Status             Fa   Ar   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  
m-hekmat.com 2002-10-23 اين مطلب هنوز مقابله و تصحيح نشده است.

در ستايش سکوت
"چپ" و بحث سناريوى سياه


2
بحث سناريوى سياه و سفيد و طرح مساله امکان لبنانيزه شدن و يوگسلاويزه شدن شرايط در ايران عکس العمل بسيار وسيع و گسترده اى را برانگيخت. شماره هاى اخير انترناسيونال با تيراژ يازده هزار در خارج کشور توزيع شد. خيلى از مردم به اصطلاح "عادى" (يعنى کل جمعيت منهاى فعالين گروه هاى سياسى!) از اين بحث شديدا استقبال کردند و در موارد زيادى حزب و نويسنده آن مطالب را مورد حمايت و محبت قرار داده اند. زبان و بيان اين اظهار نظرها شيوا، ساده و روشن است. ميگويند درست ميگوئيد، نگرانى تان بجاست، بايد مانع اين وضع شد. ميگويند رژيم و جريانات اسلامى و مليون را درست شناخته ايد، فضا را درست تشخيص داده ايد، مجاهد را بحق افشاء کرده ايد. ميگويند مگر شما کمونيستها کارى بکنيد.
3
ما موسسه آمارگيرى نداريم، مردم در داخل ايران امکان بيان تمايلات و نظراتشان را ندارند. اما گزارشات متعددى که از برخورد مثبت "مردم عادى" به اين بحث و سياست حزب کمونيست کارگرى بدست ما رسيده و هنوز ميرسد به اندازه کافى گويا است. پتانسيل جدى اين بحث و ملموس بودنش براى مردم، و توجهى که اين مبحث برانگيخت، حتى از نظر جريانات "چپ" هم دور نماند. و اينها هم جملگى اظهار نظر کردند، و کاش نميکردند. در مقاله "سناريوى سفيد، سناريوى سياه" در نفس اينکه اين چپ ظرفيت درک اين مباحث و تشخيص خصوصيات اين دوره را داشته باشد اظهار ترديد کرده بودم. بعد از شنيدن آنچه گفتند، فکر ميکنم آن ارزيابى بيش از حد سخاوتمندانه بود. جدى ترين روش در قبال اين برخوردها، جدى نگرفتن آنهاست. بعضى نمونه ها را مرور کنيم.
4
از آقايان سربداران شروع کنيم. منظور البته جنبش و سپس حکومت کسبه و پيشه وران و دراويش در هزار سال قبل نيست، منظور اتحاديه کمونيستهاى ايران است که با عکس خمينى و ميرزا کوچک خان وارد انقلاب ٥٧ شد و بعنوان پسقراول جناح رئيس جمهور منتخب از آن خارج شد. بدلائل مختلف و از جمله بدليل حشر و نشرشان با انجمن هواداران راه درخشان پرو، اينها تصور ميکنند متخصص و صاحب سرقفلى هر نوع جنگ و مبارزه مسلحانه شده اند. هرجا کسى اسم جنگ و اسلحه بياورد، يا اگر حتى اگزوز موتور سيکلتى صدا کند و يا کسى پاکت ميوه اى را بترکاند، اينها فکر ميکنند بايد فورا سبز شوند و در مدح جنگ و اسلحه يکبار ديگر داد سخن بدهند. در پاسخ به بحث سناريوى سياه، همانطور که انتظار ميرفت اينها ما را به اين متهم ميکنند که ميخواهيم خلق را از جنگ انقلابى عليه امپرياليسم باز داريم. ميفرمايند رهايى خلق بدون آتش و خون بدست نميايد. خلق دليلى ندارد از جنگ داخلى بترسد، برعکس بايد "سختى ها و خونريزى هاى جنگ انقلابى را بجان خريد". "مردم ما" چيزى جز زنجيرهاى بردگى شان ندارند که از دست بدهند.
5
چنين ذهنياتى را فقط ميشود با افسوس بدرقه کرد. مطمئنم پيشرفت علم پزشکى دير يا زود درمانى براى اين مشکلات پيدا خواهد کرد. در اين فاصله فقط براى "مردم عادى" اى که با اين انقلابيون خلق محشورند آرزى صبر جميل ميکنم.
6
بنظر من حتى اگر هوش ارثى باشد، سفاهت ديگر قطعا اکتسابى است. اين نظرات و اين انقلابيون محصول نوعى جامعه و نوعى انقياداند. اينها فرزندان سياسى جناب دکتر مصدق اند که به اين روز افتاده اند. اينها محصولات اختناق آريامهرى و بعد اسلامى اند. اگر از ابتدا روزنه اى براى بيان حرفشان که جز اقتصاد خودکفا و تعطيلى اعياد ملى و سلام و عليک گرم تر با روستائيان چيزى نيست، داشتند، الان لايق ترهايشان نماينده هاى بى آزار يک فراکسيون اقليت ته مجلس بودند و اعصاب خودشان و کمونيستها و کارگران ايران و البته مردم مهمان نواز پرو را هم خرد نميکردند. و متاسفانه درست به دليل اصل اکتسابى بودن سفاهت، هر "خلقى" هم، هر قدر روشن بين، اگر تعداد کافى از اين آدمها به مدت کافى بجانش بيافتند، ميتواند به کام "آتش و خون" کشيده شود. بايد با اين ذهنيات مقابله کرد. انقلاب کارگرى، با همه خشونتى که طبقه حاکم به آن تحميل ميکند، با سناريوى خونريزى و جنگ داخلى ماجراجويان سياسى فرق ميکند. اگر کسى بين قيام کارگرى، با کشتارها و گورهاى جمعى و پاکسازى هاى قومى و قحطى و مرگ و کوچ و اپيدمى وبا فرق نميبيند، اگر کسى ميتواند رويش را به مردم بکند و بگويد براى رهايى بايد از اين مسير دوم عبور کنند، يا سفيه است و يا ريگى به کفش دارد. اينها مردم را از انقلاب کارگرى و از کمونيستها ميترسانند.
7
روى پله بعدى نردبان خرد، راه کارگر نشسته است. اينها معمولا جريان متين و مردم دار و سنجيده اى هستند. اگر کسى مزاحم آقاى منتظرى بشود، اينها پيام محکوميت ميدهند. اگر شاعر وطن پرست و زن ستيزى فوت کند، تسليت ميگويند، اسمشان را در ليست اتحاد عمل با جماعات مختلف ميشود پيدا کرد و غيره و غيره. در واقع در عالم سياست تقريبا بجز ما تابحال به کسى فحش نداده اند. اما عکس العمل اينها به بحث سناريوى سياه و سفيد حتى در قياس با سطح برخورد تاکنونى شان به ما، سطحى، پوک و بى نزاکت بود. علت مساله را نميتوان در صرف تازه کار بودن و جوياى نام بودن نويسنده مطلب جستجو کرد. بهرحال هر سردبيرى، هر قدر هم سرش گرم جلب انشعابى هاى غروب ديروز به اتحاد عمل با تتمه سازمان باشد، آنقدر وقت ميکند که ببيند چه چيز دارند بنامش چاپ ميکنند. مشکل اينها چيز ديگرى است. مقاله را که دقيق ميخوانيد ميبينيد در واقع نوعى دعوت است، به شيوه دون کارلئونه از فلاسفه سيسيل، براى جلب ما به اتحاد چپ کارگرى. به ما پرخاش و درشتى ميکنند که از "برج عاج" خود پائين بيائيم و بجاى "وحدت با بورژوازى" در کنار آنها در اتحاد چپ کارگرى به "عملگى" (لغت آنهاست) براى سازمان دادن پايه اجتماعى چپ بپردازيم. اگر چنين نکنيم، به زعم نويسنده آن سطور، خود از بانيان و ارکان سناريوى سياه در جامعه و مستحق همه دشنام هاى ليست شده محسوب ميشويم. اين برخورد از قماش سيلى اى است که در وسترنهاى قديمى هاليوود زن اول فيلم گوشه طويله بگوش قهرمان داستان (معمولا جان وين) مى زند و با همين کار گاوچران بيچاره را شيفته خود مى کند. اما راه کارگر و اتحاد چپ کارگرى از خود هر برداشتى داشته باشند، ما بهرحال جان وين نيستيم. اين عشوه بيش از حد شترى است. ما از کسانى که بى هيچ دليل و مجوزى به ما دشنام ميدهند دور ميشويم. ما از کسانى که درباره ما دروغ ميگويند، افترا ميزنند و نشر اکاذيب ميکنند فاصله ميگيريم. احترام ما به کسانى که در مقابل بحث سياسى هوچيگرى ميکنند، خود را به نفهمى ميزنند و در عالم کوچک و حاشيه اى خودشان مانور ميدهند پائين ميايد. اين شلنگ تخته ها مشمئز کننده است. جريانى که اين زبان سخن گفتنش با مارکسيستهاست و آن با آخوندها، جريانى پوشالى و بى ارزش است. تاريخ مصرف اين خط براستى سرآمده است.
8
همينجا بايد يادى هم از مقاله دوست قديمى، آقاى عمر ايلخانى زاده سردبير نشريه جهان امروز (نشريه سراسرى کومه له) بکنم. ايشان ما را سناريو پردازهاى ذهنيگرايى خوانده است که ميخواهند با سلطنت طلبها دولت سکولار تشکيل بدهند. بعضى از اين دوستان ظاهرا از جدايى ما چنان آزردگى شخصى پيدا کرده اند که به خود اين جواز اخلاقى را داده اند که راجع به ما هر دروغ شاخدار و هر چرندى بگويند و به هر تحريک غير سياسى دست بزنند. اما با اينحال از من، بعد از بيش از يک و نيم دهه آشنايى و ارادت از نزديک به اين دوست عزيز، بپذيريد که نبايد اين اتهام را از شخص ايشان بدل گرفت. صرفنظر از اينکه قلمرو اظهار نظر سياسى قلمرو جديدى از فعاليت براى ايشان است، نظراتشان هرگز از عمق دلشان برنخاسته و نبايد بدل هم گرفته شود. کمتر موضعگيرى ايشان است که نتوان با پنج دقيقه توضيح رفيقانه تا صد و هشتاد درجه تصحيح کرد. اينجا فقط ميگويم که بهتر است کسى که در خانه شيشه اى زندگى ميکند سنگ پرانى را کنار بگذارد. نميخواهد نگران وحدت ما و سلطنت طلبها باشيد. اگر آقاى ايلخانى زاده تخصص نويافته اى در کشف سازش دارد، توصيه ميکنم فکرى بحال سازمانش بکند که تعداد موئتلفين و دوستان ناباب دولتى و غير دولتى اش در منطقه از حد شمارش خارج شده و در عوض "لبه تيز" سازش ناپذيرى انقلابى اش را فقط کمونيستهاى کردستان ديده اند.
9
در مقايسه با آنچه بالايى ها گفته اند، نوشته آوتيس از نشريه کارگر سوسياليست را بايد طلا گرفت. بنظر من هم ارجح اين است که نوشته آدم نامفهوم و به موضوع بى ربط باشد تا افترا آميز و خصمانه. ظاهرا، اگر درست فهميده باشم (شما هم ميتوانيد امتحان کنيد) آوتيس نگرانى خاصى از "سناريوى سياه" ندارد چون اولا سرمايه دارى بهرحال بى بحران که نميشود و ثانيا، انقلاب کارگرى هم از قرار خود چيزى جز از بين بردن شيرازه جامعه موجود نيست. خوبست اين را هرچه زودتر به مردم موستار، سارايوو و کابل هم خبر بدهيم تا لااقل خيالشان راحت شود و بيهوده به سرنوشت شان لعنت نفرستند. شايد آنچه بر آنها ميگذرد يک بحران سرمايه دارى و يا شايد حتى يک انقلاب کارگرى است، کسى چه ميداند. علاوه بر اين، آوتيس از لاى زره نفوذ ناپذير تئورى اطمينان ميدهد که جاى نگرانى نيست چون در ايران مبارزه طبقاتى و طبقات هست. به اين ميگويند بحث علمى، چون راه محک زدن و رد و قبول تئورى را باز ميگذارد. با تشکر از ايشان قرار شده هياتى از کادرهاى حزب که سابقه طولانى در سازماندهى جنگ مسلحانه در کردستان دارند و ترس نميشناسند به بوسنيا بفرستيم تا اين را چک کنند. اگر آمدند و گفتند در يوگسلاوى طبقات نبوده، ما تز آوتيس را قبول ميکنيم و دسته جمعى به کارگر سوسياليست و از اين طريق به اتحاد چپ کارگرى ميپيونديم. ميبينيد که هر کارى راه دارد.
10
بهرحال اين نشد. در يک مقطع تاريخى تعيين کننده، سوالات و مباحث جدى اى مطرح شده و از آدمهاى جدى برخورد جدى ميطلبد. رشد کنيد دوستان عزيز، رشد کنيد.


منصور حکمت
11
اولين بار در آذر ١٣٧٤، دسامبر ١٩٩٥، در شماره ١٩ انترناسيونال منتشر شد.

مجموعه آثار منصور حکمت جلد هشتم صفحات ٢٧٧ تا ٢٨١
انتشارات حزب کمونيست کارگرى ايران، چاپ اول نوامبر ١٩٩٧ سوئد ISBN 91-630-5761-1


hekmat.public-archive.net #0850fa.html