درباره وظايف و خصوصيات حزب کمونيست ايران
گفتگو با صداى انقلاب ايران
راديو صداى انقلاب ايران، راديوى سازمان کردستان حزب کمونيست ايران (کومهله) در تاريخ ٢٠ شهريور ٦٢ با رفيق منصور حکمت عضو دفتر سياسى حزب گفتگويى انجام داده است. رفيق حکمت در اين گفتگو پيرامون خصوصيات ويژه حزب کمونيست ايران، تغييراتى که در برنامه حزب کمونيست ايران وارد شده، وظايف محورى حزب وهم چنين نيروهاى سياسى اپوزسيون توضيحاتى داده است که ما در اين جا فشردهاى از اين مصاحبه را بازگو ميکنيم.
|
4
صداى انقلاب: خصوصيات ويژه حزب کمونيست ايران، يعنى آنچه که حزب ما را ازاحزاب کمونيست پيشين متمايز ميکند، چيست؟
5
منصور حکمت: طبعا احزاب کمونيست (واقعى) داراى خصوصيات پايدار و مشترکى هستند که از ماهيت طبقاتيشان، يعنى از موجوديت آنها بعنوان حزب سياسى طبقه کارگر انقلابى و از خصوصيات عينى اقتصادى واجتماعى جامعه سرمايهدارى در عصر ما نتيجه ميشود.
6
اين احزاب، مستقل از اينکه، در چه کشورى مبارزه کردهاند، همه بنا به تعريف احزاب ضد سرمايهدارى بودهاند که عليه استثمار و ستم و خرافه در هر شکلى که بوده و هست مبارزه کرده و ميکنند. اما ويژگيهاى شرايط اجتماعى و سياسى در زمانهاى مختلف و در کشورهاى مختلف به حزبى که تحت اين شرايط کار کمونيستى ميکند، طبعا ويژگيهاى خاص خود را ميدهد. الگوى ما از حزبى که ميخواهيم بسازيم، حزب بلشويک لنينى است. اما شرايط امروز ما به نسبت شرايطى که حزب بلشويک در آن فعاليت ميکرد، از نقطه نظرهاى معينى متفاوت است که ما بايد آنرا در سازماندهى حزب خودمان به حساب بياوريم.
7
آمادگى بورژوازى براى مبارزه عليه کمونيسم از جهات مختلف به نسبت اوائل قرن بيستم بيشتر است. امروز گويى بورژوازى در سطح جهانى، از کشورهاى آسيايى و آفريقايى تا دول امپرياليست اروپا و امريکا در يک حزب واحد اعلام نشده بر عليه کمونيسم متحد شده است و همواره مترصد در هم کوبيدن جنبش کمونيستى طبقه کارگر است. هر جا پاى کمونيسم به ميان کشيده ميشود و باصطلاح شبح کمونيسم به پرواز درميآيد، هر نشانى از رقابت در بين کارتلها و انحصارات و دول امپرياليستى از ميان ميرود و همه بطور غريزى متحد ميشوند و متحد عمل ميکنند...
8
مبارزه کمونيستى براى طبقه کارگر، امروز با اين واقعيت مواجه است که دشمن سازمانيافته است، سفاک است و ساز و برگ کافى را براى مقابله با جنبش کمونيستى تهيه ديده. طبعا براى کمونيستهايى که ميخواهند با نيروى طبقه کارگر، يعنى با نيروى دهها و صدها ميليون زن و مرد کارگر و زحمتکش در سراسر جهان بساط سرمايهدارى را با همه اين آمادگى و توانايىاش در هم بريزند، لازم است که آمادگيهايى در صفوف خود بوجود آورند. اين وضعيت به اين معنا است که حزب کمونيست بايد از استوارترين، باايمانترين و پيشروترين و فداکارترين انقلابيون و کارگران پيشرو تشکيل شود. حزب کمونيست بايد خود را براى طولانىترين و خونينترين نبردها آماده کند. و اين مستلزم بوجودآوردن انضباط آهنين و خلل ناپذير در درون حزب است. ما بايد بدانيم که مبارزه در شرايط اختناق، جانبازى کردن، تبليغ و ترويج و سازماندهى در تحت شرايطى که نبرد مسلحانه جريان دارد، يا در شرايط اختناق پليسى که محکمترين پنهانکاريهاى کمونيستى را ايجاب ميکند، براى ما قاعده است. استثنا نيست. آنچه که عملا در عصر ما استثنا است، شرايط دموکراتيک و شرايط فعاليت علنى است.
9
نکته ديگر خصلت ضد رويزيونيستس حزب ما است. ما در شرايطى فعاليت ميکنيم که دهها سال است مارکسيسم و کمونيسم مدعيان دروغينى هم داشته است. اينها، يعنى رويزيونيستها، منحطترين عقايد و نظرات بورژوايى را تحت نام کمونيسم و سوسياليسم تبليغ و پياده کردهاند. امروز در سطح جهان کم نيستند کارگران و زحمتکشانى که کمونيسم را با تجربه احزاب باصطلاح کمونيست چين و شوروى و سياستهاى آنها قضاوت ميکنند. از اين مدعيان در واقع رسوا شده کمونيسم يعنى رويزيونيستهاى تمام عيار هم که بگذريم، با اين واقعيت روبرو ميشويم که در جهان امروز هر کسى خرده اعتراضى به اين يا آن گوشه نظام موجود دارد، از کسى که در واقع نگران نبودن صنايع مادر در کشور است تا کسى که ميخواهد براى مثال بار ماليات را از دوش بازاريان بردارد، براى تزئين خودش از نام کمونيسم استفاده ميکند و خود را مارکسيست مينامد. حال آنکه طبقه کارگر و حزب کمونيست او به تمام موجوديت جامعه سرمايهدارى انتقاد و اعتراض دارند و براى زير و رو کردن کل اين نظام و جايگزينى آن با سوسياليسم تلاش ميکنند. بنابراين حزب کمونيست ما، يعنى حزب کمونيست عصر ما، نميتواند اساسا يک حزب ضد رويزيونيست نباشد و مبارزهاش براى شناساندن چهره واقعى مارکسيسم مارکس، انگلس و لنين به تودههاى طبقه کارگر و حفظ استقلال سياسى و تشکيلاتى اين طبقه تعطيل بردار نيست. تنها اين خصلت ضد رويزيونيستى حزب تضمين ميکند که تودههاى طبقه کارگر به ابزارى براى به قدرت رسيدن طبقات دارا بدل نشوند...
10
واقعيات دهسال اخير اين را نشان ميدهد که حزب ما براستى از دل يک چنين مبارزهاى بيرون آمده. تجربهاى که من تصوير کردم، تجربه واقعى خود ما در دهسال اخير بوده است. چه از نظر مبارزه ضد رويزيونيستى و چه از نظر مبارزه تحت شرايط دشوار و در نبردهاى خونين، واقعيت امروز حزب ما در شهرهاى سراسر ايران، در کردستان انقلابى و در زندانها و شکنجهگاههاى جمهورى اسلامى نشان ميدهد که حزب ما از دل همين مبارزه با همين خصوصيات متولد شده و طبعا همين مبارزه و همين خصوصيات را بايد همواره براى خود حفظ کند.
11
صداى انقلاب: برنامه حزب کمونيست ايران نسبت به متن قبلى تغيراتى کرده است. لطفا درباره اين تغيرات توضيح بدهيد.
12
منصور حکمت: اصلاحات پيشنهادى بر متن قبلى برنامه، که از جانب کميته برگزارکننده و همينطور از جانب شرکت کنندگان در خود کنگره موسس پيشنهاد شد، حاصل قريب دو سال پراتيک و محک خوردن عملى برنامه بوده است. اين اصلاحات که براى دقيقتر وکاملتر کردن برنامه صورت گرفته است به چند دسته تقسيم ميشوند:
13
(١) اصلاحات انشائى جزئى که صرفا متن را ازنظر ادبى تقويت و محکم کرده است.
14
(٢) اصلاحاتى که نفس تشکيل حزب کمونيست ايران آنرا ايجاب کرده است. زيرا در متن قبلى خود امر تشکيل حزب کمونيست دربندهاى مختلف بعنوان گامى که بايد در آينده برداشته شود ذکر شده بود.
15
(٣) اصلاحات مضمونى جزئى که صرفا در خدمت رساتر کردن بيان برنامه - بيان بهتر نظرات برنامهاى ما - انجام شده است و بالاخره
16
(٤) برخى اصلاحات که از نظر محتوايى داراى اهميت بيشترى است. بطور مثال بندى تصويب شد مبنى بر اينکه جمهورى انقلابى به مجرد استقرار بايد مطالبات بخشهاى سياسى، اقتصادى و رفاهى و ارضى برنامه را بعنوان رئوس قوانين اساسى، قانون کار دموکراتيک و قوانين مربوط به رفاه اجتماعى اعلام کند. به اين ترتيب کنگره جنبش و حزب رامتوجه اين امر ميکند که کسب قدرت بايد با اعلام فورى قوانينپرولتاريا براى حراست و تضمين دمکراسى انقلابى همراه باشد...
17
اصلاح ديگر در بند ١٢ انجام شده است، بندى که به تعريف وظايف کمونيستها در کشورهاى مختلف اختصاص دارد. اين اصلاحيه بمنظور دقيقتر بيان کردن وضعيت طبقه کارگر و مبارزه پرولترى در اردوگاه شوروى و بلوک کشورهاى اروپاى شرقى وارد شده است.
18
اصلاحيه ديگر مربوط به بخش اقدامات اقتصادى جمهورى دمکراتيک انقلابى است. ما بروشنى مصادره و ملى کردن سرمايههاى انحصارى داخلى و خارجى و همينطور مصادره و ملى کردن سرمايهها در هر سطح که تحقق مطالبات کارگرى و رفاهى و سياسى برنامه ايجاب ميکند را گنجاندهايم و تصريح کردهايم. اين بند به دو علت در برنامه گنجانده شده است. اولا به اين منظور که به آنچه که ميخواهيم انجام دهيم صراحت و روشنى بيشترى ميدهد. ثانيا در مبارزه عليه مدافعين سرمايهدارى انحصارى دولتى به ما امکان ميدهد بحث را درست بر سر نقطه اساسى، يعنى انگـيزه سياسى ما از ملى کردن (و به نفس ملى کردن و يا نکردن اين يا آن بنگاه اقتصادى) متمرکز کنيم. هواداران سرمايه انحصارى دولتى معتقدند که سرمايهدارى انحصارى دولتى به خودى خود يک آرمان اقتصادى درخود طبقه کارگر است. و يک صورتبندى وفرم خاص مالکيت خصوصى است که طبقه کارگر بايد براى بوجود آوردن آن تلاش کند، به عبارت ديگر اينهاملى کردن را بعنوان ک هدف درخود، بعنوان يک شکل اقتصادى پيشرو در نظر ميگيرند. مادرمقابل، از ملى کردن بعنوان ابزار تحقق مطالبات معين سخن ميگوئيم، يعنى ملى کردن براى ما در خدمت تحقق آن مطالباتى است که قبلا در بخش حداقل برنامه قيد شده و نميتواند با تحقق آن مطالبات در تناقض قرار گيرد، ما امروز شاهديم که براى مثال چگونه در لهستان ملى بودن صنايع و موسسات اقتصادى، در شرايطى که دولت بورژوايى نام خود را دولت کارگرى هم نهاده است، باعث ميشود که مطالبات ابتدائى کارگران بتواند بسادگى در تبليغات بورژوازى ضد منافع طبقه کارگر قلمداد شود. امثال راه کارگر از هم اکنون پافشارى بر اين مطالبات را در فرداى انقلاب "اخلالگرى" مينامند. از نظر ما اينها، يعنى اين اقدامات و مطالبات سياسى و اقتصادى، نميتواند با هم تناقضى داشته باشد. هر نوع ملى کردن و مصادره کردن بايد در خدمت تحقق مطالمطالبات کارگران باشد.
19
طبقه کارگر بايد معنى ملموس و روزمره اين ملى کردنها را در زندگى سياسى و اقتصادى خود ببيند. بايد اين ملى کردنها توان و قدرت اقتصادى طبقه کارگر را افزايش دهد و موقعيت سياسى او را در جامعه تحکيم کند و نه اينکه نوع معينى از مالکيت خصوصى جاى نوع ديگرى را گرفته باشد. همانطور که گفتم اين به ما امکان ميدهد تا بحث بر سر ملى کردن را در جاى درست خود متمرکز کنيم و اختلاف نظر واقعى خود را با مدافعان سرمايهدارى دولتى برجستهتر کنيم.
20
در مجموع بنظر من اين اصلاحات برنامه را رساتر، محکمتر، دقيقتر و فهم آن را آسانتر کرده است. من اين را يکى از دستاوردهاى مهم کنگره موسس ميدانم.
21
صداى انقلاب: وظيفه محورى امروز حزب ما، يعنى آن هدف بلاواسطهاى که حزب کمونيست ايران بايد در اين مقطع به آن معطوف باشد چيست؟
22
منصور حکمت: توضيح عرصههاى فعاليت و نقشه عملهاى مختلف حزب در مقطع کنونى مجال بيشترى ميخواهد... در اين فرصت ميتوان به رئوس اصلى جهتگيريهاى حزب اشاره کرد. اصلىترين وظيفه حزب در اين دوره تودهاى کردن و کارگرى کردن بافت حزب است. اگر بنا است يک شعار داشته باشيم اين شعار تودهاى کردن و کارگرى کردن تشکيلات حزب در اين دوره است. ما بايد حزب امروز خود را به حزب متشکل کننده و دربرگيرنده زنان و مردان کارگر در مقياس وسيع تبديل کنيم... نفوذ ما امروز در بين کارگران و زحمتکشان هر قدر هم که قابل توجه باشد، از نقطه يک عزيمت خوب براى کار حزبى فراتر نميرود... محور اساسى کار ما در اين دوره همين است و اين بايد روح کلى کار تشکيلاتى ما را از تبليغ، ترويج، سازماندهى، مناسبات درون تشکيلاتى و غيره تشکيل بدهد.
23
نکته ديگر تقويت خصلت ضد رويزيونيستى حزب است. حزب اساسا به اين اعتبار ميتواند به حيات موفقيت آميز خود ادامه دهد و به اهداف خود دست يابد. تقويت و تحکيم خصلت ضد رويزيونيستى حزب شرط لازم تودهاى شدن حزب ما نيز هست. بنابراين لازم است تاکيد کنيم که حزب ما بايد در مرحله جديدى از مبارزه بر عليه رويزيونيسم با استحکام پا بگذارد. چرا ميگويم مرحله جديدى از مبارزه؟ زيرا ما امروز در مبارزه عليه انحرافاتى که سد راه تشکيل حزب کمونيست بود موفق شدهايم. ما توانستهايم سوسياليسم خلقى خرده بورژوايى را بطور کلى از سر راه برداريم، تا اين درجه که يک صف متحد از مارکسيست- لنينيست ها بوجود بياوريم که عزم کردهاند برنامه حزب کمونيست ايران را متحقق کنند. اما پيشروى در اين مبارزه مستلزم برخورد با اشکال پختهتر رويزيونيسم، بويژه رويزيونيسم مدرن است. و بالاخره همانطور که قبلا نيز گفتم مبارزه کمونيستى در دوره ما، دورهاى که دشمن طبقاتى ما، بورژواى، خود را به شدت در مقابل ما محکم کرده است بيش از پيش مستلزم بوجود آوردن استحکام ايدئولوژيک- سياسى و انضباط آهنين پرولترى در صفوف حزب است.
24
ما بايد کاملا محکم و منضبط باشيم، از موانع نظرى و عملىاى که در مقابل ما قرار ميگيرد نهراسيم و دلسرد و متزلزل نشويم. براى پيشبرد وظايفى که بسيار دشوار است و اراده قوى، پيگيرى، سرسختى و دلسوزى ميخواهد، محکمترين انضباط پرولترى را در حزب تامين و حراست کنيم...
25
اگر آنچه گفتم عملى کنيم، آنگاه اقدامات مختلف و سازماندهى مبارزه در وجوه مختلف، اعم از مبارزه مسلحانه، مبارزه در شرايط اختناق پليسى در شهرها، مبارزه در عرصه تبليغاتى و انترناسيوناليستى در خارج کشور، مبارزه و کار تودهاى در کردستان و نظير آن، بر اين مبنا کاملا قابل اجراست. اما عدول از اين جهتگيريهاى اساسى به کار ما لطمه ميزند. بهرحال اگر بخواهيم يک شعار را پيش روى خود قرار دهيم همان شعار کارگرى کردن و تودهاى کردن تشکيلات حزب است. ما بايد حزب کمونيست را به حزب کارگران متشکل تبديل کنيم. اين شعار امروز ماست.
26
صداى انقلاب: صفبندى نيروهاى اپوزيسيون و از جمله نيروهايى که تحت نام مارکسيسم فعاليت ميکنند را چگونه ميبينيد؟
27
منصور حکمت: اجازه بدهيد ابتدا به اختصار اشارهاى به سلطنت طلب ها بکنم. اينها آشکارا از منافع سرمايه انحصارى امپرياليستى دفاع ميکنند، اعم ازسلطنت طلبان اشکار نظير جريان امينى و بختيار و ديگران تا ليبرالهاى جبهه ملى سابق که بعد از سقوط شاه تازه به محسنات رژيم سلطنتى پى بردند و هزار بار اينجا و آنجا از مزاحمتهايى که براى رژيم سلطنت ايجاد کرده بودند استغفار کردند... اگر رژيم خمينى همان رژيم شاه است که تزئينات مذهبى به خود نصب کرده و به آيات آسمانى متوسل ميشود، رژيم مطلوب سلطنت طلبها هم همان رژيم خمينى خواهد بود بدون حشو و زوائد مذهبى. يعنى يک رژيم سرکوب و اختناق مد روز، رژيم ژنرالها و ساواکيهاى شق و رق و اطو کشيده از نوعى که امروز در السالوادور، اندونزى، فيليپين و نظير آن شاهدش هستيم. بهرحال اينها ميخواهند يکبار ديگر بخت خود را در ايران آزمايش کنند، بااين اميد که جنايات جمهورى اسلامى شايد تجربه ديکتاتورى آريامهرى را از ذهن مردم پاک کرده باشد. اما اين مردم، مردم قيام ٢٢ بهمناند و آمادهاند که دنبال ماجرا را از همانجا که رها کردند، بگيرند.
28
در بين حزب طبقه کارگر، حزب کمونيست، و اين احزاب مدافع سرمايه امپرياليستى، طيفى از نيروهاى بينابينى قرار دارند که بين انقلاب و ضدانقلاب و روى لبه باريک رفرميسم تعادل خود را حفظ ميکنند. قطب اصلى در اين طيف شوراى ملى مقاومت است که در مقياس سراسرى مجاهدين خلق محور اساسى آنرا تشکيل ميدهد. وقتى از حائل شدن مجاهدين ميان انقلاب و ضد انقلاب سخن ميگوئيم، اين شعار توخالى و يک برچسب سياسى نيست. نگاهى به برنامه و شعارهاى اين جريان و همچنين شيوههاى آن براى کسب قدرت بخوبى صحت اين گفته را نشان ميدهد. کارگران و زحمتکشان ايران، يعنى اکثريت عظيم مردم ايران، خواستار تحولات جدى اقتصادى و سياسىاند، اما مجاهدين تنها اصلاحاتى جزئى وعده ميدهد. آنهم در مقايسه با رژيمى که جناياتش به حدى است که ديکتاتورهايى مثل پينوشه هم در مقابل آن اصلاح طلب بنظر ميرسند. مجاهدين و شوراى ملى مقاومت خواستار حکومت انقلابى توده مردم نيستند. مردم از ٥ سال حاکميت مذهب بر حيات اجتماعى و سياسى جامعه به خشم آمدهاند، و اينها جمهورى اسلامى را با صفت دمکراتيک تعديل ميکنند...
29
مردم حکومت غير مذهبى ميخواهند آنها مذهب دموکراتيک را پيشکش ميکند. کارگران قانون کار دمکراتيک ميخواهند، آزادى اعتصاب، قدرتيابى شوراهاى واقعى کارگرى بر اقتصاد و سياست، افزايش دستمزد به تناسب تورم و بيمه بيکارى ميخواهند، مجاهدين در مقابل همه چيز را مسکوت ميگذارند و فقط شوراهاى مشورتى و حق اعتصاب با اجازه قبلى دولت را وعده ميدهند. مردم در کردستان قريب ٥ سال است که براى کسب حق تعين سرنوشت، مسلحانه و به نيروى خودشان مبارزه ميکنند، مجاهدين در عمل اجازه اداره شهربانى وشهردارى رابه مردم کردستان وعده ميدهند، آنهم با صد بار به رخ کشيدن حفط تماميت ارضى ميهن عزيز. تودهها نيازمند حاکميت مستقيم خود از طريق شوراهاى تودهاى و قابل عزل و نصب بودن نمايندگان در تمام سطوح هستند، به تسليح عمومى براى دفاع ازحقوق دمکراتيکشان احتياج دارند، درمقابل مجاهدن رئيس جمهور و نخست وزير دمکراتيک اسلامى از پيش تعين شده و ارتش حرفهاى کلنلهاى مجاهد از پيش درجه گرفته را وعده ميدهند. بعلاوه مجاهدين يک جا از ضرورت قيام تودهها سخن ميگويند و در جاى ديگر، در عمل و در سياستهاى عملى و روزمرهشان، سياست خود را کسب قدرت ازبالا، آلترناتيو شدن، آنهم از طريق جلب نظر و حمايت احزاب و دولتهاى سوسيال دموکرات اروپاى غربى، قرار دادهاند.
30
در مورد نيروهاى مدعى مارکسيسم شايد بتوان آنها را چنين تقسيم بندى کرد: دسته اول، جريانات رسوا و آبروباختهاى هستندکه نمونه آن حزب توده و حزب رنجبران است. امروزشايد فقط راديو اسرائيل اين سازمانها را چپ يا کمونيست نام بگذارد. عملکرد اين سازمانها چنان ارتجاعى بوده است که نه تنها کسانى که به سياست ميپردازند و اطلاعى از سياست دارند، بلکه بچههاى دبستانى هم به روشنى ماهيت ضدکمونيستى اينها را ميشناسند. حساب اينها ازکمونيسم و کمونيستهاجدا است. اينها بيشتر از آنکه احزاب سياسى باشند، بنگاههاى نمايندگى اين يا آن بلوک بورژوايى نظير چين و شوروى هستند. دوم جرياناتى هستند که عليرغم اينکه بعضا وجه انقلابى خود را حفظ کردهاند و يا لااقل در صف اپوزيسيون قرار دارند، گرايشات و تمايلات قوى رويزيونيستى و تجديدنظرطلبانه دارند. طيف چريکهاى فدايى (اقليت) و راه کارگر يکى ازاين جريانات است. اينها در سياستها و شعارهاى روزمره خودعمدتا نظرات و تمايلات خرده بورژوازى شهرى، يا بعضا نظير راه کارگر، منافع بورژوازى به معنى اخص کلمه را نمايندگى ميکنند. ايدهآل اقتصادى اينها اساسا سرمايهدارى انحصارى دولتى تحت نظارت و هدايت يک حکومت باصطلاح خلقى است که از نقطه نظر سياست خارجى و اقتصادى در ائتلاف با شوروى و کشورهاى اروپاى شرقى باشد. اين جهت گيرى طبعا انعکاس توهمات ايدئولوژيک و سياسى قوى آنها به بلوک شوروى است، و اينهااز نقطه نظر ايدئولوژيک حداکثر اپوزيسيون مودب و بانزاکتى براى خط رسمى رويزيونيستى حزب به اصطلاح کمونيست شوروى هستند...
31
طبعا اينها دل خوشى ازحزب کمونيست ايران نخواهند داشت، چرا که اولا حزب ما مصمم به مبارزه قاطع عليه رويزيونيسم مدرن است، به احياى سرمايهدارى در شوروى و تبديل شوروى به بک قطب امپرياليستى در سطح جهان معتقد است و ثانيا، حزب اجازه نميدهد سرمايهدارى انحصارى دولتى، يعنى نظامى شبيه آنچه در لهستان برقرار است، تحت نام سوسياليسم به طبقه کارگر ايران تحميل شود. حزب ما براى حکومت تمام و کمال کارگرى و سوسياليسم به معنى واقعى کلمه تلاش ميکند.
32
نيروهاى ليبرال چپ نظير اتحاديه کمونيستها و حزب کار و غيره، موجوديت سياسى و تشکيلاتى ديگرى به جز احراز يک کرسى فرمايشى در شوراى ملى مقاومت ندارند و موضع حزب کمونيست در قبال آنها و موضع آنها در قبال ما روشن است.
33
و بالاخره بايد به هستهها و محافل پراکنده ناشى از اضمحلال سازمانهاى موسوم به خط ٣، يعنى پيکار، رزمندگان، وحدت انقلابى و غيره اشاره کرد. بنظر من اين رفقا اگر به ورطه شکاکيت و آکادميسم درنغلطيده باشند و اگر هنوز به منافع طبقه کارگر و انقلاب فکرميکنند، در تحليل نهايى بايد بانقد ديدگاههاى عموم خلقى و التقاطى پيشين خود، جاى خود را در حزب کمونيست ايران پيدا کنند.
34
بطورکلى، در مقابل حزب کمونيست ايران قطعا و مادام که رويزيونسيم به عنوان يک پديده بين المللى باقى است، شعبات مختلفى از نيروهاى رويزيونيستى که مدعى مارکسيسم هستند، باقى خواهندماند. اينها به سادگى کنار نميروند و مقابله باتحريفات و توهم پراکنىهاى اينها در ميان طبقه کارگر و در سطح جامعه بطور کلى، همواره وظيفه حزب کمونيست ايران باقى خواهد ماند.
ضميمه ١ - کمونيست شماره ٢، ٩ آذر ١٣٦٢
hekmat.public-archive.net #0550fa.html
|
|