Status             Fa   Ar   Tu   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  

اطلاعيه
تشکيل فراکسيون کمونيسم کارگرى در حزب کمونيست ايران

(داخلى است)

2
١- ١٣ سال پس از انقلاب ٥٧، چپ راديکالى که عملا با اين انقلاب خود را در ابعادى اجتماعى به ظهور رساند، به طرزى غير قابل بازشناسى تغيير کرده است. تاريخ دهه اخير بر اين واقعيت گواهى ميدهد که چپ راديکال و جريان سوسياليستى فعال در انقلاب ٥٧، دربرگيرنده و منعکس کننده طيف وسيعى از گرايشات اجتماعى گوناگون بود که تحت تأثير انقلاب و مسائل پراتيکى مبرمى که انقلاب پى در پى در برابر اين طيف قرار ميداد، موقتا بصورت يک بلوک راديکال در منتهااليه چپ اپوزيسيون ايران قرار گرفته بودند. بخش اصلى اين چپ راديکال را جنبش روشنفکرى و دانشجويى ضد استبدادى و ضد امپرياليستى تشکيل ميداد که از نظر فکرى ملهم از ملى‌گرايى، اصلاح‌طلبى و خلق‌گرايى بود. هژمونى عمومى و البته فرمال مارکسيسم و انديشه سوسياليستى در جنبش اصلاح‌طلبانه و آنارشيستى روشنفکرى بويژه پس از دهه ٦٠ ميلادى، از جمله به جنبش ملى رفرميستى و ضد استبدادى تحصيل‌کردگان و روشنفکران ناراضى ايران نيز رنگ مارکسيسم و سوسياليسم زده بود. در کنار سنت مبارزه شبه‌سوسياليستى روشنفکران، انقلاب سوسياليسم ديگرى را نيز به ميدان کشيد. جنبش کارگرى در دل انقلاب فعال شد و در متن تحرک فکرى دوره انقلاب به سرعت بر شمار فعالين و رهبران کارگرى متمايل به مارکسيسم و سوسياليسم افزوده شد. در کنار اين تحرک طبقاتى، انقلاب همچنين اجازه داد تا تئورى مارکسيسم و انديشه‌ها و افکار اصولى مارکسيسم بدون واسطه خلق‌گرايى، مائوئيسم و ملى‌گرايى، در سطح جامعه و در تقابل با تفکر و عمل چپ راديکال موجود طرح شود. فشار فکرى مارکسيسم و فشار عملى و پراتيکى جنبش کارگرى، در کنار واقعيات و آموزشهاى عينى انقلاب، بستر اصلى چپ راديکال ايران، يعنى حرکت سوسياليسم خلقى روشنفکر ايرانى را به زوال و تجزيه کشانيد.
3
٢- ماحصل اين تجزيه تا سال ١٣٦٢ پيدايش قطب‌بندى‌هاى جديدى در چپ ايران بود. جريان جدايى بخشى از چپ راديکال از همان تعلق فرمال به مارکسيسم و سوسياليسم تسريع شد. بخش ديگر تحميلات انقلاب ٥٧ را از خود تکاند و رسما جذب اردوگاههاى جهانى سوسياليسم بورژوايى و بويژه بلوک شوروى شد. در کنار اينها سنت ديگرى که ريشه در انتقاد ضد پوپوليستى داشت، در يک حزب راديکال مارکسيستى، حزب کمونيست ايران، گرد آمد. حزب کمونيست ايران حاصل انقلاب ٥٧ بود. پيشروى فکرى و سياسى مارکسيسم در ايران در طول انقلاب رسما به عنوان چهارچوب نظرى و برنامه‌اى اين حزب جديد متجسم شد. فعالين سوسياليست و راديکال انقلاب ٥٧ که خواهان تداوم اين سنت مبارزاتى بودند در اين حزب گرد آمدند. اما ميراث انقلاب به همين محدود نميشود. حزب کمونيست خصلت ائتلافى سوسياليسم ايران را نيز به ارث برد. حزب کمونيست ظرفى شد براى همزيستى سوسياليسم کارگرى و جنبش سوسياليستى و شبه‌مارکسيستى روشنفکران و تحصيل‌کردگان ناراضى ايران. حزب کمونيست ايران وارث روشنگرى‌ها و توهمات انقلاب ٥٧ هر دو بود. حزب کمونيست حاصل تجزيه سنتهاى گوناگون سوسياليستى و در عين حال ظرفى براى امتزاج بعدى بخشى از آنها بود. به اين معنى، از ميان تمام جرياناتى که کمابيش، عمدتا با عقب‌گردهاى فکرى و سياسى، هر يک راه ويژه خود را براى جدايى از انقلاب ٥٧، و ميراث فکرى و عملى آن، يافتند، حزب کمونيست ايران در تفکر و عمل سياسى خود به اين انقلاب متصل باقى ماند. تا کنگره دوم حزب کمونيست ايران، فضاى انقلاب ٥٧، رهبران و کادرها و کل ماتريال انسانى حاصل انقلاب ٥٧، عرصه‌هاى مبارزاتى که اين انقلاب تعريف کرده بود و معضلات فکرى و سياسى‌اى که پيشاروى چپ راديکال ايران قرار داده بود، هنوز موجوديت و ذهنيت و عمل حزب کمونيست ايران را شکل ميداد.
4
٣- افول انقلاب ٥٧ و روندهاى بسيار مهم‌تر جهانى که کل سوسياليسم غير کارگرى را به بن‌بست و اضمحلال ميکشيد، خصلت ائتلافى حزب کمونيست ايران را از هر پايه مادى تهى ميساخت. حرکت سوسياليسم کارگرى در حزب کمونيست ايران براى شکستن اين ائتلاف از خود حزب قدمت بيشترى دارد. در کنگره اول اتحاد مبارزان کمونيست وجود دو رگه فکرى و دو افق پراتيکى در اين سنت ائتلافى تأکيد شد. انقلاب سوسياليستى کارگر و کار کمونيستى در ميان کارگران، در تقابل با انقلاب و عمل انقلابى بطور کلى، بعنوان فلسفه وجودى هر سازمان کمونيستى تعريف شد. در کنگره دوم حزب کمونيست ايران بر عينيت جنبش اعتراض سوسياليستى کارگران و بر تاريخ و سنت مبارزه جداگانه و متفاوت سوسياليسم کارگرى تأکيد شد. در کنگره ششم تشکيلات کردستان حزب، افق متفاوت سنت سوسياليستى کارگرى و تمايز آن با سنت مبارزه ملى در کردستان مطرح شد. در کنگره سوم حزب کمونيست ايران و پس از آن، پايان هر نوع سوسياليسم غير کارگرى تأکيد شد و مشخصا ضرورت پايان دادن به خصلت ائتلافى حزب کمونيست ايران و نياز سوسياليسم کارگرى به يک حزب تک‌بنى خاطر نشان شد.
5
٤- امروز در خارج ديوارهاى حزب کمونيست ايران سوسياليسم و شبه‌مارکسيسم طبقات دارا از هر نوع و شاخه‌اى در سطح کل جهان ديگر به زوال کشيده شده است. روشنفکر مارکسيست پديده‌اى منقرض شده است. مسابقه‌اى حاد براى گسستن از هر نوع انديشه مارکسيستى، سوسياليستى و کارگرى در ميان اقشار غير کارگرى‌اى که زمانى خود را بستر اصلى سوسياليسم تعريف کرده بودند آغاز شده است. بورژوا- سوسياليست‌هاى سابق در تکاپو براى پريدن به ارابه دمکراسى بورژوايى و ناسيوناليسم و تقديس بازار و ايدئولوژى و ارزشهاى متناسب با بازار و مالکيت بورژوايى دست و پاى يکديگر را لگد ميکنند. همه چيز بر اين حقيقت گواهى ميکند که تنها صف سوسياليستى زمان ما صف سوسياليسم کارگرى است. ضرورت ايجاد احزاب تک‌بنى و تک‌سنتى سوسياليستى کارگرى براى کارگران کمونيست و همه انسانهايى که رهايى بشر را در پايان دادن به تقسيم جامعه به طبقات و به بردگى مزدى جستجو ميکنند ديگر نيازى به اثبات ندارد.
6
٥- حزب کمونيست ايران نيز بيش از اين نميتواند ظرف گرايشات و جنبشهاى گوناگون باشد. تجزيه اين گرايشات در درون حزب، جايى که سوسياليسم غير کارگرى به لطف پيوستگى صورى حزب با انقلاب ٥٧ در شرايط آزمايشگاهى به بقاء خود ادامه ميدهد، ديگر اجتناب ناپذير شده است. بر عهده تمام فعالين و مبارزين سوسياليسم کارگرى در حزب کمونيست ايران است که از هم‌اکنون شالوده يک حزب يکپارچه سوسياليستى کارگرى را بريزند.
7
٦- از اينرو با اين اطلاعيه فراکسيون کمونيسم کارگرى در درون حزب کمونيست ايران تشکيل ميشود. اهداف اين فراکسيون عبارت است از: ١- دفاع از مارکسيسم و آرمان انقلاب سوسياليستى کارگرى در تقابل با موج تعرض وسيع جامعه بورژوايى.
9
٢- شرکت در امر دستيابى به يک افق برنامه‌اى، استراتژيکى و سياسى روشن براى جنبش سوسياليستى کارگرى.
10
٣- شرکت در امر متحد کردن فعالين جنبش کمونيسم کارگرى و بخشهاى مختلف اين جنبش در يک صف واحد انترناسيوناليستى.
11
٤- شرکت متحد و سازمانيافته در جبهه‌هاى مختلف مبارزه کارگرى.
12
٥- ايجاد يک صف فشرده از رهبران، کادرها و فعالين سوسياليسم کارگرى در حزب کمونيست براى دخالت فعال در پراتيک سياسى و سرنوشت نهايى حزب کمونيست ايران.
13
٦- تلاش براى تبديل حزب کمونيست ايران به يک حزب يکپارچه کمونيستى کارگرى.
14
٧- تلاش براى تثبيت هژمونى فکرى و عملى کمونيسم کارگرى در حزب کمونيست ايران از هم‌اکنون و اعمال يک رهبرى کمونيستى در درون حزب. فائق آمدن بر سستى‌ها و موانعى که گرايشات ديگر به مبارزه کمونيستى حزب تحميل ميکنند.
15
٨- تلاش براى قرار دادن حزب کمونيست ايران، از هم‌اکنون، در صف پيشرو مبارزه براى سوسياليسم کارگرى در سطح نظرى و پراتيکى.
16
٩- تدارک براى تعيين تکليف قطعى حزب کمونيست ايران به نفع حرکت کمونيستى کارگرى در کنگره چهارم.


منصور حکمت
١٠ ژوئن ١٩٩٠




hekmat.public-archive.net #0590fa.html