايد، چيزى که الان هست، و حتى از اينهم بيشتر نزديک به غرب. ولى وقتى گورباچفى ميايد که غرب مى بيند ميتواند اين بلوک را تا حدى تضعيف کند، عقب براند، در مقابل غرب سد دفاعيش را بشکند، از گورباچف با تمام قوا حمايت کردند. بوش و تاچر تا روز آخر از گورباچف حمايت کردند، در حاليکه هيات حاکمه آمريکا و غرب دلش همان زمان پيش يلتسين بود و حتى وقتى يلتسين سر کار آمد، در جنبش طرفدار بازار شخصيت هاى ديگرى داشتند. در نتيجه برخورد غرب هميشه يک جنبه پراگماتيستى و مصلحت گرايانه و روز دارد که اگر خاتمى نامى، يک آخوندى، پيدا ميشود که ميتواند مناسبات را با غرب بهبود بدهد، ميتواند جاپايى اى براى غرب باز کند، حکومت اسلامى را مقدارى تعديل کند و مهار کند، خب، از او دفاع ميکنند. ولى بمجرد اينکه اين خاتمى نوعى کارش را انجام بدهد، غرب ميخواهد يک پله ديگر به هدف استراتژيکش نزديک بشود، يک حکومت ناسيوناليستى، محافظه کار طرفدار غرب، علنا طرفدار غرب، مثل ترکيه، مثل فيليپين، را بياورد سرکار. در نتيجه از او فراتر ميرود. خاتمى براى غرب يک پديده اى است که براى لحظه فعلى خوب است ولى بايد از او فراتر رفت. در نتيجه اگر خاتمى نتواند آن وعده اى را که داده عمل کند، اگر نتواند سيستم را تعديل کند، غرب رهايش ميکند. هيچ ائتلاف استراتژيکى بين غرب و دوم خرداد نيست. غرب به دوم خرداد مثل يک پله نگاه ميکند، اگر اين پله وجود نداشته باشد او هم به آن کارى ندارد.
16
على جوادى: شما اشاره کرديد که دوم خرداد به پايان خط رسيده. پايان خط چيست؟ چه چيزى در انتظار دوم خرداد است؟ تکليف نيروهاى تشکيل دهنده اش چيست؟
17
منصور حکمت: بنظرم دوم خرداد تجزيه ميشود. يک بخش "دربارى" و از بالا پيدا ميکند که همين خاتمى و کروبى و امثالهم هستند که در رابطه با جناب رهبر نشسته اند و دارند فکر ميکنند که چه سوپاپ اطمينانى باز کنند براى بخشى از خود هيات حاکمه که بتواند بعضا روزنامه هايى داشته باشد، بعضا بتواند حرفش را بزند و بعضا بحث تعديل و اصلاحات را زنده نگه دارد، و يک راست ده نمکى مآب حاکم نشود، که همه شان ميدانند اين بنفعشان نيست. در نتيجه بايد يک تصوير مرکزتر و سانتر ترى بدهند. يک بخش باصطلاح دربارى و بالا در دوم خرداد پيدا ميشود، فکر ميکنم که خاتمى اساسا شخصيت اين بخش خواهد شد. و يک بخش ناراضى از پايين و بيشتر "توى کوچه و خيابان" دوم خرداد که آنها مشکلات روزنامه درآوردن و سخنرانى کردن خود را خواهند داشت و حتى يايد وارد کشمکشى با همين بخش دربارى خودشان بشوند.
18
بنظرم دوم خرداد موقتا به چند بخش تقسيم ميشود تا بعد ببينيم کلا حاصل اين کشمکش درون دوم خرداد بکجا ميرسد. من فکر ميکنم جمهورى اسلامى دارد ميرود که يک سرى شعار ها و اهداف دوم خرداد را هضم کند، يک مرکز جديد درست کند، که هم "رهبر" بتواند بيشتر به آن نزديک شود و هم دوم خردادى هاى رام تر و خانگى ترى درست شوند. جواب دانشجويان ناراضيشان و يا جناح هاى افراطى تر دوم خرداد را همين بخش قرار است بدهد. ولى خوب واضح است که همين سازش هم کمک ميکند که آن جناح افراطى تر يک درجه مشروع تر بتواند حرف بزند.
19
هدف اينها بنظر من هضم کردن دوم خرداد و وقت خريدن براى جمهورى اسلامى است. اگر دوم خرداد در اين فاز بيافتد. از نظر غرب و از نظر مردم و از نظر کل مقوله تلاش براى جايگزينى جمهورى اسلامى اهميتش را از دست ميدهد. ميماند، ولى يک پديده فرعى ميشود. من فکر ميکنم که با اين ماجراى مجلس و با وادادن دوم خرداد و با مصاحبه خاتمى، فاز عوض ميشود. مردم الان ديگر به نيروهاى بيرون حکومت، چشم ميدوزند. دوم خرداد بعنوان تجربه ناموفق الان جلوى مردم است، در بيرون حکومت، دو قطب اصلى هست که جدال کم کم ميرود بين اين دو قطب. يک طرف کمونيست ها، کمونيسم کارگرى، و طرف ديگر محافظه کارهاى طرفدار غرب، رژيم سابقى ها، ممکن است لزوما سلطنت طلب هم نباشند، محافظه کارهاى ضد کمونيست طرفدار غرب و ضد جمهورى اسلامى. اين دو بخش، کمونيست ها و آنتى کمونيست هايى که هر دو خارج چهارچوب جمهورى اسلاميند، نيروهاى اصلى جدال آتى خواهند شد. البته تا وقتى جمهورى اسلامى هست دوم خرداد هم هست و تلاش براى تغييرش از درون حکومت هم هست. ولى اکنون يک تناسب جديدى ميان احزاب مخالف حکومت برقرار ميشود و مردم در رابطه با تعلق سياسى خودشان به اين خطوط انتخاب هاى بزرگترى ميکنند.
20
على جوادى: يکى از مسائلى که پديده دوم خرداد را دوم خرداد کرد، تمايل و گرايش نيروهاى ملى و اسلامى به صف دوم خرداد بود. نويسنده ها و هنرمندان و کلا يک مجموعه اى به اين صف پيوستند، الان تکليف اين نيروها چى ميشود؟
21
منصور حکمت: بنظر من خيلى غمگين ميشوند، يکخورده مصرف چاى و قهره و قليانشان زياد ميشود، يک مدتى بى پناه ميشوند تا خودشان را پيدا کنند. بخشى شان بنظر من مجبورند بچرخند به چپ. بخشى شان ميچرخند به راست. و يا همان جايى که هستند، برميگردند و سمبل هاى جديدى پيدا ميکنند. يک عده شان احتمالا با جناح "خلقى" دوم خرداد ميروند و يک عده شان ممکن است هنوز دل به خاتمى داشته باشند.
22
يک روزنامه نگار غير اسلامى داخل کشور ميگويد آقاى خاتمى بايد هم محافظه کار باشد. ما به ١٢ - ١٣ سال ديگر وقت احتياج داريم براى اينکه بتوانيم جنبش اصلاحات و توسعه را عملى کنيم. خوب کسى که ١٢ ماه وقت ندارد، بيخودى تقاضاى ١٢ سال ميکند. ولى بنظر من اينها يک جنبش واقعى هستند، يعنى بخشى از جامعه ايران هستند، کوچکند ولى الان بيشتر تريبون ها دستشان است. دلشان نميخواهد چپ ها بيايند سرکار. دلشان نميخواهد جامعه از کنترل حاکميت خارج بشود. اينها ممکن است همچنان مدافع اصلاحات دربارى در خود حکومت باشند.
23
على جوادى: بعنوان سوال آخر. خاتمى عازم نيويورک است، به کنفرانس سازمان ملل ميايد، تحت عنوان "گفتگوى تمدنها"، اهميت اين سفر چه در داخل و چه در خارج کشور چيست؟
24
منصور حکمت: اگر اين ماجراى مجلس نبود، و اگر درست بعد از انتخابات مجلس و بدست گرفتن مجلس توسط خاتمى چى ها، خاتمى قرار بود بيايد، بنظرم با يک هلهله عظيم در غرب مواجه ميشديم که بله، اين سمبلى است از تغيير در ايران. ولى الان علامت سوال هاى زيادى بالاى سر خاتمى در غرب هست. من فکر ميکنم که در غرب با يک درجه بدبينى با او مواجه خواهند شد. البته بايد در نظر بگيريد که اين چيزها يک شبه تغيير نميکند، بخصوص که پروتکل هاى سياسى و ديپلوماتيک وجود دارد. قطعا با استقبال روبرو ميشود، قطعا روزنامه ها درباره اش مينويسند، ولى اين بار يک علامت سوال بزرگ بالاى سرش هست و خوشبينى به او وجود ندارد. حتى ممکن است حرف از "ديالوگ تمدنها" و غيره در سطح جهانى وقتى که مردم مى بينند که در خود ايران هيچ نفوذى براى پياده کردن حرفهايش ندارد، و غرب اميدش را به او از دست است، حتى مايه مضحکه بشود. من فکر ميکنم حتما آن دو سه روزى که حرف ميزند مورد توجه است ولى کل اين اتفاق ديگر آن اهميت وجايگاهى که ٤ ماه پيش ميتوانست داشته باشد را ندارد.
25
به نقل از انترناسيونال هفتگى شماره ١٨
١١ شهريور ١٣٧٩ - ١ سپتامبر ٢٠٠٠
hekmat.public-archive.net #1610fa.html
|
|