شوراى ملى مقاومت و معضل قيام
مسئول اول شوراى ملى مقاومت بودن کار سادهاى نيست. اين نقش قبل از هر چيز به آلياژ خاصى از سماجت در تناقضگويى، و قابليت ويژهاى درتلفيق عبارتپردازىهاى شبه انقلابى با اظهارنظرهاى محتاطانه، کاملا دست راستى و "سنجيده" نياز دارد. اين خصوصيات لازمه مقاوم رهبرى و سخنگويى جريانى است که ميخواهد با حرکت از لابلاى شکاف انقلاب و ضدانقلاب به قدرت برسد. جريانى که يک بخش آن بايد در ايران، در حضور تودههاى خشمگين قيام کرده و عقب رانده شده، با عبارت شبه انقلابى سخن بگويد و اميال محافظهکارانه سازمان خود را با ظاهر انقلابى و اشکال قهرآميز مبارزه تزئين کند، و بخش ديگر آن بايد در اروپا، در پيشگاه پارلمان اروپا، در مجمع بينالملل باصطلاح سوسياليست و سلطانسازهاى امپرياليست اروپاى غربى، سمبل ممانعت از انقلاب و حفظ اساس وضع موجود باشد.
2
طبعا اين دو جنبه، اجزاء لايتجزاى شوراى ملى مقاومت و فلسفه وجودى آن را ميسازند. اگر بناست معجزه "نوفل لوشاتو" بار ديگر تکرار شود، حفظ اين هر دو جنبه شورا ضرورى است. رهبر و سخنگوى شورا، بعنوان متقاضى جانشينى خمينى بايد اولا از وجههاى در ميان مردم انقلابى ايران برخوردار باشد تا بتواند به موقع سوار انقلابشان شود، و ثانيا بايد بتواند اين وجهه را با اخلاص تمام در پيشگاه مقامات مربوطه گرو بگذارد و از هم اکنون با دستهاى قفل شده در معيّت حضرات سوسيال دمکرات اروپا (که تا روز آخر بر سر پلاتفرم حمايت از شاه ايستاده بودند) و با امثال سفير تامالاختيار (و لابد بسيار عالى تبار) آقاى آلفونسين (يعنى شريف امامى آرژانتين) عکس يادگارى بگيرد و به انقلاب و ترقىخواهى در اقصى نقاط جهان دهن کجى کند. در يک کلام مسئول شوراى ملى مقاومت بايد با دقت کامل هر موقعيت را تشخيص دهد، و به اصطلاحِ خودِ آقاى رجوى بداند، که کى و کجا بايد با کدام "کارت" بازى کند. از همين روست که فردى مانند بنى صدر (که بعنوان يک ارتجاعى کمهوش مدام مشتاق بازى با کارت ضددمکراتيسم و ضدکمونيسم است) شانسى براى احراز اين مقام ندارد(١)، و همينطور آن جوان مجاهدى نيز که به خيال مترقى بودن سازمانش در تهران خود را به آب و آتش ميزند، دقيقا از آنجا که مترقى بودن سازمانش را جدى گرفته است و احتمال دارد "زيادى انقلابى" باشد، نميتواند در اين نقش قرار گيرد(٢).
3
جالبترين نمونه اين بندبازى سياسى، يا به عبارت ديگر حادترين عارضه بيمارى "دوشخصيتى" که حاصل ناگزير ماهيت و موقعيت طبقاتى و سياسى شوراى ملى مقاومت است در شيوه برخورد شورا به مساله قيام تودهاى بروز ميکند(٣). مسئول شورا اينجا و آنجا از قيام سخن ميگويد، "شعار محورى" مجاهد با عبارت "قيام رهايى بخش عمومى" پيايان ميپذيرد. اما موقعيت دوگانه شورا و نيازهاى دو بازار مختلف، آقاى رجوى را وادار ميکند تا براى نمونه در مصاحبه با خبرنگار لاپرس (کانادا) منظور واقعى خود را به زبان روشنترى بيان کند. به اين مکالمه توجه کنيد:
"لاپرس: چرا انقلاب ايران به بيراهه کشيده شد؟
رجوى: قيام بر عليه شاه يک حرکت خودجوش بود. احزاب سياسى را غيرقانونى اعلام کرده بود رهبرى (نيروهاى انقلابى) را نابود کرده بودند. تنها نهاد ملاها باقى مانده بود. نهادى که البته با شاه سازشهاى زيادى داشت. خمينى با اتکاء به ملاها، با بهرهجويى از خلاء موجود انقلاب را دزديد.
7
لاپرس: پروژه مسعود رجوى چيست؟
8
رجوى: ما به فلسفه قهر و خشونت معتقد نيستيم. تحت شعار نه شاه و نه خمينى استراتژى ما شامل سه مرحله است. سلب مشروعيت و ثبات رژيم، وارد آوردن ضربه به سرانگشتان سرکوبگر او و تدارک قيام عمومى. ما در نيمه راه مقصدمان هستيم... مقاومت ما که در سراسر ايران سازمان داده شده، مرحله نهايى را تدارک ميبيند.
9
لاپرس: آيا امکان نميرود دوباره شاهد شکاف و اغتشاش ديگرى بشويم؟
10
رجوى: نه، تاريخ تکرار نميشود. دوران جريانات خودبخودى سال ١٩٧٩ پايان گرفته است. شوراى ملى مقاومت اکنون برنامه دمکراتيکى دارد که به تصويب رسيده است. بعد از سقوط رژيم، شوراى ملى مقاومت عهدهدار دولت موقت خواهد بود. اين دولت در ظرف ٦ ماه مجلس مؤسسان را به رأى خواهد گذاشت و استعفا خواهد داد. مجلس در آن موقع رژيمى را بکار خواهد گذاشت که به نظر ما بايد دمکراتيک- پلوراليستى و مترقى باشد."
(مجاهد ١٩٤)
هر کس اين گفتگو را با دقت بخواند نميتواند متوجه اين امر نشود که در اينجا به نام قيام عليه قيام سخن گفته شده است. آقاى رجوى ميگويد قيام بر عليه شاه خودجوش بود، چون احزاب سياسى وجود نداشتند و ملاها با استفاده از خلاء موجود انقلاب را دزديدند. هنگامى که لاپرس هراسان ميشود و درباره احتمال تکرار اغتشاشات (يعنى همان جريانات "خودجوش و خودبخودى سال ٧٩"، يعنى همان قيام تودهاى بهمن ماه) ميپرسد، آقاى رجوى سوگند ميخورد: نه تاريخ تکرار نميشود، "اغتشاش" ديگرى نخواهد بود زيرا دوران "جريانات خودبخودى ١٩٧٩" پايان گرفته است، اکنون شوراى ملى مقاومت وجود دارد که با مشاهده اولين "خلاء" فورا حکومت خود را برقرار خواهد کرد. در يک کلام همه اين حرفها يعنى اگر خمينى به دليل نداشتن برنامه، رئيس جمهور و دورنما، عليرغم اينکه فرمان جهاد نداده بود، با قيام کنترل نشده (يعنى "جريان و اغتشاش خودبخودى") توده مردم مواجه شد، شوراى ملى مقاومت، که البته به فلسفه قهر و خشونت معتقد نيست و از هم اکنون فرمان خلع سلاح مردم و سناريوى روشنى براى کنترل و مقابله با چنين اوضاعى را در جيب دارد، آدمکهايش را حاضر کرده است و تعهد ميکند که اين اغتشاشات تکرار نخواهد شد، که بهمن ١٩٧٩ تکرار نخواهد شد!
14
اما جاى تاسف براى شورا دقيقا اينجاست که آنچه واقعا تکرار نخواهد شد، عليرغم همه مقدمهچينىهاى امروز، معجزه "نوفل لوشاتو" است، و آنچه قطعا تکرار خــــــواهــــــد شد قيام تودهها و گسترش آن فراتر از محدوده قول و قرارهاى امروز شوراى ملى مقاومت با سران سوسيال دمکراسى اروپاست.
15
اما آيا اين گفته غيرمنصفانه نيست؟ آخر مگر آقاى رجوى در پاسخ به سؤالات فوق از "تدارک مرحله نهايى" يعنى "مرحله قيام عمومى" سخن نگفته است؟
16
تمام بحث بر سر اين است که کارگران ايران نيز بايد بتوانند اين مواضع دوپهلو را به همان دقت و صحتى که امثال سردبير لاپرس، جورج شولتز و ميتران تفسير ميکنند، تفسير کنند.
17
قيام براى شوراى ملى مقاومت چه جايگاهى دارد؟
آقاى رجوى ميداند که "کارت برنده" مجاهدين و شوراى مقاومت در قياس با سلطنت طلبان آشکار و پنهان، احتمال قيام در ايران است. نه به اين معنى که خود قيام مجاهدين و شوراى ملى مقاومت را تقويت ميکند و به رهبرى ميرساند. ابدا، بلکه به اين معنى که آنچه توجه و علاقه امپرياليستها را در آمريکا و اروپا به شورا جلب ميکند، قابليت احتمالى شورا در جلوگيرى و يا کاهش دامنه قيام محتوم آتى در ايران است. قيام به همان صورت پايه موجوديت شوراست که آتش فلسفه وجودى آتشنشانى است. آقاى رجوى ميداند که بدون دورنماى قيام شانس به حاکميت رسيدن سلطنت طلبان خجول و پيرامونيان آنها از شورا بيشتر است. آقاى رجوى ميداند که مزيت مجاهدين و شورا در اين است که بر خلاف سلطنت طلبان و باقىماندههاى جبهه ملى سابق، خود را به مقاومت "انقلابى" مرتبط ميکند (هر چند تا ٣٠ خرداد به اعتراف خود آقاى رجوى سازمان مجاهدين که رکن اصلى شورا است به خمينى نه نگفته بود و پس از آن هم به رئيس جمهور چکمه پوش خمينى آرى گفته است) و لذا احتمالا ميتواند بر سر آن معامله کند. موضوع معامله را حذف کنيد، فروشنده و خريدارى باقى نميماند. احتمال قيام آن شمشيرى است که بالاى سر بورژوازى آويخته است و شورا ميکوشد تا به تمام اميد بورژوازى در چنين شرايطى تبديل شود. پس بايد گاه و بيگاه با "کارت قيام" بازى کرد، تا دوستان محترم اروپايى و آمريکايى را در بازى نگاه داشت. اما در عين حال بايد صريحا اعلام کرد که جلوى قيام گرفته خواهد شد، که کنترل از دست شورا خارج نخواهد شد، که همه مقاومت با شوراست، که همه شهدا مجاهدند، که اساسا ظلم با حمله به مجاهدين آغاز شده و اگر مجاهدين رضايت بدهند، مردم ساکت خواهند شد، که قهر و خشونت تنها بر عليه عمال شکنجه اعمال خواهد شد، که دست به ترکيب ارتش نخواهد خورد، که خلع سلاح تودهها در پايان قيام کنترل شده تضمين است، که برنامه، طرح، رئيس جمهور، نخست وزير، قبالهها و آدمکها از همه رنگ حاضر و آمادهاند، که خودِ شورا پاسخ جنبش کردستان، پاسخ زنان، پاسخ "افراطيون"، پاسخ انقلاب را خواهد داد. آيا اين همان سِحرى نبود که خمينى را به تخت نشاند؟ چرا تاريخ براى شورا و آقاى رجوى تکرار نشود؟
19
قيام براى شوراى ملى مقاومت و آقاى رجوى يک بازيچه است. هر نيروى سياسى که بطور جدى قيام را وارد محاسبات عملى خود ميکند بايد قبل از هر چيز پاسخ سؤال اساسى را بدست داده باشد. براى چه هدفى بايد قيام کرد؟ چه نيرويى ميتواند و بايد قيام کند و ارگانهاى سازمانده و پيشبرنده قيام کدامند؟ امروز هر کودک دبستانى هم به اين گفته که براى مثال افسران ميهن پرست بايد براى اعاده رژيم سلطنتى "قيام" کنند، ميخندد. فراخوان آقاى رجوى و شورا براى "قيام" نيز بيش از اين جدى نيست. کافيست پاسخ سؤالات بالا را در ادبيات سياسى اين جريان جستجو کنيم.
20
براى چه هدفى بايد قيام کرد؟ آقاى رجوى و شورا پاسخ ميدهند: براى سرنگونى "خمينى دجّال" و استقرار جمهورى دمکراتيک اسلامى، براى به حکومت رسيدن شوراى ملى مقاومت و پياده شدن برنامه شورا. طبعا حاکمين جديد پس از ٦ ماه مردم را براى تعيين نظام جديد به حال خود خواهند گذاشت!
21
ليبرالها و سازشکاران قديم چه کمتوقع بودند. آنها از ما ميخواستند که براى عملى کردن شعار ليبرالى "شاه سلطنت کند و نه حکومت"، در خانه بمانيم، جلوى پادگانها نرويم، باريکاد ايجاد نکنيم، با ساواک درگير نشويم و منتظر فرمان جهادى باشيم که پس از مذاکرات سه جانبه احتمالا صادر خواهد شد. امروز آقاى رجوى و شورا از ما ميخواهند که براى تحقق شعار به همان درجه محافظه کارانه و بورژوايى "اسلام سلطنت کند و نه حکومت" قيام کنيم! (که البته پايينتر به چند و چون اين قيام ميپردازيم). هيچ آزادىخواهِ قرن بيستمى، هيچ کارگرِ يکبار قيام کرده و سلاح به کف گرفته و هيچ زحمتکشِ جان به لب رسيدهاى براى چنين اصلاحات بىمقدارى دست به قيام نخواهد زد. قيام براى تداوم حکومت مذهبى با نام جديد، قيام براى تداوم بردگى زن، ستمکشى ملل اقليت و تفتيش عقايد با رنگ و لعاب توجيهات جديد، قيام براى کسب "ممنوعيت اعتصاب مگر با اجازه دولت"، قيام براى برگرداندن يک صف کامل از اولين تفالههاى جمهورى اسلامى که خمينى در ميانه راه از خيرِ خدماتشان گذشت، قيام براى تثبيت عقب ماندگى اقتصادى، سياسى و فرهنگى و تمکين باز هم بيشتر به آن! اين فراخوان بورژوازى و خرده بورژوازى "مردِ رِند" شهرى به کارگران و زحمتکشان است، تودههايى که همواره در ذهن طبقات دارا ساده لوح تصوير ميشوند.
22
آقاى رجوى بطور قطع ميداند (به همين لحاظ هم نيروى خود را بر جلب اعتماد بورژوازى اروپا متمرکز کرده است) که اين "تغييرات" با تمام آنچه يک قيام تودهاى در ضعيفترين حال خود خواستار آن است، در تناقض است. آقاى رجوى قطعا از تجربه آنها که "باران" ميخواستند و "سيل" تحويل گرفتند درس گرفته است. هيچ کس، ٥ سال پس از قيام کوبنده بهمن، براى تغييراتى چنين ناچيز در يک جامعه، فراخوان قيام نميدهد و کارگر صنعتى را، که عواقب قيامش را بورژوازى در اکتبر با تمام وجود خود حس کرده است، به خيزش مجدد فرانميخواند. آقاى رجوى قطعا ميداند که تغييراتى با اين دامنه، و فقط با اين دامنه، بايد از بالا، بدون دخالت تودهها و با رعايت تمام احتياطهاى لازم عملى شود، و لذا تنها در اين عرصه، يعنى در عرصه زمينهسازى براى کسب قدرت از بالا، است که به يک سياستمدار "جدى و معقول" تبديل ميشود. آقاى رجوى بخوبى ميداند که قيام آتى به شوراى ملى مقاومت همانقدر خدمت خواهد کرد که قيام بهمن به نهضت آزادى کرد.
23
قيام ابزار پيشبرد سياست انقلابى است، و آنکس که براى عملى کردن يک جابجايى ساده در هيات حاکمه و اجراى اصلاحات ناچيز، در لفظ مدعى هوادارى از قيام ميشود، تنها ميتواند بورژواى عوامفريب خوشخيالى باشد که سوداى سوارى بر قيام تودهها را در سر دارد.
24
اما چه نيرويى بايد قيام کند، سازمان تودهاى قيام چگونه است؟ در مجموعه ادبيات مجاهدين در پاسخ به اين سؤال همواره با شمايل يک موجود افسانهاى مواجه ميشويم: ميليشيا. قيام براى مجاهدين کار "ميليشياى سازمان" است. تودهها عمدتا و اساسا براى درآغوش گرفتن و تبريک گفتن به جوانان ميليشيا به صحنه قيام وارد ميشوند وبا مستقر شدن ميليشيا در "نقاط از قبل تعيين شده" به خانهها رجعت داده خواهند شد. ممانعت از مسلح شدن تودهها و اقدام به خلع سلاح فورى آنهايى که اين جسارت را به خود دادهاند که سلاح بدست بگيرند، اولين مشغله و انگيزه کسانى است که با کابوس "اغتشاشات خودبخودى ١٩٧٩" روز و شب ميگذرانند، و از هم اکنون تعهد ميکنند که مانع تکرار تاريخ شوند. از اينروست که قيام مسلحانه تودهها در فرهنگ مجاهدين تحت الشعاع حرکت مسلحانه ميليشياست. ايده سازماندهى تودهاى قيام اساسا غايب است و امر اقدام مسلحانه براى سرنگونى به "هستههاى مقاومت" احاله ميشود. تمام مردم ايران که از خمينى ناراضىاند، تمام کارگران، کشاورزان، محصلين، دانشجويان، زنان خانه دار، تجار، کسبه، کارمندان و غيره بايد مستقل از موقعيت و منافع طبقاتى و عينيات زيست اجتماعى خود، در "هستههاى مقاومت" مخفى گرد آيند، با نشريه مجاهد تماس بگيرند و از هم اکنون با رنگپاش و پوسترهاى آقاى رجوى تمرين کنند و "به موقع" (آنطور که آقاى زرکش اظهار اميدوارى ميکند) از هر روزنهاى بيرون بريزند و تحت فرمان فرماندهان مجاهد خود کار را تمام کنند. اينجا رهنمودى که کارگر و زحمتکش ميگيرد، عينا همان سبک کار محصلين مجاهد است. اينجا خبرى از مفهوم قيام تودهاى و تشکلهاى تودهاى- انقلابى کارگران و زحمتکشان نظير شوراها و کميتههاى انقلابى در کارخانهها و محلات نيست. اينجا خبرى از چگونگى مسلح شدن و مسلح ماندن مردم و سازمانيابى مسلحانه و تودهاى آنان نيست. اينجا، يعنى عرصه قيام، على الظاهر قلمرو ميليشيا و سبک کار ميليشيايى مجاهدين است - دستههاى کوچک مسلح که بايد در يک حرکت سريع، با مشاهده اولين خلاء، قدرت را به شيوههاى کميتههاى انقلاب اسلامى در فرداى قيام بهمن قاپ بزنند.
25
سناريوى مجاهدين و شورا براى قيام چيز تازهاى نيست. اين اقتباسى جديد از همان سناريويى است که يکبار با قيام بهمن تقريبا بهم ريخته شد و ايران را براى چند سال دستخوش "شکاف و اغتشاش" کرد. داستان بايد کمابيش به اين ترتيب اجرا شود (و خوب است اگر هر يک از اعضاى شورا تصويرى غير از اين دارد موارد مخالف خود را ابراز کند):
26
اعتراضات مردم عليه جمهورى اسلامى بالا ميگيرد. تظاهرات، اعتصابات و درگيرىهاى خيابانى رو به رشد ميگذارد. در اين ميان حکومت دستخوش دستپاچگى و تزلزل ميشود، و دست به تعويض مهرههاى خود ميزند. از سوى ديگر رهبران شورا در اروپا آخرين قرار و مدارها را ميگذارند و آماده تحويل گرفتن قدرت ميشوند. بوئينگ ٧٤٧ هواپيمايى جمهورى اسلامى براى بازگرداندن سران شورا به پاريس عزيمت ميکند. در آخرين لحظات، قبل از يک انفجار عظيم تودهاى و هجوم مردم به پادگانها و مراکز نيروهاى دولتى، افسران "ميهن پرست" ارتش به شوراى ملى مقاومت اعلام وفادارى ميکنند. پيش از آنکه مردم دروازه پادگانها را بشکنند، ميليشيا با همکارى "ميهن پرستان ارتشى" کنترل پادگانها و مؤسسات دولتى را در دست ميگيرد. بر بالاى همان مقرها، پادگانها و مؤسسات پوسترهاى آقاى رجوى نصب ميشود و ميليشيا از مردم ميخواهد که متفرق شوند. کنترل راديو و تلويزيون به همين صورت به نيروهاى متمايل به شورا منتقل ميشود. فرمان پايان مخاصمه، "به پادگانها نزديک نشويد"، "عمال خمينى در صدد هجوم به پادگانهاى آزادشده هستند" و نظاير اينها، که نمونههايش در خاطر هر جوان ١٨ ساله ايرانى به خوبى زنده است، اعلام ميشود. ارتش و ميليشيا از خروج هرگونه اسناد سپاه پاسداران و ديگر نهادهاى جاسوسى و پليسى، ساواما و کميتهها به خارج جلوگيرى ميکنند. آرشيو وزارت اطلاعات و امنيت تا زمان تحويل به نماينده "صاحب صلاحيت" شورا مهر و موم ميشود، و شورا اعلام ميکند که در آينده "عنداللزوم" برخى از اين اسناد را افشا خواهد کرد. راديو و تلويزيون از انتشار اعلاميهها و بيانيههاى اتحاديهها و شوراهاى کارگرى، احزاب انقلابى و کمونيستها به بهانه "بحث بعد از مرگ خمينى" و يا "ملت ما شيعه است" و غيره جلوگيرى ميکند. آقاى خانبابا تهرانى براى خواباندن اعتصاب کارگران ذوب آهن که تا آزادى کامل زندانيان سياسى دست به تحصن زدهاند، با هليکوپتر هوانيروز رهسپار اصفهان ميشود، تا کوره بلند، اين اميد صنعتى شدن ايران را از خطر برهاند.
کميسيون قضايى شوراى ملى مقاومت اعلام ميکند که آزادى فورى تمام زندانيان سياسى به فوريت نميتواند مطرح باشد و زندانيان سياسى بايد تجديد محاکمه شوند و آنان که با "کارت ايران" بازى کرده باشند قطعا آزاد خواهند شد(٤). هر جا مردم و در رأس آنها کمونيستها به داخل پادگانها راه يافته باشند، پادگانها توسط مسلمان مسلح نوظهورى که کلامشان را با همان کلکسيون آشناى آيات آغاز ميکنند، به خون شهدا سوگند ميخورند که "ميوهچينان" انقلاب را در هم خواهند کوبيد و براى کمونيستها، البته با لقب "اپورتونيستهاى چپنما" و "جوجه کمونيستهاى سى ساله"، خط و نشان ميکشند، محاصره ميشود. اگر پادگانى خلع سلاح شده باشد، شورا اعلام خواهد کرد که بردن سلاحهاى ارتش و سپاه در حکم غصب بيت المال دمکراتيک اسلامى است و مجرمين، تازه اگر بتوانند کمونيست نبودن خود را اثبات کنند، بعنوان سارقين اموال دولتى مجازات خواهند شد. در کردستان، پادگانها و پايگاههاى متعدد جمهورى اسلامى در درون شهرها و بر فراز ارتفاعات در عرض يک شب پرچم سه رنگ مجاهدين و شورا را به اهتزار درميآورند و بنام شورا به اهالى اخطار ميکنند که هر نوع تعرض به پايگاهها قاطعانه در هم کوبيده خواهد شد، هر نوع تبليغ حق تعيين سرنوشت و هر نوع کمک به حزب کمونيست و پيشمرگان کومهله، تا رأى نهايى "کميسيون دلجويى از تنوعهاى قومى" همچنان غيرقانونى و ضدانقلابى محسوب ميشود. اعلام هرگونه فرمان ترقىخواهانه (تا چه رسد به انقلابى و رهايىبخش) به ٦ ماه بعد، به مجلس مؤسسان موکول ميشود و شوراى انقلاب جديد اعلام ميکند که اولويت در اين مدت تثبيت رژيم جديد جمهورى دمکراتيک اسلامى و تار و مار کردن مخالفين نظام جديد خواهد بود.
27
اين در ماهيت امر شِماى کلى و استخوانبندى تصوير آقاى رجوى و شورا از قيام آتى است. قيامى که قيام نيست، بلکه پروژه دزديدن مجدد قيام در روز روشن است.
28
کمونيست ها و قيام
اين بر عهده کمونيستها است که در مقابل رؤياى بورژوايى "کنترل قيام"، واقعيت يک قيام پيگير و تا به آخر را قرار دهند.
30
چرا بايد قيام کرد؟ حزب کمونيست به هيچکس اجازه پردهپوشى از پاسخ صريح کارگران انقلابى ايران به اين سؤال را نميدهد. قيام آتى نه صرفا عليه "خمينى" يا "رژيم خمينى"، بلکه عليه کل دستگاه و قدرت دولتى بورژوازى در ايران است. در هم کوبيدن رژيم منحوس جمهورى اسلامى نخستين و ابتدايىترين وظيفه قيام است. اما دامنه و منشور قيام بسيار از سرنگونى جمهورى اسلامى فراتر ميرود. جمهورى اسلامى بايد ساقط شود. ارتش، سپاه پاسداران، کميتهها، شهربانى، ژاندارمرى و کليه نيروهاى سرکوبگر بورژوازى بايد فورا منحل شوند. مجلس، دادگاهها و بوروکراسى دولتى مافوق مردم بايد منحل گردد. جدايى کامل مذهب از دولت، برابرى کامل حقوقى زن و مرد، انتخابى بودن قضات، حق ملل در تعيين سرنوشت خويش، ٤٠ ساعت کار، بيمه بيکارى و در يک کلام مفاد بخش حداقل برنامه حزب کمونيست بايد به عنوان فرمان قيام، به عنوان رئوس قانون اساسى و قانون کار در ايران انقلابى اعلام گردد و به اجرا درآيد. نه فقط عُمّالِ شکنجه، بلکه تمام سران، سياستمداران، مبلغين، فعالين و عوامل و سرسپردگان جمهورى اسلامى که آگاهانه در استقرار و تحکيم اين رژيم کوشيدهاند، اعم از اينکه هنوز بر سر کار يا مستعفى باشند، بايد فورا براى محاکمه علنى به دادگاههاى تودهاى مردم سپرده شوند. در برابر جمهورى اسلامى بايد حکومت شوراهاى مردم مستقر شود. اداره کشور در کليه سطوح بايد به ارگانهاى دمکراتيک و منتخب توده مردم سپرده شود و تضمين تحقق بند بند اين فرمان نه تنها مسلح شدن تودههاى وسيع براى قيام، بلکه مسلح ماندن تودههاى کارگر و زحمتکش و سازمان يافتن نيروى تودههاى انقلابى در شوراهاى مسلح است. تسليح عمومى شرط پيروزى قيام و تداوم انقلاب است. حکومت از آن شوراهاست، و شوراها ارکان اصلى جمهورى دمکراتيک- انقلابى ايران، يعنى حاکميت انقلابى کارگران و زحمتکشان خواهند بود.
31
چه کسى بايد قيام کند؟ همان کس که جمهورى اسلامى و هر دولت بورژوايى اساسا در مقابل او و براى سرکوب و اختناق او برپا شده است. کارگران و زحمتکشان انقلابى، تحت رهبرى پرولتارياى کمونيست ستون فقرات يک قيام تودهاى را تشکيل ميدهند. حول پرچم انقلابى طبقه کارگر، بايد وسيعترين تودههاى مردم زحمتکش و ستمديده ايران گرد آيند: زنان، خلقهاى تحت ستم، دهقانان فقير و تهيدستان شهر و تمام آزاديخواهان شريفى که دمکراسى انقلابى را امر خود قرار دادهاند. اين صف قيام کنندگان است. شوراها و کميتههاى انقلابى کارگران و زحمتکشان در شهر و ده، در کارخانه و محله، ابزار تشکل تودهاى قيام کنندگان خواهند بود. در پيشاپيش اين تشکلهاى تودهاى، حزب کمونيست بايد نيروى پيشبرنده قيام و ضامن تعرض بلاوقفه و تداوم آن تا به آخر باشد.
32
بر خلاف آقاى رجوى و شورا، ما کمونيستها به فلسفه اعمال قهر و خشونت عليه حاکميت بورژوازى کاملا معتقديم. اين خشونت توسط تودههاى وسيع و سازمان يافته کارگر و زحمتکش قاطعانه عليه کل نهادهاى سرکوب بورژوازى اعمال ميشود. حزب کمونيست ايران براى سازماندهى کارگران در حزب و شوراهاى طبقاتىشان، و براى اعمال اراده مستقيم توده مردم زحمتکش، از طريق قيام و در فرداى قيام با تمام قوا تلاش ميکند. قيام آتى بايد رؤياى ميانجيگران تازه به دوران رسيده را در هم بريزد و دمکراسى انقلابى را بدون کم و کاست به کرسى بنشاند.
33
آقاى رجوى درست ميگويد، اين بار تاريخ تکرار نخواهد شد. اينبار با تجربه تودههاى ميليونى از قيام بهمن و رياکارى سياستمداران بورژوازى و خرده بورژوازى، با تعميق قطببندى سياسى در درون اپوزيسيون، با در هم کوبيده شدن خرافات پوپوليستى در درون جنبش کمونيستى و با تشکيل حزب کمونيست ايران، ايده دزديدن و کنترل قيام يک روياى تحقق نيافتنى براى بورژوازى است. حزب کمونيست ايران، اينبار قبل از آنکه آخرين سرايداران حکومت موجود نهادهاى سرکوب و ارگانهاى قدرت را دست نخورده تحويل معاملهگران جديد بدهند، قاطعانه براى مسلح شدن وسيعترين تودهها و براى مسلح ماندن آنان در شوراها اقدام خواهد کرد. قيام آتى جشن تودههاى استثمار شده و محروم و جشن کمونيست ها خواهد بود.
منصور حکمت ٢٦ر١ر١٣٦٣
زيرنويسها
(١) خبر خروج بنى صدر از شوراى ملى مقاومت حين نوشتن اين مقاله بدست ما رسيد. از آنجا که حضور يا غيبت آقاى بنى صدر فىنفسه تغييرى در بحث ما نميدهد، در اينجا وارد بحث پيرامون اين مساله نميشويم.
(٢) البته معلوم نيست اگر جوان با استعدادى هم، با توانايىهاى آقاى رجوى در شوخى با انقلاب و بندبازى سياسى، در سازمان مجاهدين پيدا شود، چگونه ميتواند در سازمان مکتبى و فاقد اساسنامه مجاهدين، که رهبرى به شيوه ولايت فقيه، و نه از طريق انتخابات، تعيين ميشود، به رأس سازمان صعود کند. مقام مسئوليت شوراى ملى مقاومت هم مانند مقام امامت به شايستگان تعلق ميگيرد، و هم اکنون قطعا چنين است.
(٣) البته نمونهها بسيار زيادند، نظير برخورد آقاى رجوى به مساله اسلام، که آيات و تفاسير قرآنى به مردم ايران حواله ميشود و در برابر خبرنگاران خارجى "اسلام راستين" صرفا با مفهوم مدرن "مقاومت ضدفاشيستى" معنى ميشود. يا در برخورد به قهر و شيوههاى قهرآميز مبارزه، که ترس سوسيال دمکراسى اروپا از "تروريسم"، آقاى رجوى، يعنى رهبر سازمانى با خط مشى چريکى شهرى، را به ناگزير به جانماز آب کشيدنهايى از نوع ملايمترين فابينهاى انگليسى وادار ميکند. در مورد مساله زن، موضعگيرى در قبال انقلاب کشورهاى تحت سلطه و دولتهاى بورژوايى آنها و غيره، خواننده خود نمونههاى زيادى در صفحات مجاهد پيدا خواهد کرد.
(٤) آقاى رجوى از هم اکنون براى کسانى که با "کارت ايران" بازى نکنند خط و نشانهاى لازم را کشيده است. رجوع کنيد به مصاحبه او با مجله کل العرب مندرج در مجاهد شماره ١٩٠. در اين مقاله اولتيماتوم آقاى رجوى مستقيما عليه مدافعين حق تعيين سرنوشت صادر شده است. فردا، اين اولتيماتوم بىشک دامن حزب کارگران را نيز، که در برنامه خود انترناسيوناليسم را اصل قرار داده است، خواهد گرفت.
سرمقاله کمونيست، ارگان مرکزى حزب کمونيست ايران، شماره ٨ - ٣١ ارديبهشت ١٣٦٣
hekmat.public-archive.net #0260fa.html
|
|